سرویس تئاتر هنرآنلاین: بیتوجهی به تعریف نمایش و عدم شناخت ساختار متن همواره معضل و مشکل اصلی اکثر نویسندگان و حتی کارگردانان تئاتر ایران بوده و هست. نویسنده یا کارگردان اگر حتی به تعریف لغوی واژه نمایشنامه و نمایش دقت کنند، در مییابد که اصل اساسی و بن مایه محوری آنچه روی صحنه میرود مبتنی و متکی بر نشان دادن است نه تعریف یا توصیف کردن یا دکلمههای بیانی. معنی واقعی "نشان دادن" هم عبارت از ارائه شاکله عینی حوادث و ماجراهای ریز و درشت نمایش و تأکید بر شهودیت و آشکارسازی تأویلآمیز دادهها و نیز تحلیل و توجیه بصری روابط علت و معلولی رویدادها و چگونگی و چرایی ارتباط پرسوناژها با همدیگر است. برای محقق شدن این تعریف الزاما حتی مفاهیم ذهنی و سوبژکتیو هم در قالب صحنهها به فهم و درکی عینی و ابژکتیو درمیآیند و در نتیجه، "صورت" یا "شکل" جای مفاهیم را میگیرد و یا مفاهیم را مرتبط با عینیات نشان میدهد. چنانچه در نمایشی آثار و نشانههایی عینی و زنده از چگونگی روابط اجتماعی و حوادث وجود نداشته باشد و همه چیز متکی بر توصیف و حرف زدن و یا صرفا با توسل به طراحی صحنه و یا کوشش برای نمایهسازیهای سطحی و جلوهدار پیش برود، در آن صورت آنچه اجرا میشود نمایش تئاتری نیست و صرفا نوعی "پرفورمنس" است.
"به طرز غریبی" به نویسندگی شهاب مهربان و سپهر زمانی و کارگردانی آوا فیاض که هم اکنون در پلاتوی تئاتر شهر اجرا میشود، مصداق بارز چنین تعریف و توجیهی است. در این اجرا، ظاهرا عدهای بازیگر جلسهای تمرینی را به کمک "وانمودهسازی" پیش میبرند و هرکدام به نوبت به کنار یا جلو صحنه میآیند و با میزانسنهای همسان زیر نور موضعی خاطرات و بسرآمدههای خود را در رابطه با نوع زندگی و مشکلاتشان و نیز با اشاره به مراحل دشواری که برای بازیگر شدن طی کردهاند، برای تماشاگران تعریف میکنند و پرفورمنس به پایان میرسد. آنها در اوقاتی که "خاطرهگویی" یا توصیف و تعریف نمیکنند، دورهم مینشینند، یا سرپا حرف میزنند و گاهی هم حول مسائل و موضوعاتی معمولی به مجادله و اعتراض میپردازند. هیچ حادثه مهم و تعیینکنندهای رخ نمیدهد و موضوع هم در کل، معرفی تک تک این افراد از زبان خودشان است.
آنها روی صحنه، در هیچ داستان و موقعیت واقعی و عینی زندگی نمیکنند و گویی از فضای بیرون تئاتر شهر وارد یکی از سالنها شدهاند و محفل گفتوگویی تشکیل دادهاند. هیچ کدام هم شخصیتپردازی نمیشوند: چون هیچکس با حرف زدن درباره خودش برای دیگران شخصیتپردازی نمیشود؛ مقوله شخصیتپردازی انسان فقط با قرار گرفتن در موقعیتهای عینی و واقعی و در ارتباط زنده با دیگران و کلا در رابطه با نوع و چگونگی زندگی عملی و عینیاش شکل میگیرد و در این پرفورمنس از این مقولهها خبری نیست.
متن "به طور غریبی" بیساختار و غیرنمایشی است و اجرا هم از همین تعریف متن فراتر نمیرود. ضمنا طراحی شلوغ، بیمعنی و غیرکاربردی صحنه که در آن آئینهای تمام انتهای صحنه را پوشانده و نیز دهها جفت کفش و دمپایی رنگ شده (قرمز؟!) که به شکل دایرهای چیده شدهاند تا درون آن بازیگران بنشینند و گفتوگو کنند و نیز البسه رنگ شده قرمزی هم که روی زمین افتاده، صرفا برای خالی نبودن صحنه است و هیچ تأویل و توجیه نمایشی ندارد. موسیقی ملایمی که به تناسب موضوع پرفورمنس بکار گرفته شده، تا حدی کاربردی است. نور موضعی هم کارکرد معمولی خود را دارد و حاوی هیچ تأویلی نیست. در این اجرا مقوله بازیگری تقریبا منتفی است، زیرا هر پنج بازیگر اصلی پرفورمنس فقط حرف میزنند و ضمنا هیچ پرسوناژی در رابطه با موقعیت و داستان نمایشی موجودیت و حضور عینی پیدا نمیکند: این افراد را میتوان به همین شکل و احوالات در یک کافه یا پارک و هر محفل دیگری دید و جزو آنان هم شد، بیآن که اساسا موضوع اجرای یک پرفورمنس در میان باشد.
نویسندگان و کارگردان این نمایش غافل بودهاند از این حقیقت که تماشاگران فقط برای شنیدن حرف پرسوناژها به سالن تئاتر نمیآیند؛ تماشاگر میخواهد زندگی کردن پرسوناژها را بر روی صحنه ببینند و عملا با دیدن موقعیت و شرایط آنها و فراز و فرودهای عاطفی، ذهنی و بیانیشان از لحاظ محتوایی به حقیقتهای تازه تر، برتر و زیباتری از زندگی پی ببرد، نه آن که صرفا به درد دلها، شکوایهها و خاطرههای آنان گوش دهد.
در پرفورمنس "به طور غریبی" که ظاهرا وصفالحال چند بازیگر است، گویا پرسوناژها به حرفه یا هنر بازیگری علاقه دارند و در غیاب یک کارگردان صرفا به آن تظاهر میکنند، اما این تظاهر هم که تنها وجه عملی و عینی پرفورمنس مورد نظر به شمار میرود، عملا به هیچ غایتی نمیانجامد و همین ثابت میکند که نویسندگان این متن خواستهاند هر طور شده به زعم خودشان متنی بنویسند و روی صحنه ببرند، بی آن که بدانند که همه این خاطرهگوییها هم اساسا "گزارش روایی" تلقی میشوند نه داستان یا نمایش.
پرفورمنس "به طرز غریبی" به نویسندگی شهاب مهربان و سپهر زمانی و کارگردانی آوا فیاض اجرایی غیرنمایشی و اساسا نوعی اجرای مبتنی بر "بازیگر نمایی" است، بی آن که مقوله واقعی بازیگری و نمایش در میان باشد.