سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: غلامرضا امامی نویسنده دو کتاب پیرامون حضرت زینب (س) است. کتاب نخست با عنوان "جز زیبایی ندیدم"، چاپ ششم آن به تازگی توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است. کتاب دیگر با نام "آنها زندهاند" سالها پیش توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نشر یافت. اما متاسفانه این اثر نایاب است و روشن نیست کانون به چه دلیلی از تجدید چاپ آن خودداری کرده است. همچنین به همت و ویرایش امامی کتاب "زینب بانوی قهرمان کربلا" نوشته بنت الشاطی با ترجمه زندهیاد سیدجعفر شهیدی نیز توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی به چاپ رسیده است. به مناسبت ولادت حضرت زینب(س) این نویسنده و مترجم، یادداشتی را در اختیار هنرآنلاین قرار داده است.
در این یادداشت آمده است: "سالها پیش در سفری به قاهره، به زیارت مزار زیبای حضرت زینب (س) توفیق یافتم. در آغاز سفر برای خداحافظی به دیدار مرجع محقق شادروان آیتالله مرعشینجفی رفتم. ایشان که از دیرباز به خانواده ما لطفی عمیق داشتند فرمودند: به رای من، مزار اصلی حضرت زینب (س) در قاهره است.
قولی که بعدها مرحومان آیتالله بهجت و قاضیطباطبایی بر آن صحه گذاشتند. به هر روی مزار حضرت زینب (س) چه در قاهره و چه در دمشق باشد به قول شاعر: "بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی / در سینههای مردم عاشق مزار ماست".
برای من شگفت بود که مصریان زاد روز حضرت زینب (س) را یک هفته جشن میگیرند و در مراسم ازدواج به تیمن و تبرک در مزار حضرت زینب (س) حضور مییابند. پس از آن بر آن شدم به کاوش در زندگی بانوی قهرمان کربلا بپردازم. خدای را سپاس که نخستین کتاب با نام "آنها زندهاند" زندگینامه و خطبههای حضرت زینب (س) برای نوجوانان به نگارش درآمد و با اقبال عمومی روبرو شد. در پی آن "جز زیبایی ندیدم" که برگرفته از خطبه حضرت زینب (س) در بارگاه شام است به نفاست و زیبایی از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شد.
شاهکار بنت الشاطی نویسنده نامی مصر که به ترجمه استاد زندهیاد سیدجعفر شهیدی سالیان پیش نشر یافته بود به خواست دفتر نشر فرهنگ اسلامی جامهای نو پوشید و رویاروی دل و دیدگان شیفتگان بانوی کربلا جا گرفت.
در کتاب "جز زیبایی ندیدم" روایت مستند داستان گونهای را از خواب حضرت زینب (س) و ماجراهای زندگیاش نگاشتم.
زاد روز حضرت زینب پنج جمادیالاول سال ششم هجری است. سال ششم هجری سال پیروزی حق بود. یک معنای زینب در زبان عربی "درخت خوش بوی نیکو منظر" است. درختی پر شاخ و برگ و میوه و انسانی با خویهای بسیار پسندیده... زینب به معنی "زینت پدر" نیز آمده است.
در کتاب "جز زیبایی ندیدم" روایت زندگی آن بانوی بزرگوار را به زبانی ساده نوشتم و خطبههای پرشور او را که لرزه به کاخ یزید افکند آوردم و نیز ماجرای عاشورا و سفر بانوی بزرگوار و اسیران از شام به مدینه.
خوش دارم این نوشته را با خاطرهای مستند کنم که در کتاب "جز زیبایی ندیدم" آمده است: "در میان نگهبانان کاروان اسیران که از کربلا به سوی مدینه پیش میرفت، مردی بود مهربان که تازیانه نمیزد، که دشنام نمیداد، که ناسزا نمیگفت، که آب را از تشنگان دریغ نمیکرد، که بد نبود.
برای کاروان مصر، این مرد که بد نکرده بود جایی شایسته یافت. فاطمه یکی از دختران امام علی(ع) به خواهرش زینب کبری (س) رو کرد و گفت: بیا مهربانی این مرد را جبران کنیم. هدیه و پاداشی به او بدهیم.
زینب (س)، سالار کاروان به اندیشه فرو رفت. به این سو و آن سو نگریست. لب گزید. دست بر دست زد. از این دست کوبیدن دستبندش هویدا شد. دستبند را از دستهای خستهاش بیرون آورد و گفت: فاطمه دستبندم تنها چیزی است که برایم مانده است.
فاطمه نیز دستبندش را از دست گشود و به آن مرد روی کرد و گفت: به پاداش مهری که در این سفر دراز بر ما داشتی و ما را آزار ندادی این دو هدیه را بپذیر.
مرد نگهبان چشم به زمین دوخت و گفت: اگر این کار را برای دنیا کرده بودم، هدیه شما بسی افزونتر از کار اندک من است. اما اگر مرا پاداشی است، اگر در دل پاکتان از من رضایتی است، به پاداشی دنیوی رضا نمیدهم.
هدیهتان را نمیگیرم. اجر من بماند برای آخرت.
از زینب بیاموزیم بسیار بیاموزیم".