سرویس تجسمی هنرآنلاین: مخاصمان و سودجویان معمولاً از مرزها، راحتتر وارد میشوند و اگر این مرزها دقیق نباشند، کار آن ها هم سادهتر است. هنر ذاتاً مرزهای مشخصی ندارد و یا حداقل مرزهای ثابتی ندارد و از این رو دائماً در معرض تهدید متعرضان خواهد بود. دیگر این که هیچ آفتی به باغ خشک حمله نمیکند. آفتها میوههای رسیده را بیشتر دوست دارند. "هنر" بهترین میوهای است که در باغ آدمیت پرورش پیدا میکند. رسیدهتر و آسیبپذیرتر از حتی دانش. پس دور از ذهن نیست که بیش از هر مزرعهای در معرض آفت و تاراج باشد.
این نوشته برای عدهای تلخ و افشاگرانه است. عدهای هم ممکن است از روی بیاطلاعی و یا از سر تفرعن و توهم و خیالهای دیرسال، خود را مبرای از آن بدانند که البته هیچکدام دلیلی بر ترک طرح مطلب و یا پرهیز از تکرار این مهم نخواهد بود. "هنر" به طور اعم و "هنر تجسمی" به طور اخص دچار اشتباهات رایجی است که برخی از مهمترین آنها از نظر نگارنده عبارت است از:
1ـ "هنرهای تجسمی" میدان زورآزمایی نیست. هنرتجسمی سمبل "من میتوانم" نیست. هنر امروزی مصداق "ما میتوانیم" است. دورهای که هنرمند مدعی میشد؛ اثری خلق کردهام که دیگران از انجامش عاجزند، گذشته است. هنر حداکثر مدعی است که من در نوع خلق اثرم به چیزی توجه و فکر کردهام که پیش از من کسی به آن توجه نکرده بود. دورهای که مثلاً هنرمندی تصویر شخصیت محبوب و مورد وثوق اجتماعی یا مذهبی را روی دانه شکر و برنج اجرا کند و هل من مبارز بطلبد، گذشته است. هنر امروز زبان مشترکی است که به هنرمند و مخاطب یادآوری میکند که ما در درک این موضوع و یا در التذاذ از این اتفاق، توانمندی مشترکی داریم.
2ـ ارزش آثار هنری با نفر ساعت سنجیده نمیشود. در واقع میزان سختی و زمان اجرای یک اثر هنری نمیتواند شاخصی یگانه برای تعیین کیفیت هنری باشد. این معیار عمدتاً برای تولیدات صنعتی و حداکثر برای صنایع دستی میتواند مدنظر قرار بگیرد. هر اثر پرکار و طاقتفرسایی الزاماً اثر هنری و یا اثر هنری ارزشمندتری نیست.
3ـ هر خرق عادتی خلاقیت نیست و هر اثر عجیب یا محیرالعقولی هنر محسوب نمیشود اگرچه جذاب و یا سرگرمکننده باشد.
4ـ قیمتی که آثار هنری در بازارها و حراجیها و... مبادله میشوند، الزاماً عدد و امتیاز کیفی محسوب نمیشوند. قیمت اثر هنری متاثر از عوامل متعدد و شرایط متفاوتی است که تنها بخشی از آن مربوط به کیفیت و سطح هنری اثر است.
5ـ "هنر" با "هنر صنعتی" و "صنعت هنری" متفاوت است. این روزها به یمن وجود سیستمهای آموزشی و دانشگاهی و حتی در تداوم شیوههای استاد و شاگردی، تعداد کسانی که تکنیک شخصی خود را با هنر شخصی اشتباه میگیرند، رو به افزایش است. طرفه آن که خود را صاحب سبک هم میشمارند. (حکایت سبک هم موضوعی است که در این کوتاه مجال گفتنش نیست.) آنچه در این آموزشها و روشها تولید [بله با تاکید روی کلمه تولید] میشود، هنر و هنرمند نیست. بلکه خروجی آن گروهی تکنسین هنری هستند که ـ بدون قصد ارزشگذاری خاصی ـ در بهترین حالت میتوانند مبداء عرضه "هنر صنعتی ـ تولیدی" و یا "صنعت سرگرمی" باشند. گروهی که تمایل و یا آمادگی زیادی برای تبدیل شدن به کارگرهای هنری در بازار سطحی و یا منفعتطلبانه دارند. اگرچه تظاهر به فرهنگ و هنر کرده باشند. (البته که در این تقسیمبندی نظر به فراوانی است و نه قضاوت مطلق.)
