سرویس تئاتر هنرآنلاین: دیوانه کیست؟ این سخن روی مدودوف خطاب به استالینیستهای جاعل و جاهل دوران پس از انقلاب اکتبر روسیه است که به هر انسان معترض و دل آگاهی انگ و برچسب دیوانگی، بیمار روانی، مغز معیوب و به جز اینها بسیار میزدند. مدودوف در این کتاب که به لسان فارسی نیز ترجمه شده، به گویایی نشان میدهد که استالین عروسکگردان اصلی صحنههای روشنفکری انقلاب روسیه است و خیل و سیل عظیمی از روشنفکران دهههای سی و چهل روسیه را از صحنه و میدان بیرون میکرد. واقعیت این است که مفاهیم روانکاوی مدرن و حتی اختراعات و اکتشافات دانشمندان درباره مغز آدمی، اعصاب بشری و در یک کلام روح و روان او در دوران استالین، مفاهیم تازهای یافت و آسایشگاههای روانی به تندی پر و خالی میشد تا سرانجام جامعه روسیه را از روشنفکر جماعت و جمعیت تهی کند. مدودوف به همراه برادرش مدتها در اردوگاههای کار و اعصاب مسکو به سر میبرد و از ننگ خودفروختگی و توحش روسی خود را دور نگاه میداشت. کتاب دیوانه کیست یکی از بهترین و گویاترین سندهای افشاگری درباره استالین نابکار است که سرآخر توانست هنرمندانی را اخته کند، از بین ببرد و مفهوم روانکاوی و روانشناسی و کاتاتونیک را با سرگشتگی، جنون و دیوانگی آگاهترین و پرشورترین روشنفکران روسی جابجا کند.
نمایش روح الله جعفری برداشتی است مدرن از متنی مدرنتر. متنی که یکی از بزرگان تئاتر جهان یعنی وسهوالد میرهولد را آماج برچسبها و تنگ نظریهای استالین درآورد و او را از سیر اصلی کارش یعنی بررسی تئاتر بیومکانیک که امروزه آوازهاش در دنیا پیچیده دور کند. البته همین جا بگوییم که متن درامنویس لهستانی در عین مدرن بودن در تحلیل آخر یک (آژیتاسیون پروپاگاندا) است که به مفهوم اثری تبلیغی-تهییجی است و ویسنییک نویسنده این متن، خود دچار گونهای آوازهگری و سرگشتگی شده است، چندان که در تحلیل آخر، متن را از دست داده و با اغتشاش ذهنی و پراکندگیهای قلمیاش خود یک آژیتاتور دیگر که سمت و سوی نگاهش سرآخر به همان حضور شیطانی استالین و دستیارانش رفته شده است.
اجرای جعفری مالامال از آن حس طراوت و نشاط و مدرنیته معهود این کارگردان صاحب سبک، نوجو و معاصر ما شده است و همین هم غنیمت است. تعقیب زندگی میرهولد که یکی از ارکان رکین تئاتر روسیه است و صیت شهرتش مرزهای صحنههای بزرگ جهان درنوردیده و از افتخارات آکادمیهای امروزه روز سرتاسر دنیاست، به هر حال برای تماشاگر ما دیدنی و تفکرانگیز است. در این کار ما دیدیم که چگونه آسایشگاههای روانی و اتیکت بیماری اعصاب و روان همه اردوگاههای روسیه را در زمان استالین پوشش و روکش داده و اساسا آژیتاسیون پروپاگاندا هدفی جز حذف روشنفکران، ایجاد گونهای تئاتر روز که تاریخ مصرفش خیلی زود به سر آمده و در نهایت ابتذال استالینیستی در آن غوغا میکند ندارد. البته استالین در شمار آن گروه از رهبران جهان است که به قول شاعر ما: چو دزدی با چراغ آید / گزیدهتر برد کالا.
استالین یک زبانشناس درجه یک، ادیب اریب و فاضل مفضال است که با دریغ این همه را در خدمت سیاهی و انگ و برچسب و توهم گذارده و جامعهای را در معرض تهمت شیزوفرنی، سایکوپات، پارانویا و سایر حیطههای روانکاوی گرفته است. به راستی دیوانه کیست آقای استالین؟ مدودوف و میرهولد یا شوربختیهای شولوخوف و گورکی؟ یک واقعیت دیگر این که انقلاب اکتبر نتوانست به رغم حضور بزرگانی چون گورکی، میرهولد و دیگران، یک داستایوفسکی دوران تزار، آن دوران سیاه و کژکردار را تحویل جامعه ادبی و تئاتری روس بدهد. باری چخوف، داستایوفسکی، گوگول، پوشکین، اینان بزرگان و ادبای عصر تزارند که رژیم انقلابی روسیه نتوانست حتی به مرزهای یک راسکولنیکف دیگر دست یابد.
