سرویس تئاتر هنرآنلاین: عدم شناخت کافی از خصوصیات یک ژانر معین و تلاش برای نامتعارفینمایی بیپشتوانه، همیشه نتایجی نامطلوب و دافعهزا میدهد. معمولاً در چنین آثاری چگونگی طرح اولیه و متعاقباً نحوه طراحی و پردازش عناصر ساختاری و موضوعی در مقیاسی ارزیابی شدهتر، با ضعفها و حتی منحرف شدن از موضوع و ضمائم آن همراه است. نویسنده موضوعش با تناقضات زیادی همراه میشود و همانها خود او را مجبور میکند در نیمههای کار به طرحها و موضوعات دیگر هم بیندیشد و آنها را به هر بهانهای شده وارد متن نماید؛ اگر در این مرحله هم با ابهامات و ناتوانیهایی روبهرو شود، دیگر مجبور است که ساختار اثرش را قطعهبندی نماید و هر کدام را با یک عنوان و سرفصل کادربندی شده از بقیه جدا کند؛ این نویسندگان اغلب روی یک یا دو عنصر بیشتر از بقیه تاکید میکنند و توجهی به ارتباط آنها با عناصر دیگر ندارند. به دلیل این ضعف به زبان و شیوه بیان بیشتر اهمیت میدهند (حتی ممکن است برای همین مورد هم از نثر خاص یک یا چند اثر ادبی و داستانی خاص تقلید کنند). نهایتاً چیزی ارائه میشود که در کلیت خود و یا در هرکدام از قطعاتش، تک بعدی و تک ساحتی از کار درمیآید و جذابیتی هم ندارد.
نمایشواره "تناسخ، سه تا سی و پنج تومن" به نویسندگی و کارگردانی امیرعلی نبویان که به عنوان یکی از نمایشهای چارت اجرایی سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر در سالن چهارسو اجرا شد، مشمول موارد فوق است. اجرا بدون دلیل نمایشی و موجه در قالب سه اپیزود جداگانه و بسیار کممایه و نازل اجرا میشود که ارتباطی مستدل به هم ندارند. واقعیت آن است که خود نویسنده هم دقیقاً ندانسته که چه ترکیب ناهمگون و متناقضی را در ذهنش طراحی کرده است.بخش اول این اجرا که همانند بخشهای دوم و سوم دارای عنوان و سرفصلی ظاهراً مستقل برای خود است، آغاز میشود و در قبال یک درخواست رسیدگی، پرسوناژ جعلی و محوری اجرا شروع میکند به تعریف روایتی مونولوگوار و یک سویه که گاهی با صدای یک نفر مخاطب که از طریق بلندگو پخش میشود، به دیالوگ تبدیل میشود؛ البته هیچ نتیجه نمایشی و غایی هم عاید ذهن تماشاگر نمیشود؛ فقط فرصتی برای کمیک نمایی کلام فراهم میشود و اجرا در همان قالب میماند؛ حرفهای عوامپسندانه و حتی لومپنی هم به تدریج محوریت موضوعی و کلامی پیدا میکنند تا تماشاگران بخندند و یک کمدی کلامی بیمحتوا و مبتذل شکل بگیرد.
اگر دو بخش بعدی را هم که این پرسوناژ در قالب گاو و متعاقباً به عنوان موجودی حراف که هنرش صرفاً عوامیت و مستهجن نمایی کلام است، در نظر بگیریم، میتوان اجرای سهگانه را به عنوان یک کمدی سیاه روایی، کلامی و یک سویه بیمحتوا به حساب آورد.
روایت مونولوگوار یک سویه که با بازی یک سویه بازیگر همراه است، برخی را به مستهجنات و مبتذلات میخنداند و به رغم طولانی بودن کلام، هرگز محتوا و معانی تامل آمیزی عرضه نمیکند. اجرا با وانمودهسازیهای مضاعف هم همراه است؛ نویسنده (که کارگردان اجرا هم است) کلاً به بهانه تناسخ انسان در حیوان که گاهی بالعکس هم به نظر میرسد، یک معجون نامناسب، چند جوره و عاری از هرگونه غایتمندی هنری و محتوایی را به صورت یک "پکیج ذهنی شخصی" عرضه کرده که هیچ دلیل و مناسبتی برای پذیرش آن نیست و صرفاً نتیجه کلاژ چند جوره و چند انگاره یک ذهن بیانسجام و نامتعارف طلب است.
بازی بازیگر مرد گرچه خوب و قابل قبول است، اما نقشهایش دافعهزا هستند؛ حتی جعلی و دلبخواهی طراحی شدهاند. ساختار این اجراهای منفک، بسیار ساده و همزمان به تناسب غیرواقعی بودن روایتها، بیانسجام و شاخصه اپیزودیک بودنشان هم فقط در حالت چیدمانی آنها معنا پیدا میکند، وگرنه هرکدام از اجراها در اصل چیزی جز یک تمرین بیان و مضمونسازی بداههنمایانه اتوودیک نیست که عمدهتاً سرپایی و خوب هم انجام میشود.
نمایشواره "تناسخ ، سه تا سی و پنج تومن" به نویسندگی و کارگردانی امیرعلی نبویان اجرایی بیمحتوا، بیساختار و همزمان وقت تلف کن است که برای تماشاگران علاقهمند به تئاتر هیچ جذابیتی ندارد. این اجرا غیر از مقوله بازیگری، در هیچ یک از عملکردهای هنری کارگردانی، طراحی و کاربری صدا (که در این نمایش صرفاً نوعی صرفهجویی در استفاده از بازیگران است) موفق نیست و جذابیتی جایگاهمند هم ندارد.