سرویس تئاتر هنرآنلاین: استفاده از رویکرد ناتورالیستی معمولاً بر اساس دو شیوه شکل میگیرد، نویسنده یا واقعیتهای عینی را که به چشم دیده و احیاناً تجربه کرده، ساختاردهی میکند و در قالبی نسبتاً کپیوار ارائه میدهد، یا آنکه تحلیلی ناتورالیستی و عینیتگرایانه از امور در ذهن دارد و بر مبنای آن موضوع و واقعیتی را طراحی میکند. در مواردی هم مشاهده شده که فرد با آنکه رویکرد ناتورالیستی دارد، اما در پردازش موضوع اغراق میکند و از خودش هم دادههایی در همان راستای موضوع اضافه میکند؛ این کار نه تنها متن و نمایش را جعلی جلوه میدهد، بلکه خصوصیت تحلیلی و احیاناً تاویلدار همه یا بخشهایی از اثر را از بین میبرد؛ ضمن آنکه در کلیت متن یا اجرا هم غایتمندی خاصی وجود نخواهد داشت.
نمایش "لطفاً با مرگ من موافقت کنید" به قلم شهرام کرمی و کارگردانی کوروش ساسانیان که هم اکنون در سالن اصلی تالار محراب اجرا میشود، نشانگر چنین رویکردی است. جوانی بیمار که سرم به بازویش وصل است و از یک بیماری خونی نامشخص خطرناک رنج میبرد، به طور یک سویه و در تنهایی خودش از رئیس جمهور تقاضا میکند که با مرگ او موافقت کند. در این رابطه باید از نویسنده پرسید که مرگ، خودکشی یا کشتن یک نفر چه ربطی به رئیس جمهور دارد!؟
پدر این جوان بعد از سی سال که از همسرش جدا شده و به خارج رفته، به ایران برگشته است تا از پسر بیمارش عیادت و دلجویی کند، اما پسرش از او نفرت دارد. در این رابطه خواهر جوان مورد نظر هم معتاد و مادرش هم یک زن عصبی است؛ حتی در جایی از نمایش وقتی از پرستاری و نگهداری پسرش خسته و عصبانی میشود، او را "حرامزاده" خطاب میکند. مردی هم که قبلاً مربی "کایت سواری" جوان مریض بوده، اغلب در صحنه و خانه آنها حضور دارد؛ او عاشق خواهر مرد جوان میشود، ولی بلافاصله گفته میشود که در حادثهای جان سپرده است؛ بنابراین، موضوع عشق او هم که بیخودی مطرح شده، منتفی میشود.
شهرام کرمی به عنوان نویسنده متن هرکدام از آدمها را عامدانه با عارضهای همراه کرده است. نمایش با همین وضعیت پیش میرود و نهایتاً با مرگ پسر جوان پایان میپذیرد. در موضوع و محتوای آن هیچ داده و داشته مهمی برای تماشاگر وجود ندارد؛ ضمن آنکه رویکرد ناتورالیستی نویسنده با دخالتهای ذهنی و عمدی خودش همراه است و اجرا قابل تحلیل نیست، طوری که از یک اثر ناتورالیستی هم چیزهائی کم دارد؛ ضمناً ذهنیتی عمدی و تحمیلی همه آدمها و وضعیت را در کل ساختگی و عمدی نشان داده است. کارگردان که خودش هم یکی از بازیگران است، با انتخاب چنین متنی عملاً همه زمینهها و امکانات ضروری احتمالی را برای آنکه بتواند در میزانسنها و طراحی صحنهها دادههایی تاویلدار و اندیشهورزانه ارائه دهد، نادیده گرفته است. او با استناد غلط از طراحی صحنه و لباس و عوضی گرفتن مکان خانه با محیط بیمارستان، موضوع معمولی و دارای ضعف نمایش را مشکلدارتر جلوه داده است؛ این نشان میدهد که حتی نتوانسته متن ساده، بسیار معمولی و ضعیف نمایش را به طور نسبی خوب میزانسندهی و صحنهای کند.
نمایش "لطفاً با مرگ من موافقت کنید" به کارگردانی کوروش ساسانیان طراحی صحنه بسیار نامناسبی دارد؛ مکان خانه شبیه محیط زندان و طراحی لباس همه اعضاء خانواده شبیه لباس زندانیان و بیماران بیمارستان است. استفاده بدون دلیل و ناگهانی دختر جوان از لباس سفید عروسی هم در شرایطی که موافقت و تمایلی برای ازدواج ندارد، صرفاً تحمیلی و ترفندی اضافی و بیربط است. نور موضعی در مواردی که حادثه یا موقعیت مهمی مطرح نیست، به کار گرفته شده است. بازی بازیگران به دلیل نقشهایی که دراماتیک و نمایشی نیستند، هیچ جذابیتی ندارد و کارگردانی اجرا مبتی بر شکلدهی میزانسنهای تاویلدار نیست: اساساً دادهها یا داشته مهم و واقعگرایانه باورپذیری در خود متن هم وجود ندارد که پشتوانه چنین نقشها و میزانسنهایی باشد. به رغم بیمحتوایی اثر و کم اهمیتی نقشها و حتی باورپذیر نبودنشان گاهی دیالوگ معناداری در اجرا است: "مانند یک آدمک برفی در خودم ذوب میشوم" و دیالوگهایی هم واقعاً بیمعنیاند: "من امشب ماه را میخواهم"، "ماه به سمت من میآید" و....
والدین پسرجوان بیمار که سالها پیش از هم جدا شدهاند و هیچ رابطه عاطفی هم با هم ندارند، به طرز غیرقابل باوری جشن تولدی برای فرزندنشان میگیرند؛ این کار صرفاً از روی دلسوزی و ترحم است؛ هیچ محتوای مثبتی به اجرا اضافه نمیکند. اشاره نویسنده به "کایت سواری" نیز هیچ مناسبتی با محتوای نمایش ندارد و همزمان اضافی و سلیقهای است. ضمناً هیچ اجزاء و دادههایی هم روی صحنه به نشانههای تاویلدار تبدیل نمیشوند، چون بخشهایی از متن و حتی بعضی از آدمها عمداً و به طور دلبخواهی به موضوع ربط داده شدهاند.
موضوع و متن نمایش "لطفاً با مرگ من موافقت کنید" به کارگردانی کوروش ساسانیان در اصل "صحنه پرکن" و از نظر نمایشی حتی کارکرد "یک بار مصرف" هم ندارد. عملاً تماشاگران را کسل میکند و در آن هیچ خلاقیت ساختاری و پیام و داده محتوایی مهم، باورپذیر و قابل تاملی ارائه نشده است.