سرویس تئاتر هنرآنلاین: عرفان پورمحمدی متولد 1370 در تهران است. وی دانشجوی کارگردانی در مقطع لیسانس از دانشگاه علمی کاربردی است. پور محمدی 6 سال به صورت حرفهای است تئاتر کار میکند ولی اولین و اصلیترین نمایش خود را در 12 سالگی با "خورشید کاروان" مرحوم انوشیروان ارجمند آغاز کرد. ولی به دلیل تحصیل وقفهای در بازیهایش افتاد و از سال 1389 وارد کلاسهای بازیگری امین تارخ شد. او با اینکه بازیگری را دنبال میکرد اما رشته کارگردانی را برای تحصیل انتخاب کرد. 5 سال دستیاری کارگردانی کرد و در این مدت نمایشهای زیادی به جشنوارههای مختلف برد. اثر پیشین او، نمایش کمدی سیاه بود که در خانه نمایش اداره تئاتر مورد استقبال تماشاچیان قرار گرفت. "به خواهرم نگو " اولین اجرای حرفهای کارگردانی صحنه اوست.
داستان این نمایش روایتکننده این است که، در بمباران عراق مادر شهید میشود و دختر موجی به دنیا میآید. پدر نذر میکند که اگر دخترش به دنیا بیاید هر سال او را به پابوس امام رضا (ع) ببرد و بزرگتر که میشود کمی تواناییاش را به دست میآورد. سال ششم که به مشهد میرود دختر گم میشود و وقتی پیدایش میکنند، میبینند به پنجره فولاد تکیه داده و شفا گرفته است.
به بهانه اجرایی این نمایش در تالار محراب با عرفان پور محمدی نویسنده و کارگردان و مرتضی خالقی بازیگر نمایش "به خواهرم نگو " به گفتگو نشستیم.
ایده متن از کجا شکل گرفت؟
عرفان پورمحمدی: متن براساس یک داستان واقعی شکل گرفت. تلنگرش از یک تیتر روزنامه بود با عنوان امام رضا (ع) به خواهرم هیچی نگفت.
با توجه به اینکه سالن محراب دولتی است و به واسطه محلی که در آن قرار دارد مخاطب زیادی ندارد. آیا شما با مشکل مواجه نشدید؟
عرفان پورمحمدی: ما مشکلاتمان مربوط به قبل از تالار محراب بود. من قرار بود این کار را یکماه پیش اجرا کنم. ولی سالنهای خصوصی به دلیل قیمت بالا مناسب ما نبودند. خیلی از ما از پس این هزینهها بر نمیآییم. دوستانی هم که کار میکنند میروند دنبال بازیگران چهره. من نمیتوانم چون گروهی دارم به نام هانیبال که چند سال است با هم کار میکنیم. من حتی نمایشنامههایم را بر اساس اشخاص مینویسم. آقای گلهدار زاده مدیریت محترم سالن محراب، این نمایش را بازبینی کردند از کار خوششان آمد و چون مناسبتی بود، پذیرفتند در ایام فاطمیه اجرا کنیم. معضل ما این است که تماشاگر کم است. محراب به شدت نیاز به توجه دارد و اگر رسیدگی نشود کسی دیگر برای اجرا دیدن به این تالار نمیآید و گروهها هم همینطور.
چقدر فکر میکنید نداشتن تبلیغات مناسب باعث شده که تماشاگر نداشته باشید؟
عرفان پورمحمدی: من تنها کاری که توانستم انجام بدهم این بود که قضیه مالی را بردم سمت تبلیغات. حتی تخفیف 50% زدم و هزینه بلیت من هم بسیار کم است ولی حمایتی نشدم با اینکه برای ارگانها تخفیف گروهی داده بودیم.
فکر میکنید چقدر اینکه از کسی جز گروه خودتان استفاده نمیکنید، مشکل نداشتن تماشاچی را تشدید کرده است؟ اصلا چرا استفاده از بازیگر چهره را رد میکنید وقتی میتواند گیشه را پر کند؟
عرفان پورمحمدی: بازیگر چهره یکی از معضلاتی که دارد این است که حتی اگر قرارداد هم با او ببندی یکجا کار تصویر به او میخورد و همیشه اولویت بازیگران چهره، روی تصویر است. دوستانی که بازیگران چهره میآورند، چون مبالغ بالایی پیشنهاد میدهند، بازیگران دنبال تصویر نمیروند. ولی خوب ما چنین درآمد و توان پرداختی نداریم. ما بعد از خرجهایمان، نتوانستیم خیلی کارها را بکنیم حتی چاپ تراکت. من در این کار چون براساس اشخاص متن نوشتم، نیازی نبود برای رسیدن به کاراکتر با بازیگرهایم کلنجار بروم. بچهها به آن کاراکترها نزدیکاند و برای تماشاگر باور پذیر است.
