سرویس سینمایی هنرآنلاین: او میداند وقتی پا به یک اتاق میگذارد، شهرتش جلوتر وارد میشود. در 74 سالگی، با یک سابقه کاری طولانی و افسانهای در پشت سرش، به خوبی آگاه است که میتواند آدمها مرعوب کند. آنها به او نگاه میکنند و مایکل کورلیونه "پدرخوانده"، سانی ورتزیک «بعد از ظهر نحس"، تونی مونتانا "صورت زخمی" یا ریکی روما "گلنگری گلن راس" را میبینند. هشت نامزدی اسکار و یک پیروزی. دو جایزه تونی. دو جایزه امی. او آل پاچینو است!
او همه اینها را میداند. هر روز این را حس میکند، حتی بعد از این همه سال. و انگار هنوز یک جوری او را شگفتزده میکند.
"وقتی با آدمها حرف میزنم، مهم نیست کجا باشم، آنها میخواهند درباره کارهایی که کردهام صحبت کنند." این را پاچینو این اواخر عصر یک روز میگوید. او مکث میکند. "خیلی برایم جالب است. مردم درباره دهه 1970 ازم میپرسند. گاهیاوقات فقط میگویم دهه 1970 را یادم نیست!"
پاچینو به لحاظ شخصی جوری رفتار میکند که دیگران با او راحت باشند. خود را تا ابعاد انسانی جمع میکند. (اینکه قد او تنها حدود 174 سانت است به این مسئله کمک میکند.) پاچینو که ذاتا آدمی خجالتی است، در اولین سالهایی که جایگاه یک ستاره را پیدا کرد، دیواری محافظ دور خود درست کرد و توانست کنارهگیر و اسرارآمیز بماند، اما در گذر سالها توانست با این مسئله که یک فرد اجتماعی باشد، راحتتر کنار بیاید. حالا دیگر او برای مصاحبه کردن حساسیت نشان نمیدهد. انگار دوست دارد از زندگی و کارش بگوید. او حتی در یک سال گذشته در نمایشی تکنفره در سراسر کشور روی صحنه رفت و داستانها گفت و به پرسشهای تماشاگران پاسخ داد. خودش میگوید: "فقط حرف است!"
او دائم لبخند میزند. شوخی میکند. ابایی ندارد نشان بدهد که آسیبپذیر است. یک لحظه اخم میکند، از روی صندلی بلند میشود و این طرف و آن طرف میرود تا درد قدیمی ناشی از آسیبدیدگی عضلات شانهاش کمتر شود. ("وقتی عود میکند، تحملش برایم سخت است.")
در حالی که ممکن است بعضی به او به چشم یک نماد نگاه کنند، او خودش را تنها یک بازیگر فعال میداند که میکوشد کارش را درست انجام بدهد که البته همیشه نیز موفق نیست. "وقتی یک نقش را بازی میکنم، با یک بوم خالی روبرو هستم. من از بازیگری چیزی نمیدانم. اغراق نمیکنم. اگر این همه کار کردهام باید خیلی چیزها درباره بازیگری یاد گرفته باشم، اما چنین حسی ندارم. به خودم میگویم، "قرار است چه کار کنم؟" بعضی وقتها واقعا چیزی ندارم که روی آن بوم بکشم. یا خوششانس هستم یا واقعا کار را درست انجام نمیدهم."
پاچینو در فیلم جدیدش "تحقیر" (The Humbling) که از جمعه 23 ژانویه (سوم بهمن) - پس از یک نمایش محدود در ماه گذشته برای داشتن فرصت رقابت در جوایز اسکار - در سینماهای آمریکای شمالی روی پرده سینماها رفته است، نقش یک بازیگر پابهسنگذاشته را ایفاء میکند که خود را در موقعیتی میبیند که نمیتواند هیچ چیز روی بوم بکشد.
سایمن اکسلر با بازی پاچینو یک بازیگر تحسینشده تئاتر است که پس از یک دوره کاری طولانی ناگهان حس میکند استعدادهایش، تمایلاتش - و دریافتش از واقعیت - در حال از بین رفتن است.
