سرویس تئاتر هنرآنلاین: قطب الدین صادقی پژوهشگر، مدرس، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر است. این هنرمند سال گذشته تماشاخانه شانو را با تجهیزات و امکانات استاندارد و قابل قبولی با رویکرد اجرای آثار نمایشی دارای کیفیت و برگزاری دورههای آکادمیک تئاتر به معنای واقعی حرفهای احداث کرد. به بهانه ایام نوروز با او نشستی داشتیم و از برنامههای او در سال جدید جویا شدیم و همچنین صادقی از مدت زمان شش ماه افتتاح شانو با ما به گفت و گو نشست که در ادامه میخوانیم:
آقای صادقی، با توجه به فضای نوروزی گفتوگو، لطفاً ابتدا حستان را در ارتباط با هفت سین بگویید.
هفت سین یک آیین بسیار مقدس باستانی است که به دورهای تعلق دارد که ما وارد عصر کشاورزی شدیم. ما باید بعد از سرمای سهمگین و برف کشنده زمستان، خس و خاشاکها را از زمین جمع میکردیم و زمین را گرم میکردیم که آماده کشت شود تا بتوانیم از آن رزق و روزیمان را به دست آوریم. به همین دلیل ضمن کارهای دیگر، یکی از کارهایی که میکردیم چیدن سفره هفتسین در شروع بهار بود. در اصطلاح فرهنگی به این کار جادو میگویند. یعنی شما به موازات یک عمل اصلی، عمل دیگری را انجام میدهید تا آن را تشویق یا تشدید کنید. هفت سین، هفت محصول زمین بوده است که ما آرزو میکردیم تا گندم زمینها خوب شود و عمل رویش گندم را تشدید کند. در سفره ما، آیینه نماد ایزد مهر، آب و ماهی نماد ایزد آناهیتا و کتاب مقدس هم نماینده خداوند است. ما پیش از زرتشت سه ایزد بزرگ را میپرستیدیم و در حضور آنها آرزو میکردیم. در ناخودآگاه ما این رفته رفته تبدیل به نماد شده است و ما هر سال در ابتدا طلوع طلیعه بهار و آغاز سال نو، دوباره این آرزو را انجام میدهیم.
شما در سال 96 فقط نمایش "مروارید" را روی صحنه بردید. سال 96 برایتان چطور گذشت؟
"مروارید" تنها کاری بود که در تهران اجرا کردم اما من دو نمایش هم در شهر سنندج اجرا کردم. سال ۹۶ در جشنوارههای خارج از کشور هم ۳- ۲ اجرا داشتم. ابتدا قرار بود نمایش "ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﮔﺎﺩ ﻩ ﺭ" را که در جشنواره فجر اجرا کرده بودم، روی صحنه برود ولی متأسفانه هنرمندان این نمایش آیینی، خارج از ایران بودند و ما نتوانستیم آن را اجرا کنیم. نمایش "ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﮔﺎﺩﻩ ﺭ" بر اساس جام طلای حسنلو به عنوان گرانبهاترین شیء تاریخی جهان و اسطورههایی که در جامعه هستند، نوشتم.
در سال گذشته تماشاخنه "شانو" را افتتاح کردید که به گفته هنرمندان تنها سالن خصوصی تئاتر است که از استانداردهای لازم برخوردار است. احداث همچین تماشاخانهای چقدر کار سختی بود؟
بسیار سخت بود. من خیلی مشقت کشیدم، رنج بردم و هزینه کردم تا توانستم به این تعریف برسم. فقط ۱۶۰ میلیون تومان برای نور و صدا هزینه کردم. میخواستم یک سالن آبرومندی داشته باشیم تا وقتی کسی وارد آنجا میشود، از لحاظ آکوستیک، نور، دید، راحتی صندلی و همه چیز از تئاترهای اروپایی کم نداشته باشد. من واقعاً با این نیت تئاتر ساختم و سالن شانو یک بیقوله تنگ و ترش نیست. من به هیچ وجه قصد سودجویی و کسب درآمد نداشتم و فقط میخواستم یک پایگاهی برای آثار جدی، ایرانی، تجربی و فرهنگی داشته باشیم.