آقای خالقی شما کمی درباره خودتان بگویید؟
مرتضی خالقی: مرتضی خالقی هستم و هشت، نه سال است که به صورت تجربی، تئاتر کار می کنم. لیسانس مدیریت فرهنگی دارم و از سال 1385 با جشنواره فجر در نمایش "ای کاش فرصتی دیگر مییافتم" شروع به کار کرده و رتبه دو بازیگری را از جشنواره فجر گرفتم. بعد در نمایش "کلات" مهدی شمسایی در تالار وحدت بازی کردم. کاندیدای بازیگری جشنواره دانشگاهی دوره شانزدهم برای دو نمایش "ای کاش فرصت دیگر مییافتم" و "باور کنید من گره گوار هستم" شدم . در جشنواره ماه سال 1390 رتبه یک بازیگری را گرفتم. عنوان یکم طراحی صحنه را برای نمایش "چرخ فلک " آقای اکبر شاهی در جشنواره تئاتر شهر گرفتم.
در مورد دلیل انتخاب نقشتان بفرمایید؟
مرتضی خالقی: عرفان چند نمایشنامه برای من فرستاد بخوانم. متنهای مختلفی بودند. همانطور که گفتم در انتخاب نقش خیلی دقت به خرج میدهم. چون به زیبایی خیلی علاقه دارم سعی میکنم خوب بازی کنم. در این نمایش تیپ بازی میکنم. در این چند سال هم که بازی میکنم سعی کردهام نقشهایم شبیه قبلی نباشد. در تئاتر هیچ رشته دانشگاهی نیست که تاثیرگذار نباشد و روی منش بازیگر تاثیر دارد. متن"به خواهرم نگو" را وقتی خواندم عجیب به دلم نشست چون برای من بازیگر، بسیار کنش و چالش دارد و من میتوانم آن چیزی که از بازیگری در من وجود دارد را اجرا کنم. نقش بسیار چالش برانگیزی است و هر بازیگری دوست دارد که آن را بازی کند. نقش من شخصیت مردی است که در ابتدا مرد بدی است و مصرفکننده مواد است و دزد است و در سیر نمایشنامه اتفاقاتی میافتد که چرخش شخصیت را میبینیم و به پیشنهاد خودم لهجه مشهدی دارد. این نقش مثل مجسمهساز میماند، وقتی میخواهد عصا بسازد راحت است. ولی اگر بخواهد فیگور بسازد سخت است. نقش را دوست دارم چون نقطه شروع و پایان و تحول و مونولوگ دارد. علاوه بر اینها توانستم تیپ بازی کنم. شخصیت روی من سوار است و این را دوست دارم چون مرتضی خالقی را نمیدیدند.
دلیل انتخاب بازیگری چون مرتضی خالقی در این کار چه بود؟
عرفان پورمحمدی: مرتضی خالقی دوست قدیمی من و عضو گروه هانیبال است. کاراکتری را بازی میکند که دزد است و مادرش نمیداند و مادرش خادمه امام رضا (ع) است. خوبی ایشان این است که هر کاری را بازی میکنند، کاراکتر را خیل روان در میآورد و تماشاچی وقتی کار را نگاه میکند بازی اضافه از او نمیبیند. خیلی باهوش است و نقطه نظرات مرا میداند و مشکلی با او ندارم . او در این نمایش به خوبی با گویش مشهدی صحبت میکند.
فکر میکنید این کار در چه سالنی اجرا میرفت فروش بهتر میبود؟
عرفان پورمحمدی: مسلما مرکز شهر مثل تئاتر شهر و ایرانشهر و سالن باران که البته خصوصی است، بهتر بود. ولی خوب سالنهای تئاتر شهر و ایرانشهر مستلزم این است که کار جشنوارهایی باشد و اگر جشنوارهایی وارد نشویم، بازیگر چهره میخواهد و ناچار دست میزاریم روی سالنهایی که بتوانیم اجرا برویم. سالن محراب سالن خوبی است به لحاظ فنی ولی عدم توجه مسئولین و کارهای ضعیفی که گاه اجرا میرود باعث میشود مخاطب مهر بدی روی این سالن بزند.
مرتضی خالقی: اولا اسفند ماه است و تالار محراب به نظرم زمان مردهایست برای اجرای نمایش. به نظرم، معضلات اجتماعی هنوز اجازه نداده مردم به تئاتر عشق بورزند. آن چیزی که نگذاشته پای تماشاچی به سالن باز شود مشغله زندگی است. مدیریت سالن به ما قول داده بودند ما را حمایت کنند و از ارگانها دعوت کنند ولی نمیدانم چرا نشد و نیاوردند. با اینکه آقای گلهدار زاده واقعا دلسوز تئاتر هستند. ولی ایشان هم در این معضلات اجتماعی اسیر شدهاند و ارگانهایی که باید برای ما دل میسوزاندند حمایت نکردند. دیگر مشکل این است که هنوز مردم فکر میکنند تئاتر یعنی "هملت" و ... واقعا این نیست. الان تئاتر خیلی شکلش تغییر کرده است. شده مثل یک برند که از دوره بورژوازی فرانسه تغییر کرده و رسیده به شلوار جین. مشکل این است که تماشاگر نمیآید تئاتر را ببیند.