6ـ هنر بد نداریم. اجازه دهید هنر بد را در همان پوشه آثار غیرهنری دسته بندی و بررسی کنیم.
7ـ شهرت و اقبال عمومی دلیلی برای اثبات کیفیت تخصصی هنر نیست. شهرت آثار هنری نسبت نزدیکی به سلیقه عامیانه دارد که لزوماً سلیقه قابل اتکایی محسوب نمی شود. اگرچه جمع شهرت و کیفیت امری غیرممکن هم نیست. با کمی احتیاط حتی می توان مدعی شد ماندگاری در هنر هم به تنهایی معادل کیفیت هنری نیست. چه بسا هنر و هنرمندانی که به دلیل انواع رانت های هنری، حمایتهای مالی، اقتصادی، سیاسی و... توانستهاند خود را تا حدودی به تاریخ تحمیل کنند. یا هستند هنرمندانی که با اتکاء به همین امکانات، فرصت رشد و عرضه داشته و رقبا را در کارزاری نابرابر، از میدان به در کردهاند. این روزها مکتوبات دنیا پر است از نظریات ماکیاولیایی هنر که برای موفقیتهای ظاهری، شهرت بیشتر، ثروت و درآمد و... انواع توصیههای خارج از عرف هنر و حتی خارج از معیارهای اخلاقی را پیشنهاد میدهند و کم نیستند کسانی که با جامه جعلی هنر، به این توصیهها عمل میکنند.
8ـ هنر با مفهوم زیبایی و زیبایی استتیکی قرابت دارد. قشنگی موضوع، برای اثر هنری نه کافی است و نه نافی لزوم پرداختن به زیبایی شناختی هنر است. گلها زیبا هستند اما هر اثری با موضوع گل الزاماً زیبا نیست، اگرچه ممکن است در اصطلاح عامیانه قشنگ باشد. همانطور که بسیاری از هنرمندان به زیباترین وجهی به بیان زشتیها پرداختهاند، نباید هر شکل مواجهه با موضوعی قشنگ را اثری هنری و شایسته صفت زیبایی هنری تلقی کرد.
9ـ هنر تأویل پذیر است و ممکن است گاهی پیچیده (و نه غامض) باشد. از طرفی جولانگاه شعار نیست، از طرف دیگر اما وصله کردن تفسیرها و تشریحات نچسب نمیتواند موجب ارزشمندی اثر شود. کسانی که به اجبار تعابیر خود را ضمیمه اثر میکنند و با این توضیحات قصد ارزشگذاری دارند، بیشتر چیستان پردازند تا هنرمند. البته این بدان معنا نیست که دسترسی به لایههای هنر هم همیشه کار سادهای است و بیهیچ پیش نیازی از عهده هرکسی برمیآید. همچنین هنر زبان ویژهای است و اگر بتوان آن را با زبان دیگری از جمله با زبان کلمات بازسازی کرد و یا عیناً توضیح داد، باید در اصالت هنری بودن آن تردید کرد. هر اثر هنری که قابلیت تبدیل به کلام ساده را دارد بهتر است از اول در قالب همان کلمات به مخاطب منتقل شود. مثلاً ممکن است گاهی هنرمندی، فیلسوف باشد و یا اثری فیلسوفانه خلق کند. اما قطعاً یک اثر هنری؛ بیانیه و یا عبارت علمی و فلسفی نخواهد بود.
10ـ به قول معروف؛ آن خشت بود که پر توان زد.
11ـ و آخر اینکه؛ جذابیت هنر در همین جاست که عدهای از صاحبنظران میتوانند اتفاقاً درست نظریاتی در مقابل و مخالف هریک از آنچه گذشت، داشته باشند.