گروه ادبیات خبرگزاری هنرآنلاین به مناسبت فرارسیدن سال‌روز میلاد کریم اهل‌بیت علیهم‌السلام برشی از یک کتاب را انتخاب کرده تا ضمن بازخوانی گوشه‌ای از زندگی ایشان، شما مخاطب عزیزش را با آن کتاب ارجمند آشنا کند.

«حلقات انسان 250 ساله / حلقۀ سوّم»  کتابی است برای محققان و کسانی که علاقه مند آشنایی بیشتر و دقیق‌تر با زندگی ائمه علیهم‌السلام هستند. در این کتاب مباحثی که در حلقه دوم به اختصار و به طور گذرا به آنها اشاره شده، مفصلاً شرح داده شده است.

در تنظیم این کتاب از حدود ۲۶۰ سخنرانیِ حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در سال‌های مختلف، به‌خصوص سخنرانی‌های ایشان در دهه ۵۰ شمسی استفاده شده است.

کتاب «انسان 250 ساله» بیانات مقام معظّّم رهبری درباره‌ی مبارزۀ حاد سیاسی در زندگی ائمۀ معصومین علیهم‌السّلام به‌حساب می‌آید که در حلقۀ سوّم با تکمیل مباحث مطرح شده، برای استفادۀ پژوهش‌گرها به چاپ رسیده است.

به گفتۀ ناشر برای تنظیم این کتاب قریب 700 سخنرانی خوانده و بیش از 260 تای آنها برای استفاده در کتاب، انتخاب شده است. موضوع کتاب انسان 250 ساله حلقۀ سوم، همان موضوع کتاب حلقۀ دوم است لکن مباحث مطرح در آن تحلیلی‌تر و از نظر تاریخی، رویدادهای جزئی‌تر و بیشتری را پوشش داده. ناشر کتاب توصیه می‌کند که این کتاب بعد از خواندن حلقۀ دوم مطالعه شود.

انسان-حلقه-سوم-2-scaled

 در بخشی از کتاب با عنوان «صلح امام حسن علیه‌السلام / تفاوت شرایط دو جبهه» می‌خوانیم:

   معاویه مرد داهیه‌ای هم نبوده است، مرد خیلی زرنگی نبوده. او از روش‌هایی استفاده می‌کرد که آن روش‌ها و استفاده کردن از آن روش‌ها زرنگی نیست بی‌وجدانی است. زرنگی نیست که انسان دروغ بگوید و افترا ببندد و در سایه دروغ و افترا به کسی که از این دو صفت بد روگردان است، کار خودش را پیش ببرد. این اسمش زرنگی نیست این درایت و هوش نیست؛ این شیطنت است، یک نوع شیطنت است. خب اشکال ندارد این فضیلت شیطنت برای معاویه ثبت بشود در تاریخ، ولی تدبیر چیزی است کاردانی و حساب شده کارکردن ماهیتاً یک چیزی است غیر از شیطنت؛ تیزهوشی فرق دارد با شیطنت. امام حسن علیه‌السلام در مقابل این صفت معاویه فردی بود که آن شیطنت را اعمال نمی‌کرد؛ اما کاردانی و تیزرأیی و تیزهوشی امام حسن علیه‌السلام آن چنان است که وقتی انسان درست دقت کند و ماجرای امام حسن صلح را درست تحلیل کند و بفهمد خواهد دید که خیلی عمیق و خیلی جالب‌تر از آنچه که امثال معاویه، حتی فکرش را بکنند و بتوانند حساب بکنند، امام حسن علیه‌السلام فکر کرده و اندیشیده و عمل کرده است.

   خب حالا امام حسن در مقابل معاویه قرار گرفته، با آن سابقه تاریخی و با آن طرز فکر – طرز فکر جدش پیغمبر صلى‌الله‌علیه‌واله‌وسلم - و با این جو نامتناسب. که در عدم تناسب و مساعد نبودن فضای جامعه، من تفصیل ندادم بیشتر از این ظاهرا می‌باید تفصیل داد. وقتی که لشکریان اسلام به فتوحاتی دست زدند و این مرز وسیع اسلامی از لحاظ جغرافیایی به وجودآمد، متأسفانه به محاذات وسعت مرز جغرافیایی عمق فکر پیش نرفت. مردم مسلمان شدند، اسلام را قبول کردند، اما نه مسلمانی مثل ابوذر، نه مسلمانی مثل آن کسانی که تحت تعلیم شدید مکتب، در داخل حجاز یا در مدینه یا در مکه قرار گرفته بودند. مردمی که از دور یک مکتبی را دیده‌اند و به هر حال پسندیده‌اند و نداهای آزادی بخش این مکتب، آنها را به خود جلب و جذب کرده است، شعارهای جالبی که غالباً با عمل هم توأم بوده است این‌ها را به خود جذب کرده و به این مکتب گرویده اند، این یک مسئله است؛ آن عمیق‌نگری در امر افکار اسلامی، مسئله دیگری است، آن در زیر منگنۀ شدید تمرین‌های اسلامی قرارگرفتن، به میدان‌های دشوار جهاد، به انواع گوناگونش قدم گذاشتن و آبدیده شدن، مسئله دیگری است، که مردم غالباً محروم بودند.