کمتر پیش میآید که یک تماشاخانه بخواهد کلاسهای آموزشی هم برگزار کند. چطور شد که فکر کردید تماشاخانه شانو میتواند همچین کاربردی را هم در خودش داشته باشد؟
یکی از تعاریفی که من برای احداث سالن شانو داشتم، بخش آکادمیک آن بود و میخواستم مکانی برای تربیت بازیگران و کارگردانها با اصول صحیح داشته باشیم. ما الان 65 دانشکده تئاتر داریم و میدانیم که از سه هزار مجوزی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای کلاسهای آزاد صادر میکند، 700 تای آن برای کلاسهای بازیگری و کارگردانی است، در حالیکه تعداد اساتید خوب دانشگاهی به بیش از انگشتان دو دست هم نمیرسد. بنابراین این کمیت مافوق تصور باعث شده کیفیت به شدت نزول پیدا کند. عجیب این است که در یکی از همین 65 دانشکده، 600 دانشجو به عنوان ورودی جدید بدون مصاحبه وارد دانشکده شدهاند. ما میدانیم در جایی مثل پاریس که مهد تئاتر است و هر شب 600 نمایش روی صحنه میرود هم، کنسرواتوار هنرهای دراماتیک آنجا هر سال فقط 60 دانشجوی تئاتر میگیرد، حالا اینکه چطور یک دانشکده در ایران 600 ورودی میگیرد، الله اعلم. راستش را بخواهید، در این دانشکدهها چیزی هم به دانشجو آموخته نمیشود. نه مکانش را دارند، نه زمانش، نه اساتیدش و نه روشهایش. کسانی که درس میدهند، فاصلهشان با دانشجو در حد یک جزوه است چون واقعاً اساتید بزرگ را نمیشود، جذب کرد. در نتیجه من میخواستم در واکنش به این موقعیت ناهنجار، یک محلی را با روشهایی که سالها پیش خودم به کار زدم، احداث کنم و نسل جوان بازیگران خوب را تربیت کنم. در واقع میخواستم سالن تئاتر نه تنها مرکزی برای ارائه آثار هنری غیر تجاری باشد، بلکه جایی برای آموزش بازیگران به یک روش دقیق با تعداد کم و با تمرکز بالا هم باشد.
طی شش ماهی که از تأسیس تماشاخانه میگذرد، چه اتفاقاتی در آن افتاده است؟
الان دو کلاس بازیگری داریم و طبق برنامهها هم سالن برای اجرا به گروههای مختلف اجاره داده میشود. من خودم نتوانستم کار کنم چون بدهی زیادی داشتم. یک قرارداد با تلویزیون بستم و در سریال "رنج پنهان" بازی کردم که 5 ماه به طور شبانهروزی مرا درگیر کرد. ما کارهای خوب را به تماشاخانه شانو دعوت کردیم و در اغلب اوقات هم در یک ماه، دو اجرا به طور همزمان بر روی صحنه داشتیم.
نکتهای که قابل توجه است، این است که در اجراهای این تماشاخانه شما توجهی به چهرهها ندارید.
دقیقاً. ما میخواهیم با تماشاخانه شانو، تعریف تئاتر فرهنگی را جا بیندازیم و رویکردمان کاسبکارانه نیست. عدهای صرفنظر از اینکه تئاتر چه محتوا و ارزشهایی دارد، سعی میکنند نمایشهای سرگرمکننده توأم با آتراکسیون و رقص و آواز را روی صحنه ببرند ولی من نه به نمایش تجاری آتراکسیون اعتقاد دارم و نه به آوردن چهرههایی که متأسفانه عرصه را برای هنرمندان واقعی تنگ کردهاند. منظورم کسانی است که در سینما و تلویزیون درآمد خوبی دارند و عین همان را به تئاتر آوردهاند و فضاهای تئاتری را قبضه کردهاند. متأسفانه فضاهای دولتی هم به آنها مجال کار میدهند و این قابل قبول نیست.
فکر نمیکنید دلیل اینکه سالنها به سراغ چهرههای سینمایی و تلویزیونی میروند این باشد که از جایی بودجه نمیگیرند و میخواهند از طریق چهرهها برای خودشان تأمین بودجه و درآمدزایی کنند؟
بحث من اصلاً ربطی به تئاتر خصوصی ندارد. سالنهای خصوصی به کنار، تئاتر شهر، تماشاخانه ایرانشهر و تالار وحدت هم همین رویه را در پیش گرفتهاند و الان روش غالب، پول درآوردن شده است. دولت هم نه تنها دیگر پولی به تئاتر نمیدهد بلکه 20- 30 درصد از درآمد تئاترها را هم از آنها میگیرد. در واقع روی صحنه رفتن نمایش به یک منبع درآمد برای دولت تبدیل شده است، در حالیکه یکی از وظایفی که دولت به عهده دارد، تولید آثار فاخر و نخبه است. این اتفاقی است که کشور فرانسه، آمریکا و حتی در کشورهای همسایه از جمله ترکیه هم میافتد و دولتها و شهرداریها برای ذوق و تفکر هزینه میکنند ولی در کشور ما فعلاً شرایط به گونه دیگری است.
