به گزارش گروه تلویزیون هنرآنلاین؛ «سوران» با سر و صدا و تبلیغات فراوان روی آنتن شبکه اول سیما قرار گرفت و خیلی بیسر و صدا به پایان رسید. «سوران» سریالی است اقتباس شده از کتاب «عصرهای کریسکان»؛ داستانی واقعی از زندگی شهید سعید سردشتی درباره التهابات و حوادث دهه ۵۰ در کردستان.
تمام تلاش سریال این بوده است که بتواند بخشی از این جریانات و وقایع اوایل انقلاب در منطقه کردستان را به تصویر بکشد و بخشی از تاریخ را برای مخاطب بازگو کند، اما با وجود تلاش کارگردان و عوامل و با وجود موضوع مهم و جذابِ سریال، آنچنان که باید و شاید قوی ظاهر نشد و مورد استقبال مخاطب قرار نگرفت. این در حالی است که کتابی که داستان سریال از آن گرفته شده است، مورد توجه زیادی قرار گرفته بود.
قطعا گریم خوب و استفاده و انتخاب درست از لباس های محلی را میتوان از ویژگی های مثبت «سوران» دانست، فضای بومی نیز کاملا متناسب با جغرافیای آن مناطق و تاریخ آن دوران طراحی شده است. یکی از نکات مثبت دیگر سریال به استفاده نکردن از چهرههای شاخص به جز در چند مورد برمیگردد؛ حتی «مهدی نصرتی» بازیگر نقش اصلی سوران که پیش از این در فیلم های سینمایی بازی کرده، برای مخاطبان تلویزیون چهرهای ناآشنا داشته که اتفاقا هم چهره اش و هم نوع گریمش کاملا مناسب نقش بوده است.
اما بدون شک کتاب «عصرهای کریسکان» بیش از سریال اقتباس شده از آن مورد استقبال قرار گرفت و شاید این بخاطر ریتم کُند سریال و دراماتیک نبودن کار بود. بدون شک اگر کمی ابعاد دیگر مانند ابعاد عاشقانه و خانوادگی در سریال پررنگ تر بود کار بیشتر هم دیده می شد. داستان از روزهای پیش از انقلاب شد و از همان ابتدا مخاطب را با شخصیت های داستان آشنا کرد، به خصوص با سوران که شخصیت اصلی بود. واقعیت این است که اگر قرار باشد سریالی با موضوعات تاریخ معاصر ساخته شود، صِرف به تصویر کشیدن وقایع تاریخی کافی نیست بلکه مخاطب ترجیح میدهد که این وقایع تاریخی را در فیلم های مستند دنبال کند، بنابراین اگر قرار است که فیلمی داستانی در مورد یک واقعه تاریخی تولید شود باید با رعایت مرز بین واقعیت و تخیل، ویژگیهای یک کار داستانی در آن رعایت شود.
نمیتوان سریالی ساخت که در آن فقط به تاریخ پرداخته و در کنارش داستانی برای دنبال کردن به مخاطب ارائه نکرد. کم نیستند فیلم ها و سریال های دفاع مقدسی که خیلی خوب توانستند مخاطب را با خود همراه کنند و اتفاقا کاملا برگرفته از واقعیت هم بوده اند؛ مانند سریال «شوق پرواز» اثر زندهیاد صمدی، یا فیلم سینمایی «قریب» که با ریتم تند خود مخاطب را برای دو ساعت روی صندلی سینما میخکوب میکوبد؛ در حالی که این فیلم سینمایی نیز شخصیت سردار شهید محمد بروجردی را در روزهای سخت کردستان به تصویر میکشد، اما آنقدر خوب به این موضوع پرداخته است که مخاطب لحظه ای از دیدن فیلم خسته نمیشود.
اما در کل، سریال های کمی در مورد موضوعات مرتبط با حوادث کردستان – از نجابت، مظلومیت و غیرت مردمان کُرد تا دنائت و قساوت آنانی که شعار حمایت از خلق کرد را سرد میدادند و سر میدهند – ساخته شده است. و حالا وقت آن رسیده است که تلویزیون بیش از پیش به روایت روزهای سختی که بر مردمان نجیب کُرد گذشته بپردازد. موضوعی که بدون شک دشمنان و تجزیه طلبان به شدت از آن هراس دارند، همان طور که در طول پخش سوران نیز در تجزیه طلبان در اکانت های توئیتر با جملاتی از قبیل «سریال دروغین» یا «نگذارید فرزندانتان این سریال را تماشا کنند» به این سریال واکنش دادند و این نشان می دهد چقدر از بازگویی حقایق می ترسند.
یکی از سریالهای خوبی که در سالهای اخیر در تلویزیون تولید شد و اتفاقا بسیار هم مهجور واقع شد سریال «آتش در گلستان» اثر پرویز شیخ طادی بود. سریالی بسیار خوب و خوش ساخت که تبلیغات زیادی در مورد آن صورت نگرفت و آنطور که باید و شاید دیده نشد. سریال در مورد شخصیت خانم دباغ بود اما خیلی خوب توانسته بود در خلال این موضوع به جریانات کردستان بپردازد.
حالا باید «سوران» را با همه نقاط ضعف و قوتش به فال نیک گرفت و مقدمه ای برای ساخت کارهای بیشتر و بهتر در رابطه با جریانات کردستان دانست، اما نباید از خلاقیت غافل شد و به بازگویی تاریخ اکتفا کرد.