سرویس تئاتر هنرآنلاین: نگاه "ظرفی" به مدیوم نمایش سبب شده که برخی از نویسندگان هرچه دلشان میخواهد و یا آن را برای ذائقه تماشاگران عامی مناسب و هیجانی یا کمیک تلقی میکنند، در این "ظرف" بریزند. معمولا چون پای تماشاگر عامی در میان است، مواد موضوعی و پرسوناژهایی هم که توسط چنین نویسندهای وارد متن میشوند، باید طبق خواسته خود او نشاندهنده فرهنگ طبقاتی همین گروه از مردم باشند. این بدان معناست که نویسنده هیچ مسئولیت انسانی برای آسیبشناسی فرهنگ و موقعیت اجتماعی این گروه از مردم ندارد و چه بسا که در جاهایی هم زشتی رفتاری و گفتاری آنان را برای خوشامدن همین تماشاگران، بسیار جذاب، وجاهت دار و بامزه جلوه دهد. برای این نویسنده و کارگردانی که چنین متنهایی را به اجرا درمیآورد، نویسندگی و اجرای نمایش چیزی جز "کسب و کار" محسوب میشود.
نمایش "زمستان بود" به نویسندگی و کارگردانی امین ابراهیمی که به عنوان یکی از نمایشهای انتخابی چارت اجرایی جشنواره تئاتر فجر انتخاب شده و در سالن چهارسو از مجموعه سالنهای تئاتر شهر اجرا شد، در رابطه با موضوع فوق قابل بررسی است.
این نمایش به اوضاع و احوال خانوادهای ظاهرا نیمه سنتی میپردازد و نویسنده سعی کرده به موقعیتهایی باب میل خود بپردازد و تا میتواند از زبان تک تک آدمهایی که به همین منظور انتخاب کرده، حرف بزند و برای زبان و بیان برخی از آنها "مزهپرانی"، "متلکگویی"، "فحش دادن" و "چرت و پرت" گوییهای شخصی و اغلب رکیک و زشت جور کند. اکثر دیالوگها در راستای هرچه عوامانهتر کردن موضوع و متن است و شباهتی به بیان واقعی این آدمها ندارد؛ ساخته و پرداخته ذهن و زبان خود نویسنده است که کارگردانی اجرا را هم به عهده دارد: "میزنم منقرضت میکنم"، " رَحمَم رو اجاره دادهام"، "تو هم که هیجده عیار شدهای"، "شرافتا، وجدانا، تف!"، "قبرم کجا بود، سهامی عام زدهام؟"، "دارم از خوشی میگو..م" و.....
این اجرا بسیار شلوغ است و پرسوناژهای خانواده مورد نظر نمایش اغلب به بهانههای واهی به هم پیله میکنند و به هم فحش و بد و بیراه میگویند. علت آن هم این است که موضوع محوری خاصی مدنظر نیست و فقط خواسته شده که ظاهرا به گونهای ناتورالیستی و سطحی وضعیت یک خانواده نشان داده شود.
تا کمی قبل از پایان نمایش "زمستان بود" به نویسندگی و کارگردانی امین ابراهیمی، همه تاکیدات بر "مزهپرانی" و خنداندن تماشاگران با گفتارها و رفتارهای نسبتا "لومپنانه" است، این در شرایطی انجام میشود که نمایش اساسا یک "درام تلخ" است. البته نویسنده که کارگردان نمایش هم است، در پایان حرفهای گنده و نسبتا معنی داری هم در دهان این آدمهای عامی میگذارد که به آنها نمیآید و عملا نتیجهای جدی و مهم، بر متن، موضوع و اجرایی که به غلط، چهار پنجم آن غیرجدی و کمیک شده، به طور ناگهانی تحمیل میشود. این دوگانگی در اجرا و چندگانگی موضوع که به طور همزمان تاکید محوری بر هیچ موضوعی را هم به نمایش نمیگذارد، اجرا را شلوغ و در کل، "فلهای" کرده است.
طراحی صحنه هیچ سنخیتی با موضوع ندارد، چون درختی در آن و پر از برگ پاییزی است و به حیاط شباهت کامل دارد، در حالی که صحنههای زیادی از نمایش مربوط به داخل خانه است. سفید بودن رنگ صحنه هم ترفند و ذهنیت غلط طراح صحنه را ثابت کرده، زیرا رنگ سفید "نشانه" روشنگری وصلح و مصالحه به شمار میرود و در این خانه همیشه دعوا و منازعه است. ضمنا آکواریم بسیار عریضی عرض جلو صحنه را تماما پرکرده و در آن واقعا آب و ماهی هم است و حتی در یکی از آنها که ماهی ندارد به شکل متناقضی رخت هم میشویند؛ این آکواریوم هم با مکان و منزلت طبقاتی این خانواده هیچ تناسب و سنخیتی ندارد. جارو کردن حیاط با جاروهای بزرگ "رفتگران" هم ترفندی بیتناسب است.
بازی بازیگران بسیار معمولی است و امین ابراهیمی در جایگاه نویسنده، چون از همان آغاز اجرای نقش مرد خانواده را برای خود در نظر گرفته، دیالوگها و فرصتهای زیادی در اختیار این پرسوناژ گذاشته و حقیقتا به او اجازه داده تا هر چیزی دلش میخواهد، بگوید و همزمان هرکاری هم بکند. میزانسنها هم نکات تأویلآمیز خاصی را به نمایش نمیگذارند. نور و موسیقی هم کارکرد معمولی خود را دارند. در این اجرا میتوان بخشهایی از دیالوگها و حتی صحنهها را حذف کرد، بیآن که آسیبی محتوایی و ساختاری به اجرا وارد شود و این نشان میدهد که نمایش "زمستان بود" از لحاظ محتوایی و اجرایی نمایشی بیساختار است.