سرویس تئاتر هنرآنلاین: عروسکهای دنیای نمایش مملو از غرابتها و زیباییهای خاصاند و برای هر داستانی که از وجوه دراماتیکی برجستهای برخوردار باشد، به کارگرفته میشوند و همزمان مهمترین دادههای داستان مورد نظر را معطوف به خود میکنند؛ همین که جای آدمها و موجودات زنده را میگیرند، خودش حادثهای تأویلزا به شمار میرود، زیرا بین انسان بازیگر و عروسک بازیگر یک قیاس نسبی هنری، محتوایی و زیبایی شناختی ایجاد میشود که هم میتواند تمثیلگونه باشد و هم واسطه و مدیومی بین یک دنیای مجازی– انتزاعی و دنیای حقیقی؛ ضمنا عروسک ظرفیت و قابلیتهای خاص و متمایزی دارد که آن را فراتر از تعاریف معمولی میبرد؛ میتوان از آن برای انعکاسدهی و پرداختن به موضوعات مورد علاقه کودکان و نوجوانان و نیز برای دنیای بزرگسالان و جلوهدهی موضوعات عرفانی، فلسفی، سیاسی، یا عاشقانه، تخیلی و فانتزیک بهره گرفت. باید یاد آور شد حتی اگر از عروسک و دنیای نمایش عروسکی برای نشان دادن واقعیتهای عینی و رئالیستی استفاده شود، باز یک وجه و بن مایه تخیلی و فانتزیک در آنها وجود دارد و البته در نمایشهای اپرایی عروسکی این وجوه موضوعی تا حدی دامنهدارتر میشود و ممکن است با داشتههای رومانیک نیز همراه باشد. اپرای عروسکی "خیام" به نویسندگی، طراحی و کارگردانی بهروز غریبپور که هم اکنون در سالن فردوسی، از سالنهای تحت پوشش تالار وحدت اجرا میشود، یکی از این نوع اجراهاست که البته اجرایش با فراز و فرودهای محتوایی و نمایشی همراه است.
انتخاب پرسوناژی چند ساحتی مثل "خیام" که در شعر و شاعری، ریاضیات، نجوم و حتی در فلسفه (براساس رویکردهای جهانشمول و هستیشناسانهاش درباره انسان، زندگی و خود هستی که در اشعارش هم انعکاس یافته است) توانمندیهای شاخصی داشته، قابل تقدیر است؛ ضمنا نگرش بهروز غریبپور در رابطه با به کارگیری آواز ایرانی به جای آواز اپرایی ابتکاری شخصی برای ایرانی کردن این ژانر نمایشی است و از این لحاظ موفق است.
نکته مهم در مورد هرگونه نمایش اپرایی آن است که الزاما باید روایی و داستانی باشد. اپرای عروسکی "خیام" فقط در یک سوم پایانیاش بر اساس داستان پیش میرود؛ در دو سوم آغازین، عمدهتا براساس مضامین اشعار که در آن شعرخوانی محوریت دارد شکل گرفته، به همین دلایل تا یک سوم پایانی اجرا به طور نسبی خستهکننده، ملالآور و مخصوصا طولانی شده است، اما در یک سوم پایانی که جنبههای روایی و داستانی اپرا پر رنگ و قابل تأکید شده، این اجرا زیبایی محتوایی خاص خودش را به نمایش میگذارد. یکی از بهترین و زیباترین بخشهای اجرایی این اپرای عروسکی صحنهای است که در آن خیام اشعاری آوازین میخواند و همزمان کوزههای شراب ظاهر میشوند و بعد از چرخشی نیمدایرهای، داخل هر کوزه می که ظاهرا از مقطع طولی نصف شده (در اصل کوزهها کامل و سالماند و ترفند فوق صرفا برای آن است که تماشاگران داخل آنها را ببینند) یک معبود زیبارو نمایان میشود و یکباره مقوله شراب و می خوارگی برای عشق، زیبایی و معبود شاعر، عملا تأویلزا و نهایتا تمثیل واقع میشود.
اجرای اپرای عروسکی "خیام" عمدهتأ با بازیدهی عروسکهای ماریونت یا خیمه شب بازی در مقیاس و ابعادی بالاتر و بزرگتر اجرا میشود و میتوان تمام صحنه را قرینه بزرگنمائی شده همان "صندوق بازی" در نمایش خیمه شب بازی به حساب آورد.
