سرویس تئاتر هنرآنلاین: "پرفورمنس"ها در دهههای اخیر جایگاه بیرویهای در تئاتر کشورهای دیگر و ایران پیدا کردهاند و چون در این نوع اجراها تأکید عمده و محوری بر شاکله اجرایی و طراحی صحنه است، مقولههایی مثل ساختار روایی و موضوعات اجتماعی کنشزا که ناشی از آرمانخواهی و تلاش فکری و عملی برای تغییرات اساسی و بنیادین در جامعه است، در چنین اجراهایی جایی ندارند و یا اصولا به بهانهای فرعی و حاشیهای تبدیل شدهاند. اعتقاد به سپری شدن دوران مدرنیسم و آغاز دوره پست مدرن، سبب شده که گروهی از کارگردانان و حتی نویسندگان تئاتر فقط به زیبایی و شگفتیزایی صحنهای اجراها و برجسته شدن یک سویه فرم اهمیت بدهند و خواستگاه آنان در تایید اشکال و فرمهای اجرایی و صحنهای صرفا جلوهدار و سرگرمکننده جدید انعکاس پیدا کند. به همین دلیل استفاده از بازیها، پازلها و نشان دادن حرکات خاص و ترفندهای نمایشی مبتنی بر جلوهآرایی و استفاده ترکیبی همزمان از تصاویر مجازی و "بازیگر– مجری"ها عملا در تئاتر رایج شده است و عمدهتا هدف سرگرم کردن و تا حدی بازاری و گیشهای کردن یک سویه تئاتر جای اهداف انسانی و اجتماعی، تربیتی، سیاسی، اخلاقی و فرهنگی هنر تئاتر را گرفته است.
پرفورمنس بدونکلام و نسبتا موزیکال "شاخص" از کشور فرانسه، به نویسندگی و کارگردانی "فواد کوچی" و "مایکل آدوبرتیو" که به عنوان یکی از اجراهای چارت اجرائی جشنواره فجر انتخاب شده و در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شد، در این رابطه نمونهای مثالزدنی است.
اجرا با طراحی صحنهای که در آن سه قفسه کتاب وجود دارد، شکلدهی شده و "بازیگر – مجری"ها با ترفندی از دل این قفسهها راه ورود به صحنه پیدا میکنند و بلافاصله با همراهی موسیقی به رقص و انجام حرکات موزون میپردازند که اساسا حالت آکروباتیک دارند و حاوی هیچ تأویلی نیستند. این حرکات موزون آکروباتیک و موزیکال که تماشاگرانی را یاد برخی از حرکات موزون صحنههای فیلم قدیمی "داستان وست ساید" به کارگردانی "رابرت وایز" میاندازد، صرفا توانمندی و مهارت "بازیگر – مجری"ها را در انجام حرکاتی که گاه حتی با معلق زدن همراه است، نشان میدهد. در همین رابطه، در صحنه دیگری یکی از آنها میخواهد چهار کیف و چمدان را از زمین بردارد و هربار یکی از کیفها میافتد، که بسیار شبیه یکی از صحنههای فیلمهای صامت است.
عناصر ساختاری و تشکیلدهنده این اجرا، مهارت و قابلیتهای صرفا "فیزیکی" بدن و تنوع در شکلدهی صحنهها و استفاده زیاد از نور و موسیقی با کلام و بدون کلام ریتمیک و تند است. تأملی در موارد فوق عملا نوع کارکرد و کاربرد صرفا سرگرمکننده چنین مدیومی را به اثبات میرساند. صحنههایی هم به دعواها و درگیریهای ظاهری اختصاص داده شده است که به کمک "وانمودهسازی" انجام میشود و برای "کمیکنمائی"های ضمنی است که گاهی "خوراک ذهنی و حسی" نسبتا سرگرمکنندهای برای تماشاگران عامی و یک "زنگ تفریح" هم برای خود "بازیگر – مجری"های روی صحنه است.
در این اجرا از "حرکات ترکیبی دو نفره" که بسیار کلیشهای و کهنهاند، برای "وانمودهسازی" و شکل دادن به موقعیت، فرم و ترکیبی ظاهرا شگفتآور استفاده شده که در مواردی می توان چنین حرکاتی را فقط با یک "بازیگر– َمجری" انجام داد،هرچند در این اجرا هیچ ضرورتی هم برای توسل به این ترفندها وجود ندارد.ضمنأ تا حدی از حرکات آهسته "اسلو مووشن" نیز استفاده شده است.در رابطه با موضوع کتاب و کتاب خوانی که ظاهرأ پس زمینه صحنه و اجرا قرار گرفته است، صحنه های خاصی وجود دارد که نشان می دهد منظور نویسندگان و کارگردانان از تأکید حاشیه ای بر کتاب و کتاب خوانی چیز دیگری است وبهره گیری از چنین موضوعی دراصل برای شکل دهی به ترفندهای صحنه ای کمیک یا غیرکمیک است : مثلأ در صحنه ای هنگام خواندن کتاب از درون آن آتش زبانه می کشد و یا یکی از "بازیگر– ُمجری"ها درحال خواندن کتاب دچارکابوس می شود.
پایان بیدلیل و تحمیلی اجرا هم دقیقا در راستای همین اشتباهات نویسندگان و کارگردانان پرفورمنس است: "بازیگر- مجری"ها اوراق کنده شدهای از کتاب را به مثابه انتشار افکار به فضای صحنه پرتاب میکنند، بی آن که بدانند همین ترفند به گونهای پارادوکسیکال و متناقض بیاهمیت بودن کتاب و کتابخوانی را نشان میدهد.
پرفورمنس "شاخص" به نویسندگی و کارگردانی "فواد کوچی" و "مایکل آدوبرتیو" از کشور فرانسه، "دستآورد" و "ذهن آورد" خاصی ندارد و باید یادآور شد که این اجرا با نمایشهای زیبا، ساختارمند و پرمحتوای تئاتر واقعی و جایگاهمند فرانسه بسیار منافات دارد.