پس هزینههای تماشاخانه شانو از چه طریقی تأمین میشود؟
گروههایی که درخواست اجرا در تماشاخانه شانو دارند را بازبینی میکنم. طبیعتاً هر گروهی را به تماشاخانه راه نمیدهم. با 2- 3 گروه حتی قرارداد بستیم اما وقتی کارشان را دیدم، قرارداد را لغو کردیم. ضرر کردم ولی حاضر نشدم کار ضعیفی در تماشاخانه شانو روی صحنه برود. گروههایی که به شانو میآیند، بابت هر اجرا یک مبلغی را به تماشاخانه میدهند و یا درصدی از فروششان را برای اجاره اختصاص میدهند. ما فعلاً با 2- 3 کلاسی که در تماشاخانه برگزار میکنیم، آن را میچرخانیم. تا الان سودی نداشتهایم ولی تمام تلاشمان را کردهایم که کسری بودجه نداشته باشیم. من برای راهاندازی و ساخت تماشاخانه شانو یک مقدار پول داشتم و 430 میلیون تومان هم مقروض شدم. امیدوارم مبلغ این بدهی را یک جوری تأمین کنم و بپردازم. اگر نهادهای دولتی، شهرداری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کمک نکنند، ما واقعاً نابود میشویم.
تا به حال کمکی از سوی نهادهای دولتی دریافت نکردهاید؟
شهرداری که اصلاً کمک نکرده اسست ولی وزارت ارشاد و مؤسسه توسعه هنرهای معاصر کمکهایی کردهاند؛ با این حال هیچکدام پاسخگوی بدهیهای من نیستند. امیدوارم در آینده بتوانیم از این نهادها کمکی بگیریم تا این بار از روی دوش من برداشته شود. واقعاً خیلی سخت است.
اشاره کردید که در تماشاخانه شانو دو کلاس بازیگری برگزار میکنید. اساتید این کلاسها چه کسانی هستند؟
دروس بازیگری و کارگردانی را خود من درس میدهم. بیان را آقای محمودرضا رحیمی و بدن را هم آقای بهزاد جاودانفرد تدریس میکنند. قرار است برای دورههای تکمیلیتر هم از دکتر مسعود دلخواه، خانم رویا نونهالی، آقای حمیدرضا نعیمی و دیگران هم کمک بگیریم؛ چون این دوستان هم جزو تیم آموزشی ما هستند. ما آموزش را ادامه میدهیم و قطعش نمیکنیم. حتی میخواهیم مثل کنسرواتوار دورههای 3 ساله بگذاریم تا هنرجوها به تخصص کامل بازیگری دست پیدا کنند.
برنامهتان برای سال آینده چیست؟
از لحظهای که سریال "رنج پنهان" تمام شد و به من اوقات فراغت دست داد، شروع به تمرین نمایش "در انتظار گودو" کردم. "در انتظار گودو" خیلی منطبق با فضا و شرایط جامعه امروز ما است و انشاءالله این نمایش و همینطور نمایشی دیگر با نام "کافکا با من سخن بگو" که نمایشنامهاش را به تازگی نوشتهام را در سال 97 در تماشاخانه شانو اجرا خواهم کرد. به جز اینها تصمیم به اجرای دو نمایشنامه دیگر دارم. یکی از آنها نمایشنامهای است با نام "سکوتت برای کشتنم کافی است" که نوشته خودم است. نمایش دیگر هم "کوریولانوس" نوشته ویلیام شکسپیر است که با توجه به پرسوناژهای زیادی که این نمایشنامه دارد، بعید میدانم آن را بتوانم در شانو اجرا کنم و برای اجرایش به سالن دیگری خواهم رفت. این 4 نمایشنامه را برای سال 97 در نظر گرفتهام.
بازیگران نمایش "در انتظار گودو" از شاگردان خودتان هستند؟
خیر. پشت این اثر معانی بزرگی وجود دارد که نمیشود به سادگی از آن گذشت. این نمایش بازیگران خبره میخواهد و به همین خاطر سراغ چهار نفر از بازیگران خبره و حرفهای رفتم. آقایان کاظم هژیرآزاد، رضا افشار، حامد رحیمی و سروش طاهری بازیگران نمایش "در انتظار گودو" خواهند بود.
در سال 97 برای سالن شانو چه برنامههایی در نظر گرفتهاید؟
از همین الان شش نمایش درخواست اجرا دادند که اجرای سه نمایش را تصویب کردیم.