در این اجرا، موسیقی و طراحی عروسکها و طراحی صحنه، نقش اساسی و محوری دارند و البته کاستیهایی هم در نمایش دیده میشود: استفاده از تصاویر ویدیویی پرواز هواپیماهای جنگی و اشاره بصری به جنگ در آغاز نمایش و نیز بهرهگیری از تصاویر در بخشهای پایانی، هیچ سنخیت و تجانس موضوعی و ساختاری با تم نمایش ندارد؛ ضمنا اجرا در بخشهای پایانی تا اندازهای شعاری شده است. صحنههای شعرخوانی آوازین "خیام پیر" و "خیام جوان" که قرینهوار ظاهر میشوند و همزادگونه به نظر میرسند، در شعرخوانی و سماع دوسویه خلاصه شده و با میزانسنهای مشابه چندین بار تکرار میشوند؛ این صحنهها جزو بخشهای ملالآور اجرا به شمار میروند.
در اپرای عروسکی "خیام " از یک بازیگر انسان هم در کنار عروسکهای بازیگر، استفاده شده و ظاهر شدن این بازیگر در قاب مستطیل افقی صحنه که نشانگر روایت و داستانگویی است، عملا ثابت میکند که طراحی و تناسب عروسکها تا چه حد هنرمندانه و هوشمندانه انجام شده است؛ در این صحنهها بازیگر انسان که نقش دیو یا اهریمن به او داده شده، دقیقا همانند همان دیو یا اهریمن به نظر میرسد و همزمان حضورش صحنه را تأویلزا کرده: انسانی که دیوشده و عروسکی (عروسک خیام) که به جایگاه انسان ارتقاء یافته است.
اغلب صحنههای اپرای "خیام" به نویسندگی، طراحی و کارگردانی بهروز غریبپور نسبتا تیره و تار است و دلیلی دراماتیک برای آن وجود ندارد. ضمنا درجاهایی هم نوای ادوات موسیقی صدای آواز را تحتالشعاع خود قرار میدهد و اشعار آواز کاملا واضح به گوش نمیرسند (این نظر با توجه به جای مخاطبی در یک ردیف مانده به آخر ارائه میشود)؛ ضمنا لازم به توضیح است که در اپرا هرگونه آوازی کارکرد "دیالوگ" دارد و در جاهای خاصی هم حتی به جای "مونولوگ " به کار میرود.
یکی از صحنهها با آواز کردی اجرا میشود که ابتکاری بیربط، متناقض و غلط است. نکته بسیار مهمی هم در مورد "عرفان خیام" وجود دارد: او برخلاف حافظ که میتوان به طور تقریبی تا شصت در صد بنمایههای عرفانش را سوبژکتیو و غیرمادی به حساب آورد و یا در تقابل با عرفان مولوی که صد در صد مبنای سوبژکتیو و غیر مادی دارد، نوع عرفانش به طور تقریبی تا هفتاد در صد و بلکه بیشر، "مادی" و سی درصد یا کمتر از این مقدار، "غیرمادی" است؛ در حالی که این نسبت در اپرای عروسکی "خیام" تقریبا جابه جا شده و "خیام" شاعر و متفکری با تعلقات باطنی و درونی سوبژکتیو که مبنای مادی کمتری دارد، جلوه میکند. توضیحی که در مورد عرفان مادی میتوان ارائه داد این است که در آن هرگونه شیدایی، شور و کشف و شهودی براساس عشق و دل سپردن به انسان و حقیقت که مبتنی برجهان بینی عینی و مادی است، تجلی میکند.
در اپرای عروسکی "خیام"، خیامی که ارائه شده خواسته یا ناخواسته تا حدی هم با نگاه و رویکرد شخصی بهروز غریبپور شخصیتپردازی شده و "چند ساحتی" بودن او کاملا خوب نشان داده نشده است. در برخی صحنهها هم از نمایش عروسکی سایهای استفاده شده که کارکرد اجرایی مناسبی پیدا کرده است.
بهروز غریبپور کلا در اجرای صحنههای گروهی موفقتر است؛ این را هم باید افزود که اساسا در اجرای هر نوع نمایش عروسکی رویکرد استقرایی و هم زمان کثرتگرا نتایج و بازده به مراتب برتر، شاخصتر و دراماتیکتری دارد، اما در اپرای عروسکی "خیام" همه چیز عمدهتا بر مبنای یک خط موضوعی "کلی" پیش میرود؛ این سبب شده زیبایی و جلوهدهی موضوع، تا اندازهای از اپراهای قبلی کمتر باشد. ضمنا اجرا، طولانی و در نتیجه، جذابیت نسبیاش کمرنگ و کم جلوه شده است؛ آواز ایرانی بر همه صحنهها و موقعیتها سیطره پیدا کرده، درحالی که باید الزاما صحنههایی هم فقط با اتکای به بازی و حرکت اجرا میشد. این اپرا در صحنههایی کمی مبهم و گمانهزاست؛ در چنین صحنههایی داشتههای روشن و مشخصی عاید ذهن تماشاگران نمیشود، اما طراحی عروسکها و بازیدهی آنها از منظر زیبایی شناختی این گونه خاص نمایشی، قابل تحسین است.