گروه سینمای خبرگزاری هنر ایران: «لاله کبود» با معرفی جغرافیایی حاشیه شهری شروع می شود. این جغرافیا به منزله نا کجا آبادی است که می‌تواند هر کجای این دنیا باشد. فیلم با پلانهایی از حرکت قطار و ریل راه آهن، همراه  با نماهایی باز از فضا به بیننده معرفی می‌شود.

تماشاگر از همان آغاز پی می‌برد با یک فیلم حاشیه شهری روبرو است. پس باید منتظر کاراکترهایی از جنس این مناطق باشد. شخصیت‌هایی که معمولا فرودست، خلافکار و یا ضدقهرمان هستند. بعد از معرفی فضای فیلم ما با اولین کاراکتر روبرو می شویم ، "یغما" مردی که از زندان آزاد شده و با نماهایی لانگ‌شات معرفی می‌شود که بنظر می‌رسد فیلمساز تعمدا قصد دارد به کاراکتر مردش عمومیت دهد. بدان معنی که این شخصیت یکنفر نیست و بیشمار آدمهایی مثل یغما در این دنیا از بند آزاد شده‌اند تا بدنبال سرنوشت نا معلوم خود بروند که دیگران برایشان رقم زده‌اند. به موازات معرفی یغما فیلمساز به سراغ شخصیت‌های فرعی می‌رود تا از طریق آنها به شخصیت اصلی زن برسد.

زنی بنام "مهتاب" که باز فیلمساز با نماهایی باز مثل کاراکتر مرد قصد معرفی سمبلیک آن را دارد. زنی که شبیه زنان  متداول نیست. زنی که مکان زندگیش را کنار ریل راه‌آهن و در کافه‌ای که خود  انتخاب کرده تا از هیاهوی شهری بگریزد. زنی که در ریگزارهای خشن اطراف ریل از لاله کبودی نگهداری می‌کند. مهتاب از شهر گریخته تا یکه و تنها پذیرای آدمهایی باشد که شاید از جنس او نباشند. ولی جبر روزگار او را وادار کرده تا درکنار دختری جوان به نام پروا که او نیز زخم خورده جریان مافیای قاچاق است، این کافه را اداره کند. دختری که در ادامه می بینیم با قرار گرفتن در کنار یغما در پی انتقام گرفتن از مسببین قتل برادرش امیر او را همراهی می‌کند. شخصیت‌های این فیلم نوعی ضد قهرمان هستند از یغما گرفته که بعد از آزادی از زندان در صدد از بین بردن باندی است که او و دوستش امیر را راهی زندان کردند و باعث مرگ او شده اند.

مهتاب و پروا بعنوان زنان ضدقهرمان داستان یغما را جهت انتقام همراهی می‌کنند.  دیگر ضدقهرمان فیلم مهتاب که خود زخم خورده  روزگار  است در صدد انتقام نیست و در نهایت یغما و پروا را از انتقام منع می کند و مادر گونه به آنها هشدار می‌دهد که انتقام راه‌حل مشکل نیست. در نهایت یغما بعد از کش و قوس‌های فراوان با خود و پروا به حرف مهتاب می‌رسد و با رها کردن طعمه‌اش در کنار ریل راه آهن بدنبال سرنوشت نامعلوم خود می‌رود... 

فیلم دارای نکات قابل تأمل است از جمله استفاده درست و بجا از عناصری مثل ریل راه آهن و قطار، نشان از  تکرار این جنس از زندگی است که در حاشیه زندگی مدرن شهری بوجود می‌آید. تبحر فیلمساز در بکار گیری نور و قاب بندی،  تصاویری بکر و قابل تامل برای بیننده بوجود آورده که نشان از سابقه هنری فیلمساز است.

 

نویسنده: مهناز کهبد