سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: گیتا گرکانی نویسنده و مترجم، با این توضیح که ترجمه موازی بهخاطر اطلاع نداشتن از اینکه آن کتاب توسط شخص دیگری در دست ترجمه است، اجتنابناپذیرست به هنرآنلاین گفت: اثری را ترجمه میکردم که خبر آن اعلام شد؛ از چند نفر پیغام گرفتم ما هم این کتاب را در دست ترجمه داشتیم. وقتی مرجع و کپیرایت نداریم همین میشود. البته با وجود کپیرایت هم اوضاع فرقی نمیکند به دلیل این که اهرم قانونی وجود ندارد. بسیاری را میشناسم که کتابهایی را با داشتن کپیرایت نشر دادند. نبود قانون در کشورمان به این فضا دامن میزند ظاهرا کپیرایت بیشتر برای خوشحالی خود مترجم است. هر چند دو سالی است که به دلیل تحریمها بسیاری از ناشران حاضر نیستند با ما مراودهای داشته باشند.
او با بیان اینکه وقتی میبینیم فردی دو سال است به عرصه ترجمه وارد شده ولی 50 کتاب منتشر کرده بهطور حتم متقلب است، ادامه داد: خودم جزو افراد پر کار در عرصه ترجمه بودم و خیلی زمان صرف میکردم در نهایت دو تا سه کتاب در سال ترجمه میشد. وقتی شخصی میگوید 200 عنوان کتاب دارد و کار کلاسیک در تعداد صفحات بالا را که فقط بیست سال باید برای آن عمر صرف شود نیز جزو رزومه اوست باید مطمئن باشیم کارش نادرست است. اشخاصی که بسیار سالم و درست کار میکنند بیشتر دچار مشکل میشوند اصولا کارهای خوب در ارشاد میمانند و کارهای بد زودتر مجوز نشر میگیرند.
گرکانی با این توضیح که گذاشتن برخی کتابها کنار هم سرگرمکننده است چون فقط یک (را) تغییر کرده، افزود: چاره این کار داشتن یک نظم و انسجام است. باید امکان اعتراض داشته باشیم اعتراضی که شنیده شود وقتی بهحق است. مترجمانی که صادقانه کار میکنند بدانند باقی چه کاری را دست گرفتند تا وقت خود را بیهوده هدر ندهند. خوشبختانه در حال حاضر فیپا همراه با مجوز ارائه میشود؛ قبلا که فیپا را زودتر میدانند و قابل مشاهده بود بسیاری نگاه میکردند و در نهایت با ترجمه دیگر اثری که مدتی برای ترجمه آن وقت صرف کردیم، منتشر میشد. در مقطعی خانه ترجمه یک کاری را در حوزه ادبیات کودک انجام داده بود و مترجمان این حوزه جمع میشدند و همه میدانستند بقیه چه میکنند. عملا کسی سراغ کار دیگری نمیرفت. هر چند در حوزه بزرگسال آن زمان هم چنین چیزی نداشتیم.
او با تاکید بر اینکه کتاب را با حفظ لحن، فضا و ریتم به زبان دیگری برگردانیم، تصریح کرد: متاسفانه برخی آثار بهنحوی ترجمه میشوند که انگار آن نویسنده میخواسته کتاب را به فارسی بنویسد. مخاطب وقتی کتاب "کافکا در ساحل" را میخرد تصمیم ندارد نوشته مرا بخواند بلکه میخواهد نوشته موراکامی را مطالعه کند و این حق خواننده است چون حقوقی دارد. مخاطب باید کار اصلی را بخواند نه اینکه مترجم جملات را تغییر دهد. نباید اصطلاحات و ضربالمثلهای غربی را به معادل فارسی برگردانیم. گویی نویسنده ایرانی نوشته است بعد مخاطب با توهمی درباره نویسنده روبرو میشود که اصلا هیچ ربطی به واقعیت ندارد. مثلا مارکزی که در ایران میشناسیم به غیر از کنار گذاشتن دو، سه ترجمه بقیه اصلا مارکز نیستند. نمیتوانم درک کنم مترجم بگوید من نثر خاص خودم را دارم. من نویسنده هم هستم و میتوانم در تالیف نثر خودم را داشته باشم ولی در ترجمهها حق ندارم نثر خودم را داشته باشم. مترجم باید یک واسطه نامریی بین اصل اثر و خواننده ایرانی باشد.
گرکانی با بیان اینکه خودمان را باید زمان ترجمه کنار بگذاریم، اظهارداشت: ببینیم اصل کتاب چه میگوید؟ زمانی که از پس آن برمیآیم ترجمهاش کنیم. دیدم اثر کلاسیک باشکوهی را با لهجه ترجمه کردند به این کار میگویند فاجعه. شاید به عنوان مترجم متوجه شده متن لهجه دارد ولی نه لهجه دلخواه ما. پس تکلیف خواننده این وسط چه میشود؟ خودم ادبیات غرب را از کودکی با ترجمه شناختم. وقتی فکر میکنم کارهایی که امروز ترجمه میشوند قبلا هم انجام میشد در ذهن من چه بلبشویی شکل میگرفت.
مترجم "رفیق، کشور من کجاست؟"، ادامه داد: کتابی که انتخاب میکنم یک بار میخوانم، سپس ترجمه کرده و چندین بار ادیت میکنم. بعد از هر بار ویرایش با متن اصلی مقایسه میکنم که بسیار وقتگیر است. نوشتن و ترجمه مثل قالیبافی گره گره جلو میرود.
او با این توضیح که نباید مانع رشد دیگری شویم، افزود: اشکال این جاست که کار اشتراکی بلد نیستیم و مترجم با سابقه نمیخواهد قاطی مترجم جوان شود. باید نسل جوان بیاید جای نسل گذشته را بگیرد. واقعیتی است که جوانان بهروزتر هستند. خطر اینجاست که مانع یکدیگر میشویم. آنقدر در دنیا کتاب زیاد است و جای کار دارد. در زمان سفر در کتابفروشیها از حجم کارها مبهوت میشدم. خوب است که کتابهای زیادی را وارد کنیم به جای استفاده از پیدیاف، چرا که غیرقانونی گرفته میشوند تعمدا غلط دارند برای این که نشود از روی آن کار کرد. این آثار مشکل ایجاد میکنند و متن اصلی غلط است با تمام زحمتی که روی آن میشود.