سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایشهایی که برای حساسترین گروههای سنی جامعه، یعنی کودکان– که نیاز به یادگیری و یافتن الگوهای تربیتی و اخلاقی دارند و نیز برای نوجوانان که با اولین پرسشهای اساسی و آمادگی برای شناخت عمیقتر مسائل و امور زندگی روبهرو هستند –اجرا میشوند، از فانکشن بسیار مهم، تأثیرگذار و تعیینکنندهای برخوردارند. نویسندگان و کارگردانها و حتی بازیگرانی که به این نوع تئاتر شکل میدهند، الزاما باید شناخت و آگاهی قابل توجهی از مسائل و روحیات و نیازهای این گروههای سنی داشته باشند؛ ضمن آن که، فرانگری و آیندهنگری هم جزو داشتهها، اقتضائات و ضرورتهای موضوعی این نمایشهاست که آنها را به نسبتهای معینی آثاری "تخیل محور"، "آرزومندانه"، "امیدوارانه" و در مواردی هم "شگفتیزا" نشان میدهد؛ این نمایشها کودک یا نوجوان را به گونهای عمیقتر به همان عوالم کودکانه یا نوجوانانه خودشان میبرند و لذتهای شادی و شور یک سرگرمی توأم با آموزش را به ذائقه روحی و روانی آنان میچشانند. در همین رابطه باید افزود که هر نمایش موفقی برآیند یک متن خوب و ساختارمند است که در آن دادهها و داشتههای موضوعی فوق الذکر چنان پردازش شده باشند که در ارتباط با ذهن و احساس کودک، همواره قدرت تخیل او را تقویت کنند و همزمان سرگرم کننده و مخصوصا شادی بخش باشند و الزاما هیچگاه از دنیای کودک و اقتضائات آن فراتر نروند؛ ضمن آنکه وقتی فرانگری و آیندهنگری هم میشود، به دنیای کودک کاملا مربوط و مرتبط باشد.
نمایش "عقل صورتی" یا "مدادی که فقط مشق نمینوشت" به نویسندگی و کارگردانی مهدی فرشیدی سپهر که هم اکنون در سالن نمایش مرکز تولید تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پارک لاله اجرا میشود، نمایشی است که برای گروه سنی کودک و به طور ضمنی برای گروه سنی نوجوان و به دلائلی حتی برای والدین و کلا گروه های سنی بالاتر جذاب و دیدنی است. این نمایش تقریبا به طور همزمان به سه مقوله مهم "محیط خانواده"، "کودک" و "محیط مدرسه" میپردازد و عملا صحنه به دو قسمت تقسیم شده که بخشی از آن به افراد خانواده و قسمتی هم به مدرسه اختصاص یافته است.
نمایش با صدای یک راوی بزرگسال آغاز میشود که دوران کودکیاش، وضعیت خانوادگی، مدرسه و معلمانش را در قالب یک "فلش بک" روایت میکند؛ این روایت به طور همزمان با صحنههای عینی روی صحنه کامل میشود؛ ضمنا خود راوی هم با همان سن و سال کودکیاش که یک پسربچه است، در صحنه حضور دارد. او در همان بخش آغازین جملهای هم برای والدین دارد: "این داستان من نیست، داستان همه ماست." بعد از پایان نمایش این ادعا به اثبات میرسد، زیرا نمایش مشابهتهای زیادی به دوران کودکی دیگران دارد و به همین دلیل مضمون و فضای آن برای بزرگسالان نوستالژیک است.
صدای راوی که در حقیقت صدای خود مهدی فرشیدی سپهر است و فراز و فرود و حالت دهی بیانش، یکی از جذابیتهای نمایش به شمار میرود که به طور حساب شدهای با وقفههای لازم انجام میشود تا خود واقعیتهای صحنهای به طور عینی نشانگر و بیانگر ماجرا باشند.
آنچه به کمک بیان شفاهی و اجرای عینی و صحنهای به نمایش در میآید، اساسا حاصل "تخیل" است و همزمان تخیل تماشاگران کودک را نیز فعال میکند و به تدریج ساختار و شاکلهاش به روایت ترکیبشدهای از "داستان و قصه" تبدیل میشود: تا قبل از پرداختن به مداد و چگونگی خاصیتاش و نحوه استفاده از آن، اجرا بر "داستانی خاطرهوار" متکی است و این داستانگونگی بعدا با وارد شدن دادههای مربوط به "مداد" عملا به یک "قصه تخیلی" تبدیل و به طور نسبی تغییر موضوع و ساختار میدهد: کلا "تخیل محورتر" و جذابتر میشود و در نتیجه، با دنیای کودک مناسبت بیشتری پیدا میکند.
نمایش "عقل صورتی" یا "مدادی که فقط مشق نمینوشت" به نویسندگی و کارگردانی فرشیدی سپهر علاوه بر موضوعات تربیتی، آموزشی و اخلاقی به طور ضمنی به وضعیت طبقاتی خانواده کودک هم میپردازد.
