سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: مهدی غبرایی مترجم، مبحث کتابسازی را موضوعی دردانگیز دانست که هرچه درباره آن گفته شود تازگی ندارد. او به هنرآنلاین گفت: از سوی برخی ناشران پیشنهاد داشتم که بعضی کتابهای موجود در بازار کتاب را مجددا ترجمه کنم. به عنوان نمونه "مرشد و مارگریتا" از بولگاکف مطرح شد که در جواب گفتم: این اثر با برگردان عباس میلانی در بازار کتاب موجود است و ترجمه شایستهای دارد؛ شخص من پس از 30 سال میتوانم نکات تازهتری با توجه به جنبهها و پیشرفت زبان به کتاب بیفزایم ولی باز هم این کار را انجام ندادم.
او ادامه داد: همچنین از من خواسته شده بود رمان "سپید دندان" اثر جک لندن را ترجمه کنم، در حالی که شادروان محمد قاضی ترجمه بسیار مناسب و خوبی ارائه داده است و نمیتوان بهتر از آن کار کرد. من شاگرد آقای قاضی هستم و از او نکات زیادی یاد گرفتم. دوباره در قسمت مکالمات کتاب را بررسی کردم تا آن را امروزیترش کنم اما در بخش توصیفات اصلا نمیتوانم به پای آقای قاضی برسم. پس چرا این کار را انجام دهم؟ یا درباره کتاب "بلندیهای بادگیر" اثر امیلی برونته که با ترجمه بینظیر علیاصغر بهرامبیگی منتشر شده پیشنهاد شد ولی چه کار جدیدی میتوان با این اثر کرد؟ نکته جالب این است که حتی ناشران نامدار هم گاهی میگویند ما هم میخواهیم این کتابها را داشته باشیم. من چه جوابی باید به آنها بدهم؟ در مورد کتاب "کمدی الهی" دانته نیز این اتفاق افتاد و من گفتم: اصلا این کار را نمیکنم. اگر به زبان اصلی این کتاب یعنی ایتالیایی مسلط بودم و سالها از این زبان ترجمه کرده بودم جا داشت این پیشنهاد را قبول کنم و اگر میتوانستم از ترجمه شجاعالدین شفا یک سر و گردن بالاتر از آب دربیاورم، بله.
غبرایی نثر هاروکی موراکامی را نثر سادهای دانست و افزود: اما با وجود این نثر ساده هر شخصی نمیتواند ظرایف کلامی آن را درک کند.
او با تاکید بر این که سالها کتابهایم در ارشاد میمانند، اظهارداشت: کتابها معطل شدند ولی برای این که به ترجمه آن لطمه نخورد چند سال صبر کردم. کتابی داشتم 14 سال و اثر دیگری 10 سال بعد اجازه نشر پیدا کردند. بدون این که دلیل آن گفته شود فقط ناروا نگهشان داشتند در صورتی که کتابهای افرادی ناشناس بلافاصله مجوز گرفتند. دو سال پیش کتابی را از موراکامی ترجمه کردم که هنوز در ارشاد است. در این مدت ترجمهای پر غلط از این اثر منتشر شده است. مقصر این جریان در وهله نخست وزارتخانه مربوط است که کتابهای من و امثال مرا سانسور میکند و آثار مترجمان گمنام را که هیچ تعهدی نسبت به کلام، زبان و زبان اصلی ندارند اجازه نشر میدهد. این مترجمان جوان هم تقصیری ندارند و فلهایی تن به سانسور میدهند. آنها به دلیل فشارهای اقتصادی این کار را میکنند.
غبرایی با بیان اینکه ناشرانی فقط درصدد هستند زندگی خود را بگذرانند، گفت: آنها نیز مشکلات خود را دارند و برای این که مجوزشان باطل نشود مجبورند حتما چند کتاب را در سال نشر دهند و اینطور است که هر کتابی با هر ترجمهای روانه بازار کتاب میشود. آثاری که ایرادهای بسیار فجیع دارند، از درک زبان و نثر اصلی کتاب تا دستور زبان فارسی و ساختار جملات. این ناشران سراغ من و امثال من نمیآیند چون میدانند هر اثری را ترجمه نمیکنیم. از همه اینها بگذریم مخاطب فقط اسم کتابی را شنیده که معروف شده بدون توجه به ناشر و مترجم آن را میخرد و به این بازار اشتباه دامن میزند. چرا باید از موراکامی 50 ترجمه وجود داشته باشد در حالی که وزراتخانه فقط به فکر ممیزی است و درصدد نیست بداند اینها ترجمه واقعی هستند یا از روی دست هم کپیکاری شدند.
او ترجمه را مبحث بسیار مهمی دانست که اهمیت آن را همه میدانند و افزود: ترجمه از عهد قدیم وجود داشته است و فلسفه یونان قدیم، ارسطو و افلاطون را از راه ترجمه شناختیم. ترجمه دریچهای است به روی دنیا. دری که در حوزه رمان و داستان طرز زندگی را در گوشه و کنار جهان به ما نشان میدهد، تا متوجه شباهتهای عظیم از نظر انسانیت، عشق و نفرت باشیم. تا بدانیم در صفات چندگانه انسانی چقدر با هم شباهت داریم و اشتراکات بیشتر از تفاوتهاست. ترجمه موجب میشود نگاه ما به جهان وسیعتر شود.