گروه سینما خبرگزاری هنر ایران: فیلم بچه مردم همه چیز دارد که بتواند فیلم خوبی باشد: اصلاح رنگ عالی که فضای قدیمی تهران را تداعی کند، طراحی گریم و طراحی لباس بهتر که کاملا با نوع پوشش و چهرهآرایی آن دوره مطابقت دارد و طراحی صحنه که به نظرم یکی از نقاط قوت کار است و البته بازیهای بسیار خوب بازیگران که بسیاری جز بهترینهای سینمای ایران هستند و در نقشهای کوتاه خود درخشیدهاند که در جای دیگر به آن اشاره خواهیم کرد. اما چرا بچه مردم فیلم موفقی نیست؟ دوباره همان ایراد همیشگی: فیلمنامه.
فیلمنامه دقیقا به سه بخش تقسیم میشود که هرکدام در صورت پردازش میتواند فیلم خوبی از آب دربیاید: صحنههای آغازین بهزیستی، سکانسهای زندگی سه دوست در خارج از بهزیستی و بلاهایی که سرشان میآید و جبهه رفتن ابوالفضل که ترکیب این سه متاسفانه خیلی دلنشین نیست و بیننده را جذب نمیکند.
داستان زندگی چهار دوست که در پرورشگاه بزرگ شدهاند و مجبور میشوند به زندگی در خارج از محیط بهزیستی بروند و ماجراهایی که بر هرکدام می گذرد و البته سرنوشت تک تکشان.
سکانسهای آغازین فیلم که ساز خود را میزنند اما میانه فیلم قبل از ثبت نام ابوالفضل در جبهه بهترین قسمت فیلم است. شخصیتهایی که به درستی به میزان اهمیتشان در داستان پرداخت میشوند و البته با همین پرداخت کم بیننده کاملا با آنها آشنا میشود و همذاتپنداری می کند و البته نباید به بازی بازیگران در این ملموس بودن پرسوناژ اشاره نکرد: خیراندیش و معجونی و کیانیان و چراغی پور و هرچهار بازیگر نوجوان کار که متاسفانه نامشان را نمی دانم در این زمینه موفق بودهاند و باعث شدهاند فیلمی شبیه فیلمهای عاشقانه ایتالیایی را تماشا کنیم. اما نیمه آخر کار خودش جای این را دارد که یک فیلم بلند باشد نه فینال یک فیلم و به همین دلیل و عدم پرداخت درست خیلی کلیشهای از کار درآمده است و علیرغم بازی بسیار خوب شعیبی در همان نقش کوتاه خیلی به دل کار ننشسته است و گویا به کار سنجاق شده است.
درباره این کار به جرات میتوان گفت که یک فیلمنامه نسبتا ضعیف با کارگردانی خوب و درست هم متاسفانه نجات پیدا نمیکند و این همان پاشنه آشیل فیلم است که باید گفت: حیف از سوژهای که از بین رفت.
نویسنده: لیلا محمودی شرق/ عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران
انتهای پیام