پاچینو میگوید: "او تاخت و تاز زمان را حس میکند: حافظه میرود، بنیه میرود، ابزار فرسوده میشود. وحشت فرا میرسد و فروپاشی زمانی اتفاق میافتد که او به خود میگوید: "با زندگیام چه خواهم کرد؟ چطور زنده بمانم؟"
قطعا پاچینو در مقام بازیگر میتواند تا حدی با سایمن ارتباط برقرار کند، اما او به سرعت بین خودش و این نقش فاصله میاندازد. "یکی از دلایلی که نخواستم اسمم به عنوان تهیهکننده در فیلم باشد، همین بود. به خودم گفتم، "خدای من، آنها فکر میکنند این زندگینامه من است.""
هرچند "تحقیر" با واکنشهای متفاوت منتقدان روبرو شده است، اما آنها نقشآفرینی پاچینو را تحسین کردهاند و در ردیف اجرای به همین اندازه ظریف او در نقش جک کورکیان، معروف به دکتر مرگ در فیلم تلویزیونی "شما را جک را نمیشناسید" (2010)، تولید شبکه اچبیاو و فیل اسپکتور، تهیهکننده مشهور دنیای موسیقی در فیلم تلویزیونی دیگری تولید اچبیاو در 2013 قرار میدهند.
گری گلدستاین منتقد نشریه تایمز بازی پاچینو در "تحقیر" را "خلاقانه، سرگیجهآور، عمیق و اغلب بامزه" توصیف میکند.
در رمان اصلی نوشته فیلیپ راث که سال 2009 منتشر شد و مبنای فیلم بوده است، افتادن اکسلر در ورطه ناامیدی، بسیار ناگوار است، اما از نظر پاچینو که از طرفداران قدیمی راث است و کتاب او را برای اقتباس سینمایی انتخاب کرد، این قصه پتانسیل یک کمدی سیاه درباره مصائب یک بازیگر سالخورده را داشت. او بری لوینسن کارگردان و باک هنری فیلمنامهنویس را پای کار آورد تا کمک کنند این فضا ایجاد شود.
او میگوید: "فکر کردیم لازم است بامزهتر باشد. کمک میکرد این مرثیه و این سفر تراژیک، تقویت شود. در غیر این صورت چه کسی حاضر بود آن را ببیند؟"
فیلم با بودجهای حدود دو میلیون دلار ساخته و بخش زیادی از آن در خانه لوینسن در کانهتیکت فیلمبرداری شد. "حس میکردیم باید این کار را سریع انجام بدهیم. این طور کار کردن را دوست دارم."
لوینسن که اولین بار سال 1979 پاچینو را در درام دادگاهی "... و عدالت برای همه" کارگردانی کرد و بعدها در "شما را جک را نمیشناسید" بار دیگر در کنار او قرار گرفت، میگوید: "او میل زیادی برای یادگیری دارد، برای سعی کردن، برای تجربه کردن. او میپرد و تمایلش این است که یا غرق شود یا شنا کند. هیچ احتیاطی در کار نیست و این کار کردن با او را هیجانانگیز میکند."
آل پاچینو در صحنهای از فیلم "تحقیر"
مرد بازیگری متد
پاچینو به همراه بازیگرانی چون داستین هافمن، رابرت دنیرو، جین هکمن و رابرت دووال در "اکتورز استودیو" در نیویورک بازیگری را به شیوه متد آموزش دید (او اکنون در کنار الن برستین و هاروی کایتل رئیس این موسسه بازیگری است) و در یک عصر بسیار متفاوت - و از بسیاری جهات به لحاظ خلاقانه، پرانرژیتر و ریسکپذیرتر - در هالیوود کار خود را شروع کرد.
او اولین بار سال 1971 با بازی در نقش یک معتاد به هروئین و باجبگیر خردهپا در فیلم "وحشت در نیدل پارک" مورد توجه قرار گرفت. خودش میگوید: "آن فیلم را یک استودیو بزرگ ساخت. "وحشت در نیدل پارک" فیلمی از فاکس بود! آن زمان کمتر نقشی برای کسی پیدا میشد، حتی برای بازیگران جوان."
این به آن معنی نیست که پاچینو با فیلمهای استودیویی مشکل دارد. مثلا او یکی از طرفداران "نگهبانان کهکشان"، فیلم پرفروش تابستان امسال بود. "بچهها من را به دیدن این فیلم بردند و خیلی تحسینبرانگیز بود. (پاچینو سه فرزند دارد که دو تای آنها دوقلوهای 13 ساله هستند و در بورلی هیلز زندگی میکنند). تحت تاثیر کار خلاقانه و بامزه آنها قرار گرفتم."