در این اجرا بنا به الزامات نمایشهای گروه سنی کودک با بهرهگیری از اشعار هجائی، ترانههایی ریتمیک که مضمونشان در راستای موضوغ نمایش است، پخش میشود؛ این ترانهها همگی مناسبت و وجاهت اجرایی مرتبطی دارند و با در نظر گرفتن ضرورتهای محتوائی، به شادی بخش بودن نمایش کمک کردهاند. نمایش هر آنچه را که در محدوده موضوع این اجرا به دنیای کودک ارتباط دارند، نشان میدهد: دادههای مهمی در رابطه با نیازها و حتی مسائل و مشکلات گروه سنی مورد نظر ارائه میدهد و در مواردی هم "تخیلزائی" ذهن کودک و "تخیل محوری" نمایشهای مربوط به این گروه سنی را با انعکاس دادن عینی خوابهایی که پسربچه میبیند، نشان داده است؛ این قسمت کاملا با شاکلهای تخیلی به پردازش درآمده و میزانسنهایی هم که کارگردان انتخاب کرده، از نظر نمایشی جذاب و زیبا هستند: مثلا صحنهای که در برابر دیدگان پسربچه، یکی از معلمانش با کنار زدن درپوش آهنی از زیر زمین بیرون میآید و.... صحنهای هم که در آن عروسکهای رُباتیک و کوچک سربازها سینهخیز جلو میروند و شلیک میکنند تا صحنه جنگ تداعی شود، بسیار هنرمندانه و خلاقانهاند؛ مهدی فرشیدی سپهر با حالت دهی به یکی از عروسکهای رباتیک توسط خود پسربچه، عملا به شکل خلاقانه و زیبایی این کودک را هم در کارگردانی یا به عبارتی، در میزانسندهی نمایش سهیم کرده است؛ ضمن آنکه تلفیق و ترکیب پرسوناژهای انسان و پرسوناژهای عروسکی را در قالب زیباترین توجیه موضوعی و نمایشی به نمایش میگذارد. ضمنأ در این اجرا عناصری مثل "عروسکهای تک صحنهای نمایش عروسکی" که به آن اشاره شد و نیز ابزاری مثل "مداد"، تمثیلی شدهاند: عروسک سربازها به مثابه تمثیلی از جنگ و "مداد " به عنوان تمثیلی از "درس، آموختن و فواید مدرسه" کارکرد دراماتیک پیدا کردهاند. صحنههایی که نشانگر رابطه عمیق معلم و پسربچه (معلم و شاگرد) اند، نیز ضمن آموزشی بودنشان بسیار گیرا و زیبا هستند. در این اجرا، کارگردان از فضای بیرون از سالن هم استفاده هنرمندانهای کرده و کلا معماری خانه و مدرسه به گونهای تمثیلی، قابل باور شده است؛ مثلا شاگردان عملا در حیاط مدرسه که اساسا جزو فضای سالن نیست، نرمش میکنند.
صحنههای مربوط به خانواده و مدرسه به همان شیوهای که در سینما به "مونتاژ موازی" معروف است، به طور موازی یا به عبارتی، به شکل همزمان و نوبتی اجرا میشوند.
نمایش "عقل صورتی" یا "مدادی که فقط مشق نمینوشت" به اکثر مسائل و مشکلات عمده خانواده و مدرسه میپردازد؛ حتی استیجاری بودن ساختمان مدرسه و خطر تخلیه آن جزو دادهها و داشتههای موضوعی اجراست.
باید یادآور شد که اگر بر سر در ورودی مدرسه تابلویی با اسم و مشخصات کامل تابلوی مدرسهای فرضی نصب میشد و چنانچه یک "بابای مدرسه"هم جلو در میایستاد و با لباس خاص و حتی با آویزه صفحه مانندی از گردن که روی آن عبارت "بابای مدرسه" نوشته شده بود، تماشاگران را به ورود به سالن، یا به عبارتی به مدرسه دعوت میکرد، اجرا تاحدی زیباتر میشد.
در نمایش "عقل صورتی" یا "مدادی که فقط مشق نمینوشت" پسر بچهای که پرسوناژ اصلی نمایش است (آرین صمدی– ُنه و نیم ساله) و دختر بچهای که در نمایش نقش خواهر او را بازی میکند (ونوس شمس– پنج و نیم ساله) بسیار خوب، زیبا و باور شدنی بازی میکنند. بقیه بازیگران نیز بازیهای قابل قبول و زیبایی ارائه میدهند. نور رها و نور موضعی کارکرد نمایشی مناسبی دارد. طراحی هنرمندانه و خلاقانه صحنه و استفاده از سازههای چوبی متحرک برای شکلدهی به مکانهای متنوع اجرا، بسیار کارُبردی است؛ این طراحی فضای لازم و مناسبی برای جایگیری، حرکات و مانور داستانی بازیگران در اختیار آنان گذاشته و خلاقیتهای کارگردان را نمایشیتر و دراماتیکتر نموده است.
میزانسنهای فردی و گروهی بازیگران تماما حساب شده و هوشمندانهاند؛ مهدی فرشیدی سپهر به عنوان نویسنده و کارگردان نمایش در نوشتن متن و متعاقبا در اجرا و هدایت بازیگران و انتخاب میزانسنها کاملا موفق است؛ او نمایشی اجرا کرده که واقعا برای کودکان، نوجوانان وحتی گروههای سنی بالاتر شادیبخش، آموزنده، سرگرمکننده و از لحاظ تربیتی وحتی روانشناسی کودک و نوجوان، حائز اهمیت و درخور تحسین است.
دیدن نمایش "عقل صورتی" برای کودکان دورههای دبستان و راهنمایی، بسیارآموزنده، لذتبخش، الزامی و پخش آن از طریق تلویزیون نیز جذاب و دیدنی خواهد بود.
این "درام پداگوژیک" (آموزشی و تربیتی) به تناسب ژانر و گروه سنی مخاطبانش، بسیار گیرا و دراماتیک است. اهمیت مدرسه و شیوه رفتاری و تربیتی معلمان با محصلان را خیلی خوب و با آسیبشناسی هنرمندانهای نشان داده است؛ لذا، حین جلوه زیباییهای اجراییاش، عمیقا تفکر زاست بی آن که در شیوه بیان و ساختار اجرا دچار غامضگویی و غامضنمایی شده باشد.