سرویس تئاتر هنرآنلاین: استفاده از مدیوم تئاتر برای مقاصد و آمال آموزشی کاری تازه نیست و همواره کاربرد و کارکرد داشته است؛ در تعریف این نوع نمایشها، با سه اصل اساسی روبهرو هستیم؛ اول آن که چه موضوعی برای این نوع نمایش انتخاب میشود و دوم، نمایش چگونه با تشریک و مساعی جمعی شکل میگیرد و سوم آن که اجرای آن تا چه حد میتواند دراماتیک باشد.
نمایش "برلین" عنوانش را از نام "آیزا برلین" فیلسوف گرفته است و هیچ دلیلی هم برای استفاده از این نام برای عنوان نمایش وجود ندارد جز آن که هدف، تظاهر به نامتعارفنمایی بوده باشد. این اجرا در اصل نوعی پرفورمنس است و با نمایش شورائی "آگوستو بوآل" تفاوت فراوان دارد؛ موضوعش با موضوعات تئاتر شورائی "بوآل" در تناقض است؛ در نمایش شورائی که آن را تئاتر ستمدیدگان نیز میگویند، موضوعات سیاسی یا اجتماعی سیاسی، اهمیت اساسی دارد و نمایش، عمدهتأ مبتنی بر دادخواهی و دادجوئی است که پرسشهای سیاسی اجتماعی و حتی طبقاتی مهمی مطرح میکند و میکوشد به آنها پاسخ دهد.
نمایشواره "برلین" با طراحی، کارگردانی و " ُمجری گری" (بازیگر- مُجری) آرمان رضائی، که هم اکنون در پلاتوی تئاتر شهر اجرا میشود، به اختلاف یک زن و شوهر میپردازد که علت اختلافشان بسیار کم اهمیت و بچگانه است. بازیگر- ُمجری این نمایش که طراح و کارگردان هم محسوب میشود، در ابتدا پرسشهای بسیار سادهای را با تماشاگران در میان میگذارد و حتی در مواردی با اظهار این که "من هرچه میگویم شما آن را برعکس کنید" و یا "با دست چپتان نام فامیلی خود را بنویسید" و غیره... عملا به یک بازی بیانی و شفاهی دامن میزند که در قرب و منزلت نمایش و تئاتر بزرگسالان نیست. بعد زن و شوهری که پردهای بینشان است ظاهر میشوند و زن با برونفکنی، مونولوگی طولانی را گاهی همزمان و گاهی به طور نوبتی به عنوان عکسالعملی نسبت به رفتار و گفتههای شوهرش بر زبان میآورد. به غلط تأکید شده که گفتههای مرد مونولوگ است، درحالی که گفتههای او دیالوگهایی است که به همسرش یا مخاطبان فرضی میگوید.
" بازیگر – ُمجری " افرادی را دعوت میکند که به نوبت به صحنه بیایند و راه حلهایی برای رفع اختلاف زوج مورد نظر ارائه دهند: آنها راه حلهایشان را به طور عملی و با قرار گرفتن نوبتی به جای زن یا مرد نمایش، عملأ به شکل ایفای نقش نشان میدهند و البته هیچ راه حل درست و منطقی کاملی ارائه نمیشود و در مواردی حتی راه حلهای غلطی شکل میگیرد و موضوع و موقعیت همچنان بسته و لاینحل میمانند.
نمایشواره "برلین" در تعریف و اجرا به "اتوودهای نمایشی، تمرینی و کارگاهی" شباهت دارد و با اغماض میتوان نهایتأ آن را "دوئو پرفورمنسی ناقص" نامید.
برخلاف آنچه در بروشور ادعا شده، این اجرا از نظر موضوع و دیالوگ هیچ ربطی به نمایش شورایی "آگوستو بوآل" ندارد. حتی اگر "تماشاگر- بازیگر"هایی که از قبل برای دخالت در اجرا انتخاب و تعلیم داده شدهاند، اساسا تماشاگران معمولی باشند و همه چیز به شکل بداههگویی و بداهه نمایی شکل بگیرد، باز اعتبار نمایش از آنچه به آن اشاره شده، بالاتر نمیرود و مهمتر آن که در اصل نمایشی که ادعا شده به پیروی از نمایشهای شورائی اجرا میشود، عملا و به طور تدریجی به نمایشوارهای "کمدی" تغییر شکل میدهد؛ هیچ وجه موضوعی و ساختاری جدی در آن باقی نمیماند و عملا "خوراک نمایشی و حسی تماشاگران عامی" میشود و اغلب به همه چیز میخندند و هی میخندند؛ در حالی که نمایشهای شورائی از لحاظ موضوع و پردازش و پیش ُبرد موضوع و نیز وفاداری به ساختار جدی درام گونهشان از اول تا آخر اجرا، با موضوع و ساختاری متجانس و سنخیتدار پیش میروند.
دوئو پرفورمنس (پرفورمنسی که دو بازیگر دارد) ناقص "برلین" به نوع خاصی از برنامههای آموزشی تلویزیونی شباهت زیادی دارد: در این برنامهها پیدا کردن راه حل یک مشکل درجمع به پیشنهاد گذاشته میشود و بعد پرسشها و پاسخها مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد؛ تنها تفاوتی که وجود دارد این است که راه حلها به شکل نمایشی نشان داده شده است؛ با وجود این، دوئوپرفورمنس "برلین" حتی از این تعریف هم چیزی کم دارد: راه حل نهایی درستی ارائه نمیدهد و همه چیز صرفأ به یک "گزاره نمایشی ناقص" تبدیل شده است.
در این اجرا مقوله بازیگری منتفی و غیرقابل تأمل است، چون پرسوناژهائی تحلیلی و قابل ارزیابی وجود ندارند. موضوع هم ناقص و بینتیجه است. ترکیب ُکلی اجرا هم سبب شده که به یک "بازی دسته جمعی نوبتی" شباهت پیدا کند.
دوئو پرفورمنس کارگاهی و اتوود محور "برلین"، به نویسندگی محمد یعقوبی و بهاره کاتوزی، با طراحی و کارگردانی آرمان رضائی، اجرایی مبتنی بر "وانمودهسازی"های غیر دراماتیک است که تماشاگران عامی را خندان و خوشنود میکند و تماشاگران فرزانه و غایت جوی تئاتر را ناخوشنودانه پس میزند.