پاچینو در 1972 با "پدرخوانده" شهرت جهانی پیدا کرد. این فیلمی بود که مدیران پارامونت پیکچرز درباره حضور پاچینو در آن تردید داشتند و چیزی نمانده بود او را اخراج کنند. پاچینو نتوانست به راحتی با قرار گرفتن در مرکز توجه کنار بیاید. او در گذر سالها با اعتیاد به الکل و افسردگی دست و پنجه نرم کرده است و برای چهار سال در اواخر دهه 1980 از دنیای سینما فاصله گرفت و منحصرا تئاتر کار کرد.
پاچینو در هارلم شرقی در نیویورک به دنیا آمد. پدر و مادرش آمریکای/ایتالیایی بودند و وقتی او دو سال داشت از هم جدا شدند. پاچینو که در 17 سالگی مدرسه را رها کرده بود تا بازیگری را دنبال کند، برای شهرت کمترین آمادگی را داشت.
او میگوید: از یک توپ شلیک شده بودم. واقعا برایم ناآشنا بود. یادم میآید لی استراسبرگ، دوست و معلم بزرگم نگاهم کرد و گفت: "میدانی عزیزم، فقط باید خودت را تطبیق بدهی." خب، الان من اینجا هستم. شاید خیلی خودم را تطبیق نداده باشم، اما هنوز ایستادهام."
گرتا گرویگ که در "تحقیر" در نقش زنی بسیار جوانتر - که شخصیت سایمن رابطهای پیچیده و شبه رمانتیک با او برقرار میکند - مقابل پاچینو نقشآفرینی کرده است، میگوید: شاید گفتن این حرف که حس میکردم باید از او مراقبت کنم، عجیب باشد، برای اینکه او خوب است، اما من این حس را داشتم که "این مرد یک هنرمند است. او برای فروش نیست!""
پاچینو همچنان به صورت پیگیر به کار خود ادامه میدهد. او سال 2015 دو فیلم دارد: درام "منگلهورن" که در آن نقش یک کلیدساز در شهری کوچک را بازی میکند و کمدی "دانی کالینز" که در آن نقش یک ستاره راک سالخورده را بازی میکند. (او با دستپاچگی میگوید: باید آواز بخوانم. وقتی خودم را در حال خواندن تصور میکنم، پس میکشم.) او همچنین قرار است در درام "ایرلندی" که خیلی وقت است قرار است ساخته شود با دنیرو و جو پشی همبازی شود. این فیلم را مارتین اسکورسیزی که پاچینو تاکنون با او کار نکرده است، کارگردانی میکند.
او اذعان میکند گاهی اوقات خودش شگفتزده میشود که چرا هنوز این کار را ادامه میدهد. با خنده میگوید: "پس، رفتن به کتابفروشیها، قدم زدن و دیدن دوستان چه شد؟ کمی زیادی شده است! دوست دارم مدتی کار نکنم. واقعا همینطور است. میل زیادی به یک صندلی گهوارهای و یک ایوان دارم. دوست ندارم چیزی پیدا کنم که تخلیم را به کار بیندازد."
اما او با کی شوخی میکند؟ بد یا خوب این چیزی است که او ساخته است. مانند مایکل کورلیونه، هر وقت تلاش میکند کنار بکشد، چیزی او را برمیگرداند.
او میگوید: روی نمایشی از دیوید ممت کار میکنم ("عروسک چینی" که قرار است پاییز سال آینده در برادوی روی صحنه برود). دنیای ملالآوری است. این چیزها باعث میشود اشتها داشته باشم."
پاچینو حتی بعد از این همه سال نمیداند نقش بزرگ بعدی یا صحنه بزرگ بعدی چیست.
او با اشاره به یکی از فراموشنشدنی صحنههای سینمایی خود ،میگوید: به آن صحنه "آتیکا! آتیکا! (در فیلم "بعد از ظهر نحس") نگاه کنید. چطور این کار را کردی؟ یک نفر پیش من آمد، یکی از دستیاران کارگردان و گفت: "به آن آدمهایی که بیرون ایستادهاند، بگو آتیکا". من گفتم "آتیکا!" و میدانی... کل جمعیت منفجر شد."
لس آنجلس تایمز
علی افتخاری