کار روح الله جعفری گشت و واگشت در این فاکتورهای واقعی تاریخی است. طراحی صحنه گویا و پرانرژی او به همراه برداشت آگاهانه و درخشان او از یک متن لهستانی که در جهان تئاتر پیشروترین و امروزیترین برداشتها را همین تئاتر لهستان دارد و هنر دانشجوییاش از مرزها گذشته و با گروهی مانند STU یا استو جهان را فتح کرده است، در زیر کف با کفایت خود بیاورد. جعفری با دل آگاهی و موضعگیری روشنفکرانه خود، بیومکانیک میرهولد و اساسا جایگاه این شخصیت مهم تئاتر جهان را به زیبایی هرچه تمامتر با طراحی صحنه و بازیهای خوب و گاهی بسیار خوب، صحنه را از این هشدارهای تبلیغی تهییجی آکنده ساخته است. به اعتقاد من اجرای نمایش "ریچارد" در تالار وحدت و اجرای اثر ویسنییک در تئاتر چهارسو، کاملکننده یک پازل تئاتری است و چه خوش است این هم آوازیها و همذاتپنداریهای ملموس به چنین ایام خوش و خجستهای در قلبالاسد گرم تهران تبدیل میشود. به نظر من جعفری با این انتخاب هوشمندانهاش اولا به خود میرهولد خدمتی خادمانه و مخدومانه کرده و دو دیگر این که اجرای اصلی کارش را بر بازیها گذاشته و ما شاهد تکنیکهای بیومکانیک و بیوفیزیک میرهولد بر صحنه تئاتر چهارسو هستیم. اما به قول مدودوف، آسایشگاههای روانی یا به قول هایدگر، خیمهگاههای عصب و ادب روزگار ما، از استالین به این سو، از کشف دو سه نکته مهم فایدتها برده: هوش مصنوعی، دانش بیونیک، سیبرنتیک، هولیستیک و تئوری سیستمها که مشروحش را میتوانید در کتابهای اوایل انقلاب خودمان بخوانید، که این از دستاوردهای نگاههای مغزشویانه استالین است و شهادت بزرگی مانند میرهولد که چهره به خون شست اما بر سر اعتقادات خود پافشاری کرد، از بهترین دلایل این است که در اجرای جعفری توفیق رفیق همه کوششها و تقلاهایش شده است.
دو تئاتر، دو صحنه، دو مکانت و رتبت، وحدت و چهارسو، نعیمی و جعفری، ریچارد سوم و ریچارد مدرن، گاه این سو، گاه آن سو ترک و مقایسهای تکاندهنده که ما وامدار روح الله جعفری و حمیدرضا نعیمی هستیم.
بر و بچههای خوب نمایش "ریچارد سوم اجرا نمیشود"، همین که متنی از تئاتر لهستان انتخاب کردهاید، یک پژوهش تلخ برای هستن و زیستن تئاتر ماست. لهستانیها یکی از عمیقترین و پرماجراترین و پرتلواسهترین تئاترهای روزگار ما را بر صحنه آوردند و ما حتی در شیراز با آثار گروه STU کاری مانند خوابنامه لهستانی را هیچگاه از یاد نمیبریم که از بن و بیخ دیدگاه ما را نسبت به تئاتر دیگرگون کرد. کار روح الله جعفری نیز اینگونه است و ما میخواهیم که بازیهای خوب و قابل اعتنایی مانند مجید رحمتی، حمید رحیمی، نسیم شجاعی، پوریا سلطانزاده، شهاب عباسیان، حسامالدین مختاری، مهدی بجستانی، محمد فرجیپور، آذر خوارزمی، حمید حبیبیفر، ندا حاجی بابایی، رضا علوی و کامیار محبی؛ خدایی ناکرده مغفول نماند و خاصه کاراکتر تئاتری بازیگر اهل و فحلی مانند مجید رحمتی که سیر بازیگریاش تا به امروز از شهرستان تا اینجا با درخشش و توفیق همراه بوده است.