گروه ادبیات خبرگزاری هنر ایران – کتاب «ضیافت بلا» یکی از آثار مشهور در دستۀ کتاب‌های عاشورایی به شمار می‌‌رود. این اثر ارجمند که عنوان توضیحی آن «مقامات سلوکی در زیارت عاشورا» است، متن پیاده و تنظیم شدۀ دو دوره سخنرانی آیت‌الله سید محمدمهدی میرباقری محسوب می‌شود.

خواندن کتاب ضیافت بلا، به ما کمک می‌کند تا بهرۀ بیش‌تری از ارادت به حضرت امام حسین علیه‌السلام ببریم.

استاد در مباحث مطرح شده سعی کرده‌اند تا به‌صورت مختصر مخاطب خودشان را با مفاهیم عمیقی همچون گزینش معبود، محاسبۀ واجبات و محرمات، شبهه‌ها و فتنه‌ها، حبّ دنیا، اشتیاق به شهادت و نظایر آن با استناد به متن زیارت عاشورا آشنا کنند.

آیت‌الله سید محمدمهدی میرباقری در مدّت نحصیل از دروس حضرات آیات جواد تبریزی، وحید خراسانی، زنجانی و سبحانی، حسن‌زاده آملی، عبدالله جوادی آملی، محمدتقی مصباح یزدی و علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی استفاده کرده است. ایشان حالا به‌عنوان یک متفکر و پژوهش‌گر حوزۀ علوم دینی شناخته می‌شود. از استاد میرباقری کتب و آثار مختلفی در موضوعاتِ «تأمّلات قرآنی، معارف اعتقادی و اخلاقی، اخلاق و سلوک، بینش اجتماعی، گفتارهای فقهی و اصولی و گفتارهای فلسفی» منتشر شده و یا در حال تنظیم و انتشار است.

 

برشی از کتاب «ضیافت بلا»

 

 

علت عقب ماندن افراد مختلف از قافلۀ عاشورا

مسئله اساسی و عبرت‌آمیز دیگر این است که اگر انسان خود را از قبل، برای همراهی با ولی خدا آماده نکرده باشد، از این همراهی عقب خواهد ماند. سیدالشهدا علیه‌السلام از ماه‌ها قبل موضع خود را اعلام کرده بودند، ولی عده‌ای به دلیل آماده نبودن قبلی از قافله خیر عقب ماندند. مانند «طرمّاح» که در مسیر حرکت حضرت و در نزدیکی کوفه به همراه چند نفر دیگر با ایشان روبه‌رو شد. حضرت پرسید: «وضع کوفه چگونه است؟» گزارش دادند که: «وضع کوفه خوب نیست؛ قلوب مردم با شماست اما همین‌ها به جنگ با شما اعزام خواهند شد و ...» طرماح که برای خانواده‌اش آذوقه می‌برد، به حضرت عرض کرد: «اجازه بدهید آذوقه‌ها را به خانواده‌ام برسانم و برگردم!» حضرت فرمودند: «سعی کن زود بیایی!» طرمّاح با آنکه زود هم برگشت ولی وقتی به محل ملاقات با حضرت رسید، خبر شهادت سید الشهدا علیه‌السلام را به او رساندند. سید الشهدا علیه‌السلام ماه‌ها قبل، از مدینه خارج شده و اعلام موضع کرده‌اند؛ پس از گذشت شش ماه که حضرت در محاصرۀ دشمن هستند، طرمّاح مشغول آذوقه زن و فرزند خودش است. ضعف بالاتر این است که به حضرت نصیحت می‌کند؛ به این خیال که حضرت محتاج نصیحت اوست! می‌گوید: بیایید به یمن برویم؛ کوفیان وفادار نیستند؛ من در کوهستان‌های یمن برای شما بیست هزار شمشیرزن آماده می‌کنم تا جنگ را از آنجا شروع کنید». غافل از این که بیست هزار شمشیرزنی که مثل او، آذوقه زن و فرزند را بر سیدالشهدا علیه‌السلام مقدم بدارند، به درد حضرت نمی‌خورند. مشغول شدن به آذوقه خانواده و نام و نشان و مشغول شدن به شأنی دون‌شأن ولی‌الله، موجب تنهایی ولی خدا می‌شود.

