سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش ایرانی "تخت حوضی یا سیاه بازی" سالهاست که به مرور از جنبه صرفاً کمدی و شادی بخشش درآمده و با افزودهها و رویکردهای انتقادی مستقیم یا کنایی و تلویحی اجتماعی و سیاسی به "کمدی درام موزیکال انتقادی" تبدیل شده است و اساساً به موضوعی جدی میپردازد که لفت و لعاب کمیک و شادی بخش دارد. ضمناً در آن نقش سیاه، محوری است، اما در اجراهای چند سال اخیر گاهی مشاهده شده که این ژانر نمایشی فقط با محتوا و شاکله "کمدی سبک موزیکال" و یا "کمدی صرفاً کلامی موزیکال" اجرا میشود. هدف اساسی و محوری از اجرای آن هم صرفاً خنداندن و سرگرم کردن تماشاگران است: عملاً به یک بنگاه شادمانی و طربزا تبدیل شده و موسیقی ضربی، ریتمیک، به همراه رقص و حرکات موزون هم کماکان عناصر محوری آن شده است. دیگر از جنبههای انتقادی، اجتماعی و حتی سیاسی کمیک خبری نیست و اجرا کارکرد وقتگذرانی و سرگرم کردن دارد؛ ضمناً پرسوناژ نوکر سیاه هم گاهی از نقشی حاشیهای برخوردار است و به رغم حضور او یکی دیگر و حتی در مواردی خود اربابش نقش اساسی را ایفا میکند.
در نمایش "بنگاه تئاترال" به نویسندگی علی نصیریان و کارگردانی نسیم تاجی که هماکنون در تماشاخانه سنگلج اجرا میشود، تماشاگران با چنین اجرایی رو به رو هستند. داستان اصلی پهلوان کچل و وروره جادو و عشق دختر جوان به او حاشیهای و کمرنگ شده و به جای آن به طور دلبخواهی هر آنچه جنبه کمیک گفتاری داشته، وارد نمایش شده است و عملاً تماشاگر با یک نمایش تخت حوضی که مبتنی بر "کمدی گفتاری" و "کمدی عمدی و دلبخواهی رفتاری" (در قالب حرکات موزون عمدی و زنپوش شدن مرد و غیره) رو به رو میشود.
به دلیل آنکه داستان اصلی کمرنگ و حاشیهای شده، نمایش به رغم مدت زمان مناسبش به طور نسبی خستهکننده شده است: فراموش نشود که حتی دادهها و داشتههای شاد و خندهآور هم وقتی از حد بگذرد و در آن تکرار هم باشد، دیگر ذائقه ذهنی و حسی مخاطب را پس میزند.
طراحی صحنه معمولی است و از موسیقی زنده با سازهای کمانچه و تنبک استفاده شده است. بازی برخی از بازیگران در اجرای چنین نقشهایی واقعاً برجسته و خاص است؛ در این رابطه میتوان به بازیگری که نقش "مرد زنپوش" را ایفا مینماید و بازیگری که نقش ارباب را بازی میکند، و نیز به بازیگر زن جوانی که در نمایش آرزوی ازدواج با پهلوان کچل را دارد، اشاره کرد؛ آنها به ترتیب و به نسبت سهم حضورشان در صحنه، خیلی خوب بازی میکنند.
کارگردانی نمایش "بنگاه تئاترال" در حد معمول است، اما افزودن دیالوگهای بیش از حد ظاهراً کمیک و غیرانتقادی، نوعی ضعف برای متن، اجرا و کارگردانی آن محسوب میشود. میزانسنهای خاصی در کار نیست، بلکه بازیگران به تناسب نقشها و دیالوگگوییهایشان به طور نوبتی و گاهی با هم در صحنه حضور مییابند و در کل نقش مردان بیشتر است. نمایش عملاً به رغم بازی خوب بازیگران، در کل چندان جذاب نیست، اما در رابطه با خنداندن تماشاگران به هر قیمتی، نسبتاً دیدنی است. استفاده از ترانهها و موسیقی شاد و ضربی که جزو عناصر الزامی این نوع نمایش است، شادیبخش و مناسب است.
صحنه آغازین با نشان دادن نحوه آماده شدن بازیگران، همراه با ترانهای ضربی و ریتمیک از مرتضی احمدی شکل میگیرد و خود بازیگران هم به تماشاگران میگویند که میخواهند یک نمایش شاد و کمیک اجرا نمایند. ضمناً بازیگران به یاد بازیگران پیشکسوت قدیمی که برای اولین بار در گذشتهای دور نمایش "بنگاه تئاترال" را بازی کردهاند، متناسب با قرینه نقشهای خودشان اسامی آنها را به تماشاگران میگویند؛ اسامی بازیگران محبوبی مثل پرویز فنیزاده و محمد مطیع از جمله این اسامی است.
در آغاز نمایش به طور ضمنی و کوتاه صدای بهروز وثوقی در فیلم "گوزنها" به کارگردانی مسعود کیمیائی هم، هنگامی که در داخل گیشه تماشاگران تئاتر را با تکرار کلمه "بشتابید، بشتابید" و با بیان جملاتی به دیدن برنامه دعوت میکرد و نیز شیوه بیان نوذر آزادی که در سریال "ایتالیا، ایتالیا" اسامی و کلماتی را در بنگاه شادمانیاش خیلی کشدار بیان میکرد، از طریق بلندگوی سالن نمایش به عنوان تبلیغ برای دیدن نمایش کمیک "بنگاه تئاترال" پخش میشود. در جایی از رقص محلی و ترکی "لزگی" هم استفاده شده و در صحنهای کارگردان روح پدر "هملت" را هم بهگونهای کمیک وارد نمایش کرده است.
استفاده از پردههای سه رنگ "سرخ، سفید و سبز " به عنوان ترفندی نشانهای و تداعیکننده پرچم ایران، برای اشاره به مکانهای مهم و تعیینکننده تهران، اقدامی دراماتیک، خلاقانه و تاویلدار است.
اینکه متنی ( نمایشنامه علی نصیریان) ظرفیت آن را داشته باشد که بسیار تغییر داده شود و حتی نویسنده و کارگردان در آن به دلخواه دادههای زیادی بگنجانند و اجرا حداقل در حدی حداقلی به طور نسبی مقبول باشد، نشانه ضعیف بودن نمایشنامه اصلی هم است. تاکنون چندین اجرا از نمایشنامه "بنگاه تئاترال" انجام شده که اغلب با هم تفاوتهای قابل توجهی داشتهاند و همزمان هرگز به جز خنداندن محدود تماشاگران، خصوصیت اجرایی و محتوایی قابل تاملی را به نمایش نگذاشتهاند.
نمایش کمدی موزیکال "بنگاه تئاترال" تماشاگران را تا اواسط اجرا تاحدی میخنداند و سرگرم هم میکند، اما به هیچ وجه انتقادی یا اجتماعی و حتی داستانی هم نیست؛ در اصل نه یک بنگاه تئاترال، بلکه یک بنگاه شادمانی درجه دو است؛ ضمناً اجرا به علت افراط در تکرار حرکات و گفتار نسبتاً همسان و نیز به حاشیه راندن داستان اصلی نمایش، به رغم بازی خیلی خوب اکثر بازیگران، نهایتاً دافعهزا و تا اندازهای خستهکننده میشود.