گروه مد و لباس هنرآنلاین: میشل دو مونتنیِ فیلسوف در یکی از کتابهای خود مینویسد: «از میان تمام لذتها، به دنبال لذت بودن، خود بزرگترین لذت است» و این جمله، تعریف مناسبی از مصرفکننده مدرن یا شاید بهتر باشد بگوییم مصرفکننده پستمدرن از محصولات دنیای مد ارائه میدهد.
البته که به دو طریق میتوان آرزوی چنین مصرفکنندهای را درک کرد. این مصرفکننده خود را فریب میدهد و این را به خود میقبولاند که بالاخره روزی نیازها و تمایلات خود را ارضا خواهد کرد. ازاینرو در جستجو و تکاپو بودن، خود یکی از علایق اصلی اوست. گاه نیز مصرفکننده به این باور رسیده است که هیچچیزی وجود ندارد که بتواند تمایلات او را ارضا کند بنابراین از جستجو دست برمیدارد. معلوم نیست که پاسخ صحیح کدامیک از دو روش است. از طرفی حتی نباید پنداشت که همه مصرفکنندگان معمولی پستمدرن مد اصلاً به این مسئلهها اندیشیده باشند.
اما آیا واقعاً میتوان فرض کرد که مصرفکننده پستمدرن به این درک نرسیده باشد که نمیتوان راهحل را در یک محصول واحد یا تعداد محدودی محصول بیابد.
آنچه میخواندید، برگرفته از محتوای فصل «مد و مصرف» در کتاب «فلسفه مد» اثر لارس اسوندسن است. به نظر میرسد مصرفکننده پستمدرن مد در جستجوی رسیدن به احساس رضایت باشد اما با رفتارهایش نشان میدهد آنچه واقعاً میخواهد آن است که به دنبال احساس رضایت باشد زیرا همین تکاپو برای رسیدن به رضایت به او احساس رضایت میدهد.
وجه افتراق مصرفکنندگان کلاسیک مد با مصرفکنندگان امروزی و مدرن در همین مسئله است. مصرفکننده پستمدرن، نوع توسعهیافته مصرفکننده کلاسیک است درواقع ما با یک سیر توسعه تاریخی سروکار داریم که طی چندین قرن بهطور مداوم ادامه داشته و وقفه مشخصی طی این دوره دیده نشده است بنابراین هنگامیکه از دو نوع مصرفکننده سخن به میان آوریم میتوان گفت که این خود نوعی آرمانگرایی است .
حالا میتوانیم از خودمان بپرسیم که آیا نوع ناب این مصرفکننده اصلاً وجود دارد یا خیر. یکی از ویژگیهای مصرفکننده پستمدرن مد که اغلب مورد تأیید قرار میگیرد این است که او چندین هویت ضدونقیض را در خود شکل میدهد و این کار را با استقبال کردن از سبکها و نمادهای متفاوت انجام میدهد.
مصرفکننده مدرن بهجای آنکه با ایماژ یک مصرفکننده پستمدرن تناسب و همخوانی داشته باشد، بازیکنی است که هویتی آرمانگرا دارد و دارای ویژگیهای است که روز به روز رایجتر میشود اما بهسختی میتوان شکل ناب این ویژگیها را در هیچ فردی پیدا کرد.
مصرفکننده کلاسیک ناچار بود مصرف کند همانگونه که هر موجود زنده دیگری برای زنده ماندن نیاز به مصرف دارد. آن زمان نیازهای انسانها مطابق با نیازهای صرفاً زیستی بود هر چند در واقع نیازهای انسانها، مطابق با استانداردهای اجتماعی است که گاه ممکن است از استانداردهای زیستی فراتر رود.