سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: "دهانش را دوختند"؛ این عبارت خیلی بعید است شما را به یاد اولین معنایی که از آن ساطع میشود، رهنمون کند.به عبارت دیگر، کمتر کسی است که با شنیدن این جمله، این نزدیکترین مدلول را دریافت کند که احتمالا لبهای "او" را با "سوزن و نخ" به هم دوختهاند. این جمله هم مانند بسیاری از گزارههای بدنه زبان فارسی، اغلب، کارکردی کنایی ـ مجازی دارد تا اینکه به معنای حقیقی نظر داشته باشد.
بنابراین، بیشتر معنای مجازی آن به ذهن متبادر میشود مبنی بر اینکه "او را وادار به سکوت کردند". اما وقتی فرخی یزدی، شاعر آزادیخواه روزگار مشروطهطلبی، در نوروز 1285 و تنها چند ماه پیش از صدور فرمان مشروطه، به جای آنکه به دارالحکومه یزد برود و مدیحه نوروزیاش را برای حاکم شهر بخواند، به مجمع آزادیخواهان و دموکراتهای این شهر رفت و شعری در مذمت حاکم خواند، این عبارت کنایی ـ مجازی، به صورت کاملا حقیقی در ارتباط با او اجرا شد؛ بله، همین 108 سال پیش ـ و نه در عصر پارینهسنگی ـ ضیغمالدوله بختیاری دستور داد دهان فرخی یزدی را بدوزند و کسانی که این فرمان صادره حاکم به آنان ابلاغ شد، اصلاً مثل من و شما تصور نمیکردند که احتمالا مقصود حاکم ساکتکردن شاعر جسور بوده باشد. به همین دلیل سوزن و نخ ابتیاع فرموده و لبهای به زعم آنان هتاک فرخی جوان را با سوزن و نخ به هم دوختند.
آنها که مقدمه حسین مکی بر دیوان فرخی را خواندهاند میدانند که او چرا از "بهتماممعنی" در جمله "... و امر کرد دهان فرخی را با نخ و سوزن بتماممعنی دوخته و به زندان افکنند" استفاده کرده است.
شرح عکس: افسانهسازی در این باره تا به آنجا بوده که سالها پیش حتی کتابی با عنوان "فرخی؛ شاعری لب دوخته" نوشته و منتشر شده است. علاوه بر این، نقاشی ها و طراحی های بسیاری نیز از این صحنه خیالی پدید آمده است
حالا همه اینها را که خواندید باید بدانید که دوختن لبهای فرخی شایعهای بیش نبوده است! و این قصه کاملا ساختگی است و اتفاقا باز هم منظور از دهاندوختن، امر به خاموشساختن و وادار به سکوتکردن بوده است! همه آنچه را در بالا آمد، یک نقل قول از انور خامهای، همسلولی فرخی یزدی، تباه میکند.
او میگوید: "داستان دوختن دهان او که بسیار شایع است و بعضی از تاریخنویسان نیز آن را واقعیت پنداشتهاند، صحت ندارد. من خود که این موضوع را شنیده بودم روزی در زندان از او پرسیدم: "آقای فرخی لبهای شما را چطور دوختند؟ راستی خیلی درد داشت؟!" با سادگی عادی خودش جواب داد: "مگر لبهای من کرباس بود که بدوزند!!" بعد توضیح داد که حاکم یزد تهدید کرده بود که دهانش را خواهم دوخت و منظورش خفهکردن و خاموشساختن فرخی بوده است". اما لبهای برآمده فرخی این شایعه را قریب به یقیین میکرد. خامهای در اینباره ادامه میدهد: "در حقیقت لبهای فرخی به طور طبیعی قدری کلفتتر و برآمدهتر از حد معمول بود و این امر نیز از سوی بسیاری، همچون دلیل صحت آن شایعه تلقی میشد".
108سال پس از مشروطه و ماجرای لبها
حالا 108 سال از صدور فرمان مشروطه و به همین مقدار از شایعه شگرف دوختن دهان یکی از بیآرامترین شاعران آن روزگار میگذرد. آزادیخواهی و مصایب بر سر آن، تا آنجا که توانسته بر پدیده ساختگی اغوا دامن زده است؛ همینگونه که در ماجرای لبهای فرخی یزدی شاهد این پدیده هستیم. حالا نزدیک 75 سال نیز از مرگ فرخی میگذرد. مرگی که البته بنا به ادعای دادستانی وقت تهران، قتل، را بیشتر متبادر میکند؛ در ادعانامه دادستان در محاکمه عمال شهربانی آمده است: "پزشک مجازاحمدی بوسیله آمپول هوا با کمک عدهای وی را به قتل رسانیده است". این در حالی است که یاور نیرومند، رئیس وقت زندان، طی نامه شماره 17233 مورخه 9/8/1318 به اداره آگاهی تاریخ مرگ و علت آن را چنین اطلاع داده است: "محمد فرخی فرزند ابراهیم در تاریخ 25/7/1318 به مرض مالاریا و نفریت فوت کرده است".
انتهای پیام/
صابر محمدی