پس سالن نمایش شانو درخواست زیاد دارد؟
بله. الی ماشالله. من فقط چهار نمایش را در ماه اسفند رد کردم. اجرای آنها را دیدم و گفتم قصد اسائه ادب ندارم ولی نمایش شما به درد نمیخورد. شما باید از لحاظ هنری به یک پختگی برسید تا بتوانید در چنین فضایی اجرا کنید. من آدم کمالگرایی هستم و به کارهای ساده اجازه اجرا نمیدهم. ما باید این توقع را در هنرمندانمان به وجود بیاوریم که اولین تعهدشان در مورد هنر و زیباشناسی هنر، خودشان هستند. ما حق نداریم کار ضعیف کنیم چون در این صورت جامعه ما را نخواهد بخشید. باید با لیاقت و توانایی و تکنیک کاری را انجام بدهیم که بتوانیم سینه را سپر کنیم و بگوییم این کار ما است. الان گروهها یک هفته یا ده روز تمرین میکنند و بعد اجرا میروند. همه چیز فدای درآمدزاییهای شتابزده و بیمزه شده است. ما قبلاً ۳ ماه تمرین میکردیم که الان در دو ماه و روزی ۶ ساعت تمرین داریم. من تا حسابی معنای کار در نیاید، میزانسنها جا نیفتد و بازیگر به نقشش دست پیدا نکند و همچنین به ابعاد تکنیکیاش چیره نشود، نمایشم را بر روی صحنه نمیبرم. این کمترین احترامی است که شما باید به مخاطبین و تماشاچیها بگذارید.
با این روندی که پیش گرفته شده است، فکر میکنید تئاتر ایران دارد به چه سمتی میرود؟
بعد از اینکه یک انقلاب اتفاق میافتد، معمولاً یک دوره سرازیری وجود دارد و بعد دوباره حرکت رو به اوج آغاز میشود. ما الان در آن دوره سرازیری هستیم که اصطلاحاً به آن پسا انقلاب میگوییم. در این دوره، آرمانها کم میشود و آدمهای کمالگرا، بلندپرواز و آرمانخواه جایشان را به کسانی میدهند که با واقعیتهای روزمره شروع به سازش میکنند و از معانی برجسته دست میشویند. یعنی در این دوره همه شروع میکنند گلیم خودشان را از آب کشیدن و کاسبکاری. در اینجا آرمانگرایی جای خودش را به یک جور بیتفاوتی و بیتعهدی میدهد. ما الان در این دوره هستیم و یک عده که در اثر تحولات اجتماعی صاحب پول شدهاند، سعی میکنند با کارهای محافظهکارانه، به فکر تفنن و سرگرمی باشند و معانی اجتماعی برایشان اهمیتی ندارد. انتقاد و تفنن دو وجه همیشگی هنر هستند که این آدمها وجه انتقاد را ندارند. من چند روز پیش نمایشی را دیدم که حتی یک کلمه هم از آن نفهمیدم. از اطرافیانم سؤال کردم و دیدم آنها هم نفهمیدهاند اما عجیب است که همه از دیدن آن تئاتر ذوق کرده بودند چون در آن نمایش چند چهره معروف حضور داشتند. این همان تفنن است و از تئاتر ما فقط یک پوسته تفریحی بیرونی باقی مانده است. به هر حال این دوره هم تمام میشود و دوباره یک نسل تازه نفس و پویا به میدان میآید که با هنر نمایش به عنوان یک دستگاه فکری، فلسفی برخورد میکند و تحلیل خودش را ارائه میدهد. این فقط مختص کشور ما نیست و در بین دو جنگ فرانسه هم این اتفاق افتاده بود که چهار کارگردان سرشناس فرانسه آمدند از تئاتر هنری دفاع کردند. این مسئله طبیعی است و مانند موجی میماند که هرگز در خط افقی حرکت نمیکند. همواره پس از پایین آمدن، دوباره اوج میگیرد و بالا میرود.
تماشاخانه "شانو" برای عید نوروز برنامه خاصی دارد؟
ما خیلی دوست داشتیم برای ایام عید یک نمایش در فضای طنزآلوده داشته باشیم اما نمایش ارزشمندی پیدا نکردیم. از ۱۵ فروردین در شانو، اجرای دو نمایش "زندانی خیابان نواب" به کارگردانی آقای هوشمند هنرکار و نمایش "رخ در رخ" به کارگردانی آقای رزگار خاطری آغاز میشود.
و اما صحبتهای پایانی؟
من اولین و آخرین دغدغهام این است که فرهنگ نباید ضعیف شود. جامعه همیشه یک دست نمیماند و همواره بر یک مدار حرکت نمیکند اما امیدوارم حساسیتها و تربیت فرهنگی جامعه ضعیف نشود. چیزی که باعث حفظ هویت ما در طول تاریخ شده است، پادشاهان ما نیستند. در خارج از ایران کسی نادرشاه و سلطان محمود را نمیشناسد اما همه فردوسی و سهروردی و مولانا را میشناسند. یعنی آنچه که معرف ما ایرانیهاست، چهرهها و فرهنگ درخشان است. امیدوارم فرهنگ ما تحت هیچ شرایطی ضعیف نشود.