سرویس تئاتر هنرآنلاین: هرگاه متن نمایشی، ساختارمند نباشد و همزمان از نظر موضوعی خوب به پردازش درنیامده باشد، عوارض آن به صورت کشدار شدن موضوع، طولانی بودن بیدلیل نمایش و بیهدفی و عدم تحلیلی بودن اجرا، روی صحنه پدیدار میشود؛ این نارساییها و ضعفها سبب میشود چنین متنی نهایتا به ورطه "گزارش روایی" بغلتد و از آن فراتر نرود، ضمنا مقوله "فضا سازی" و باور پذیرشدن آدمها، موقعیتها و حوادث هم کاملا زیر سؤال برود.
هرمتن ساختارمند، تحلیلی و تأویلآمیزی مبتنی و متکی بر "طرح" است و این طرح الزاما اگر از ساختار ارسطوئی پیروی کند، باید شامل "آغاز"، "میانه" و "پایانه"ای باشد؛ ضمن آن که، هرکدام از این مقاطع عملا باید چنان پردازش شوند که جنبه کاربردی و کارکردی به الزام در آمدهای داشته باشند و به طورعینی، موجه و ساختاری بودن اثر را بر روی صحنه به اثبات برسانند.
نمایش"معاشر" به نویسندگی و کارگردانی "احسان حاجیپور " که در تماشاخانه سنگلج اجرا میشود ، در رابطه با موارد فوق، اجرایی مثال زدنی است. خط روائی نمایش هیچ غایتمندی و فراز و فرود نتیجهمندی را نشان نمیدهد و در این نوشتار گرچه روند داستان غلط نمایش لو میرود ، اما الزاما باید برای اثبات این موضوع به آن اشاره شود: زنی به شوهرش خیانت میکند؛ شوهرش ظاهرا براساس شواهدی عینی و غیرعینی به ماجرا پی میبرد و با خشونت و اهانت با او رفتار میکند. این حادثه با مهمانی شبانهای همزمان میشود. بعد از آمدن مهمانان و میانجیگری آنان، زن و شوهر با هم آشتی میکنند و همه چیز سوءتفاهم تلقی میشود، اما کمی بعد به طور غیر منتظرهای ثابت میشود که خیانت زن به شوهرش واقعیت داشته است؛ این حقیقت تلخ در اختفا و بدون حضور شوهر آشکار میشود. در نتیجه، نمایش با گول خوردن و مجاب شدن شوهر به آخر میرسد و "خیانت" برگ برندهای میشود برای زن خیانتکار. یعنی نویسنده نمایش "معاشر" متن را با یک گرهافکنی در موضوع شروع و با گرهگشایی غلطی تا لحظات قبل از پایان پیش میبرد و ناگهان به طور غیرمنتظرهای همان گرهافکنی قبلی ( موضوع خیانت زن به شوهرش) را به عنوان گرهگشایی نهایی ارائه میدهد و نمایش را که ناقص و ناتمام است، تمام شده اعلام میکند. این در شرایطی ُرخ میدهد که تماشاگر هنوز منتظر یک حادثه و نتیجهای مطلوب از نمایش است.
اگر چگونگی روند ادامه موضوع به ارزیابی درآید، غلط بودن طراحی موضوع و شیوه نادرست پردازش آن بیشتر آشکار میشود: نمایش به جای نتیجهگیری از گرهافکنی اولیه، با همان گرهافکنی به آخر میرسد و نتیجهای عاید ذهن تماشاگر نمیشود.
در رابطه با اجرا باید گفت طراحی صحنه که توسط "محمد صبوری" انجام شده، فضای لازم را برای حرکت پرسوناژهای نمایش فراهم کرده، ضمن آن که فضای داخلی یک آپارتمان یا خانه معمولی را به نمایش میگذارد و به علت درنظر گرفتن متعلقات جانبی، جوابگوی الزامات اجرایی است.
بازی بازیگران به رغم حسی بودن زیاد نقشها، چندان حسآمیز نیست و طوری است که اغلب بازیگران میدانند در حال بازی کردناند و این با موضوع و نوع نقش که الزاما همذاتپندارانه است، تناقض دارد. از میان بازیگران فقط فریدون محرابی– آن هم صرفا در مقاطعی از بازی– نقشش را خوب ایفا میکند. در کل، همه بازیگران زن برای بازی در نقشهای محوله مناسب نیستند و بازی آنها نسبتا تصنعی است.
کارگردانی نمایش و انتخاب میزانسنها که به تناسب سادگی بیش از حد اجرا عملا ساده و آسان است، در کل خوب انجام شده و البته تحتالشعاع طراحی صحنه هم قرار گرفته است.
موضوع نمایش ساده و یک سویه است و گرچه ظرفیت و قابلیت معماگونگی هم داشته، اما به علت کمتوجهی به ساختار و شیوه روایت و پردازش موضوع، چندان معماگونه و تعلیقزا از کار درنیامده است. بخش آغازین نمایش هم تا حدی کش دارتر از سایر بخشهاست و نویسنده که کارگردان نمایش هم است، توجهی به زمانبندی دقیق موضوع و نمایش نداشته است.
نمایش، هم ارز با اشاره به خیانت زن به شوهرش، به دوستی و روابط پسر ودخترهای نوجوان هم میپردازد و در کل "روابط پنهانی" یا معاشرت پسر و دخترهای نوجوان همچون موضوعی عادی نشان داده شده و بارها هم به آنها اشاره شده است، بیآن که نتیجهای مثبت یا منفی از این خیانتها و روابط پنهان گرفته شود؛ حتی در صحنهای یکی از دختران بزرگ، میگوید: "من مجردم و با یک پسر زندگی میکنم"، بی آن که ضرورتی برای بیان این دیالوگ باشد.
متن نمایش"معاصر" به نویسندگی و کارگردانی احسان حاجی پور اساسأ نمایشنامه نبوده و "گزارهایروایی" محسوب میشود. بیساختاری متن سبب شده که اجرا هم ارز با ضعفهای متن پیش برود: عاری از پردازش تحلیلی موضوع و بیپایان و ناتمام به حساب میآید؛ اول و آخر نمایش دارای گره افکنی یکسان و همگون است. گیرایی چندانی ندارد و اساسا از گزارش یک واقعه فراتر نمیرود.