   بعد هم شکل دو منازع خلافت برای مردم روشن نبود. امروز برای ما آسان است که چهرۀ معاویه را آن چنان که بوده است، معرفی کنیم؛ امروز است که در جامعه اسلامی، کسی نمی‌تواند از معاویه دفاع کند و معاویه‌ها محکومند در تاریخ این برای امروز است، و البته به برکت صلح امام حسن که توضیح خواهم داد. اما در آن روزگار، مردم معاویه را آن چنان که امروز من و شما می‌شناسیم که نمی‌شناختند. آن روز دو نفر منازع خلافت بودند - در زمان امام امیرالمؤمنین را عرض می‌کنم قبل از امام مجتبی علیه‌السلام حتى - دو نفرمنازع خلافت وجود داشتند از نظر عامه مردم ؛یک نفر داماد و پسرعموی پیغمبر است، علی بن ابی طالب؛ یک نفر هم برادرزن پیغمبر صحابی پیغمبر کاتب وحی، [یعنی] معاویة بن ابی‌سفیان. برای مردم فرق میان علی علیه‌السلام و معاویه آن چنانی که امروز برای من و شما روشن است که روشن نبود، از دور نگاه می‌کردند و یک قضاوت سطحی شاید در این قضیه داشتند. فوقش این بود که معاویه را دارای شایستگی  کمتر و علی علیه‌السلام را دارای شایستگی بیشتری بدانند. مسئله در همین حدها بود و بیشتر نبود. البته این برای کسانی است که در حوزه‌های دورتر از کوفه قرار داشتند. در داخل کوفه، صددرصد این طور نبودند و عده زیادی بودند که حقیقت معاویه را بشناسند، لکن باز عده‌ای وجود داشتند که به همین شکل دربارۀ امیرالمؤمنین علیه‌السلام و معاویه قضاوت می‌کردند به همین دلیل بود که دوران پنج سالۀ حکومت علی علیه السلام با آن مرارت سپری شد. و حالا امام حسن علیه‌السلام وارث آن وضع است.

   از طرفی مردم به تجمل خو گرفته‌اند جلوه‌های اشرافی‌گری از دو قطب ضد اسلام یعنی از روم و ایران برای مردم آشکارشده است؛ حکومته‌ای اسلامی به جانب اشرافی‌گری و تُرَف کشیده شده‌اند. ..وضع اشرافی‌گری معاویه برای مردم یک حالت تازه‌ای را به وجود آورده است و احساسات و غرایز انسان معمولی را تحریک می‌کند، علاقه‌مندی او را به راحتی و رفاه و اشرافی‌گری و تنعم مادی برمی‌انگیزد.

   پنج سال هم مردم جنگیده‌اند. این هم یک مسئله دیگر است. پنج سال مردم کوفه مبارزه کرده‌اند و جنگیده‌اند و خسته‌اند. خب در یک چنین جو اجتماعی، امام حسن علیه‌السلام می‌خواهد با معاویه بجنگد. امام حسن علیه‌السلام وارث این چنین جامعه‌ای است؛ جامعه‌ای که از روح اسلام دور است و خوبان در آن در اقلیتند و اسلام‌شناسان خیلی در نُدرتند. امام حسن در جامعه‌ای به حکومت نشسته است که خیلی کمند کسانی که با فکر او و با ایده اسلامی او، آشنا باشند. هدف او را خیلی کمند کسانی که بفهمند و درک کنند و به آن هدف علاقه‌مند باشند اما معاویه بر جامع‌های حکومت می‌کند که مردمی که پیرامون او هستند همه با هدف او موافقند و هدف معاویه چیست؟ هدف معاویه، به پول بیشتر و به قدرت بیشتر رسیدن [است]، و نزدیکان، و بعدش نزدیک نزدیکان، و بعد هم عامۀ رعیت خود را تا آنجایی که لازم بداند از این نعمت بهره‌مندکردن. خب، مردم طبیعی است که با این موافقند؛ لااقل رؤسا با این به شدت موافقند. ..بیست سال حکومت مستمر معاویه - قبل از داعیه خلافت. بر آن سرزمین، یک چنین وضعی را برایش به وجود آورده بود.

   از طرف دیگر معاویه به رشوه خیلی اعتماد و اعتقاد دارد؛ خیلی معتقد است به رشوه، و خوب هم فهمیده. و در دستگاه امام حسن علیه‌السلام جز مُرّ حق و مُرّ قانون، به هیچ چیز عمل نمی‌شود. از ناحیۀ دیگر، کسانی در تشکیلات امام حسن از تطمیع‌های معاویه - نه رشوۀ فعلی، رشوه به وعده ـ از تطمیع‌های او، که دخترم را به تو می‌دهم خواهرم را به تو می‌دهم، چقدر پول می‌دهم، حکومت کجا را می‌دهم، برخوردار شدند. و امام حسن معنی ندارد به یک کار مشابهی دست بزند. معنی ندارد که بنویسد به عمرو عاص، که اگر تو به معاویه خیانت کردی من به تو چنین حکومتی خواهم داد؛ نه! عمرو عاص و معاویه ندارد برای امام حسن. عمرو عاص هم مثل معاویه است، معاویه هم مثل عمرو عاص است. هر کسی در آن تشکیلات است، هر کسی با آن طرز فکر است، برای امام حسن حکم واحدی دارد برای امام حسن افراد مطرح نیستند. هرکه ضد حق است و غیر حق است، در منطق امام حسن باطل است. خب این شرایط در مقابل هم قرار گرفته اند.

صفحات 389 تا 391

8wXUXptKrmwFYVZr

حلقات

«انسان 250 ساله»

حلقۀ سوّم

تکمیل مباحث حلقه‌های اوّل و دوم در سیرۀ فردی و سیاسی ائمه علیهم‌السلام

با استفاده از سلسله مباحث و سخنرانی‌های تحلیلی دانشمند محترم

حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای

گردآوری و تنظیم: صهبا

انتشارات موسسۀ ایمان جهادی