گروه ادبیات خبرگزاری هنرآنلاین - ضربالمثل یکی از شاخصههای زبان فارسی است که کارآیی و کاربرد شگفتانگیزی دارد.
گاهی ما با استفاده از ضربالمثل بهقدر یک مقاله حرف میزنیم و گاه یک ضربالمثل ماهیت آدمها و رویدادهای پیرامون ما را روشن میسازد. متأسفانه نسل امروز با این مروارید ارزشمند زبان فارسی رابطۀ چندانی ندارد. بد ندیدیم که بهطور مستمر، برخی از ضربالمثلهای ناب زبان فارسی را در قالب یادداشتهای بسیار کوتاه شرح بدهیم.
امیدواریم شما مخاطب گرانمایه هم با ارسال ضربالمثل ما را در این راه همراهی بفرمایید.
انگشت انگشت مبر تا خیک خیک نریزی
مردی متمول از راه فروش نفت ثروتی کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که در گردآوری مال داشت همواره به غلام خود تعلیم میداد که در وقت خریدن نفت هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه گذارد تا اندکی زیاد گرفته شود و برعکس در وقت فروختن آن دوانگشت را به درون پیمانه نهد تا اندکی کم داده شود.
غلام او را از کیفر این خیانت و نتایج شوم آن برحذر میداشت و میگفت: ارباب، مال حرام به کسی وفا نکند اما آن مرد سخن او را نشینده میگرفت و در جواب میگفت: تو را به این فضولیها چه کار؟ تو دستور مرا به کاربند.
زمانی دراز بدین منوال گذشت تا آنکه روزی آن مرد شنید که نفت در یکی از بنادر دوردست بهای فراوان دارد. حرص او را برآن داشت که سفر دریا کند و مقدار زیادی نفت بر آن ناحیه ببرد.
به دنبال این تصمیم هزار خیک نفت خرید و به بالای کشتی برد چون به میان دریا رسیدند ناگاه باد عظیمی برخاست و کشتی سخت به تلاطم درآمد.
ناخدا فرمان داد بارها را به دریا اندازند و کشتی را سبک کنند تا مسافران از خطر غرق شدن برهند. آن مرد از ترس جان خیکهای نفت را یک یک به دریا انداخت. در این هنگام غلام فرصت یافت و برای متنبه ساختن ارباب خود به طنز و تمسخر به وی گفت: ارباب انگشت انگشت مبر، تا خنک خیک نریزی
کاربرد: این مثل وقتی به کار کلام میآید که بخواهیم شخصی را متوجه عاقبت آزمندی و طمعکاری کنیم و به او هشدار بدهیم تا دست از کردار قبیح خود بردارد.