سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: رمان "اولیس" که به زعم بسیاری شاهکار جیمز جویس و شاهکار مطلق ادبیات مدرن است خیلی وقت است که قرار است به فارسی منتشر شود. منوچهر بدیعی، مترجم تراز اول ایرانی، دیرزمانی است این کتاب را ترجمه کرده و قریب به دو دهه است نتوانسته آن را منتشر کند.
اکنون فرید قدیمی خبر داده است که قصد ترجمه این کتاب را دارد.
او نوشته:
"تصمیم گرفتهام در پروژهای یک تا دو ساله رمان "اولیس" جیمز جویس را ترجمه و منتشر کنم؛ اگر چه این کتاب را منوچهر بدیعی بزرگ و عزیز هم ترجمه کرده، اما خب، بیشتر از دو دهه است که همه در انتظارش ماندهایم و چه بی شمار فارسی زبانانی که "اولیس" را نخواندند و مردند در این سالیان. علاوه بر این، به گمانم، خیلی هم خوب است که شاهکار مطلق ادبیات مدرن، که تاریخ رمان بدون آن چیز بزرگی کم دارد، در فارسی هم دو تا ترجمه داشته باشد، گیرم که ترجمه بدش از آن من باشد و ترجمه خوبش به یقین از آن بدیعی.
ترجمه چنی ناثری اما نیازمند وقت و تلاش بسیار است، کاری که دست کم من نمیتوانم بدون حمایت خوب یک ناشر از عهدهاش بربیایم. امیدوارم به زودی زود ناشری حمایت گر پیدا شود و ترجمه این رمان درخشان را بیاغازم."
فرید قدمی عکسی که میبینید را نیز منتشر کرده و نوشته: «عکس هم برگور جیمز جویس گرفته شده، وقتی که هم او و هم من، در رویای چاپ "اولیس" به فارسی بودیم..."
***
رمان اولیس اثر جیمز جویس از معدود رمانهایی است که در تمامی فهرستهای 100تایی برترینها اعم از گاردین یا لوموند جایگاه ثابتی دارد و در فهرست کتابخانه مدرن نیز در صدر قرار دارد.
دامنه تاثیرگذاری اولیس اثر جیمزجویس آنقدر وسیع هست، که بگوییم دست کم نیم قرن برای بخش بزرگی از جامعه جهانی ادبیات به عنوان پارادایمی در حوزه ادبیات داستانی و رمان مطرح بوده است.
جویس این اثر را در سال 1922 منتشر کرد و البته نه در کشور خودش ایرلند بلکه در پاریس چرا که مفتشان عقاید ایرلند، این اثر را منافی اخلاق عمومی ارزیابی کردند. اما "اولیس" پس از انتشار آنچنان مورد توجه مخاطبان خاص و منتقدان ادبی قرار گرفت که کمتر رمانی تا به امروز تا این حد مورد تحسین و تحلیل قرار گرفته است، به طوری که به زعم بسیاری از منتقدان، اولیس در تاریخ رمان تحولی ایجاد کرده است که بعد از نگارش این اثر تا مدتهای زیادی اثر آن بر نوشتههای نویسندگان بزرگ مستولی بوده است.
جیمز جویس از اولین نویسندگانی بود که زبان را نه به عنوان ابزار اصلی داستاننویس بلکه به مثابه موضوع رمان، مهمترین ماده داستانی خود خواند و اولین نمود این مسئله در سومین کتاب داستانیاش "اولیس" نمود پیدا کرد. او پیشتر مجموعه داستان کوتاه "دوبلینیها" و پس از آن "چهره مرد هنرمند در جوانی" را منتشر کرده بود و اتفاقا بسیاری از کاراکترهای این دو کتاب در "اولیس" هم حضور داشتند. اما جویس در "اولیس" بوطیقایی نوین را طرحریزی کرد که در آن ویژگیهای ممتازی که بعدتر ذیل جریان ادبی مدرنیسم طبقهبندی شد، نقشی کلیدی داشت. جریان سیالذهن (stream of consciousness)، تکگوییدرونی(Interior Monologue)، تکگویی درونی مستقیم (Direct Interior Monologue)، تکگویی درونی غیرمستقیم (Indirect Interior Monologue) یا استفاده از متون کهن و اسطوره به واسطه عنصر بینامتنیت (intertextuality) در این اثر جویس به صورت ممتازی نمود پیدا کرد، به طوری که بعدتر در شاعرانی مثل تی اس الیوت و نویسندگانی همچون ویرجینیا وولف، ویلیام فاکنر و دس پاسوس این ویژگیها کارکردی کلیدی یافت.
بازیهای زبانی، نگاهی تجربی به عنصر روایت و ساختار داستانی و در پی این دو ویژگی پیچیدگیهای زبانی و روایی موجب سختخوانی این اثر شد؛ به طوری که در تمامی سالهایی که این اثر منتشر شده بود، خوانندگان بسیاری رغبت به مطالعه این اثر پیدا نکردند، هر چند این موضوع در میان منتقدان به صورت کاملا وارونهای جلوه کرد و همانطور که جویس پیشبینی کرده بود سالهای زیادی را صرف پیدا کردن رموز"اولیس" کردند.
"اولیس" سرشار از موسیقی است. جویس با استفاده از عاملی با عنوان"اونوماتوپی" سعی برآن داشت تا به واسطه کلمات آوا محور، معنای واژگان و فضای دلخواهش را نیز انتقال دهد. این امر موجب شد که جویس در بخشهای زیادی از اثر روی به جعل واژه و خلاقیت زبانی بیاورد، مانند فصل هجدهم و خصوصا بخش پایانی آن که آوای "س" و حرف "s" به کرات تکرار میشود. او در جواب کسی که به او گفته بود"آقای جویس این که ادبیات نیست" گفته بود "دستکم موسیقی که هست".