کسانی که به حضرت کمک نکردند، چند دسته بودند:

- دسته اول کسانی بودند که در صف دشمن و در برابر سیدالشهدا علیه السلام ایستادند و جنگ کردند.

- دسته دیگر کسانی بودند که بی‌تفاوت نشستند و فقط حضرت را نصیحت کردند که مثلاً به کوفه نروید، چون کشته می‌شوید و با کشته شدن شما زمین از حجت خالی می‌شود! خود این سخنان حجتی علیه آن‌ها بود. آن‌ها که می‌دانستند سیدالشهدا علیه‌السلام کسی است که اگر برود، زمین از حجت خالی می‌شود، چرا او را تنها گذاشتند؟!

- برخی هم مانند «عبیدالله بن حر جعفی» از کوفه خارج شده بودند تا در جریان نباشند؛ اما حضرت در راه به او فرمودند: «عبیدالله! وضع تو به دلیل عثمانی بودن خوب نیست؛ اگر به ما ملحق شوی همۀ گذشته‌ات جبران می‌شود او در جواب گفت من از کوفه خارج شدم تا خیالم راحت باشد؛ حالا دوباره خودم را گرفتار کنم؟! نه با شما هستم، نه با ابن زیاد ولی اسب تندرویی دارم که می‌توانید با آن فرار کنید». او در برابر دعوت ویژه سیدالشهدا علیه‌السلام پیشنهاد می‌کند که اسبش را بدهد تا حضرت بتواند از محاصره ابن زیاد فرار کند؛ غافل از اینکه حضرت آمده اند تا این زیاد را ازنظر تاریخی محاصره کنند و شکست دهند.

- گروه دیگری نیز حضور داشتند که مشغول طواف کعبه و تلاوت قرآن بودند؛ این‌ها هم از سیدالشهدا علیه‌السلام غافل شدند. وقتی آن حضرت به شکل علنی و با اعلام قبلی از مکه به سوی کربلا حرکت می‌کنند، کنار کعبه ماندن یگران، مشکلی را حل نمی‌کند؛ بلکه نشانه کمبود معرفت است. وقتی انسان نفهمد که تنها راه ولی خدا است و خیرخواهی خود را برای ولی خدا در حد پیشکش کردن اسب خودش بداند خود را فهیم‌تر از ولی خدا تصور نماید و این حق را به خود بدهد که ولی خدا را موعظه کند؛ بی‌تردید ولی خدا تنها خواهد شد.

- عده‌ای نیز دیر به کربلا رسیدند. چند نفر از بزرگان بصره به محض نامه حضرت، با سخنرانی‌های تند مردم را به یاری حضرت تشویق کردند و به‌سوی کربلا راه افتادند؛ اما زمانی به کربلا رسیدند که سیدالشهدا علیه‌السلام به شهادت رسیده بودند.

اما در نقطه مقابل این افراد حضرت ابوالفضل علیه‌السلام سرآمد همه کسانی است که از روی بصیرت و درایت به حضرت پیوستند. مورخین مقاتل نقل نکرده‌اند که حضرت عباس علیه‌السلام پیشنهادی به امام حسین علیه‌السلام داده باشند؛ مثلاً به آن حضرت بگویند جنگ کنید یا نکنید! زن و بچه با خودتان ببرید یا نبرید ایشان کاملاً آگاه بودند که سیدالشهدا علیه‌السلام به موعظه نیاز ندارند و اگر انسان می‌خواهد بهره‌ای ببرد، باید با حضرت همراه باشد.