فکر نمیکنید مشکل گیشه، که الان با آن مواجه هستید به خاطر کم بودن تجربه گروه است؟
عرفان پورمحمدی: نه مخالفم. همیشه میگویند جوانان باید کار کنند و کار ارزشی کنند. ما همه را انجام دادیم ولی چون حمایت نشدیم موفق نبودیم. مثل بچه یکساله که کسی دستش را نگیرد. آنقدر بیتوجهی کردند و ما زمین خوردیم که خسته شدیم. منکر نقصهایم نیستم ولی نقدها را میپذیرم. معیار را بر تجربه گذاشتهام. درس خواندن یک تئوری است. خوب است که دانش فرد بالا برود ولی تجربه از دانش بهتر است. فرد باید یک جاهای خیز بردارد تا موفق بشود. من همیشه پلهای پشت سرم را خراب میکنم تا به جلو بروم.
مرتضی خالقی: ما هر زمان در تاکسی مینشینیم بحث فرهنگی است. دوستان مینشینند هر چه دوست دارند میگویند بعد موقع پیاده شدن میگویند من بازیگر تئاترم. دیالوگهایی که از آن بازیگر ادا میشود خیلی مهم است. همیشه همه میگویند مشکل از مسئولین است و من میگویم مشکل از تئاتریهاست.
تصمیم به اجرای مجدد نمایش بعد از تعطیلیها را دارید؟
عرفان پورمحمدی: بله ولی نه در تهران. در مشهد و بعد رشت.
در جشنوارههای زیادی شرکت کردهاید؟ فضای جشنواره را چطور میبینید؟
عرفان پورمحمدی: بله در جشنواره ماه، ایثار و . . شرکت کردهام ولی متاسفانه خیلی جشنوارههای متفاوتی هستند و تنها جشنوارهای که غیر از فجر به آن توجه میشود، جشنواره ماه است. آن هم امکانات خوبی ندارد. هدفشان فقط برگزاری جشنواره راس تاریخ است نه کیفیت آن. وقتی از من میپرسند چرا جشنواره دانشجویی کار نمیکنی؟ میگویم: چرا کار کنم وقتی تنخواه جشنواره 500 هزار تومان است. همین باعث میشود ما تئاتر بیچیز اجرا کنیم. بدون لوازم صحنه و تبلیغات. تئاتر عشق است و همین عشق مارا نگه میدارد ولی تا کی میخواهند بیتوجهی کنند به تئاتر. هر سال بودجه را میگیرند و به گروههای سال قبل پرداخت میکنند.
برنامه بعدیتان چیست؟
عرفان پورمحمدی: من بعد این نمایش، چون کوه بزرگی از پرداختهای مالی روی دوشم هست، کار نمیکنم. تا موقعی که حقالزحمه دوستان را ندهم، ذهنم را روی خواندن و نوشتن میگذارم. چون اگر در تئاتر درگیر قضایای مالی باشی ذهنت خوب کار نمیکند و همیشه میگویم چرا باید بنویسم؟ که نوشتههایم بیفتند دنبال سالن؟ فقط خوشحالم که تماشاچی راضی از سالن من بیرون میرود. شاید یک نفر کار مذهبی دوست نداشته باشد و باورپذیر نباشد. من این کار را انجام دادم که تاثیری بگذارم روی باورها. ولی تصمیمی برای کار بعدی ندارم فعلا تا بتوانم اجرای بهتری داشته باشم.
آیا به اسپانسر فکر کردید؟
عرفان پورمحمدی: تا زمانی که بازیگر چهره نداشته باشی اسپانسر نخواهی داشت. مگر اینکه دوستت باشد. اسپانسرها دنبال مکان اجرای خوب و بازیگر چهره هستند. بازیگرانم همه بهترینهای تئاتر هستند ولی اسپانسر برای تالار محراب نمیآید.
حرف آخر
عرفان پورمحمدی: نمی دانم چرا تا حرف نمایشها با موضوع اهل بیت میآید مخاطب فکر میکند کار کلیشه است. حداقل کار من اینگونه نیست. بیست دقیقه اول پر از موقعیتهای کمدی است و مخاطب با آن ارتباط برقرار میکند. من همیشه معتقدم تماشاچی نباید کار مذهبی را به شکل تراژیک ببیند . من کار را کمدی شروع کردم تا قسمت آخر آن باورپذیر باشد برای مخاطب. و دیگر اینکه، ما باید از هم حمایت کنیم مخصوصا تئاتریها. در صفحات شخصی خودمان تبلیغ کنیم و به هم احترام بگذاریم. ما هستیم که با حمایتمان مخاطب را به سالن میکشیم در غیر این صورت تئاتر به قهقرا میرود.
مرتضی خالقی: تئاتری عزیز اگر میخواهی تماشاگر به سالن بیاید، اول هنرت را ارزان نفروش. دوم، هنرت را هر جایی پخش نکن. خانوادهها باید بلیت تئاتر بخرند نه بلیت مهمان دریافت کنند. من از همه درخواست میکنم هنرمان را بالا ببریم. هنر فقیر نیست و تئاتر بسیار غنی است.