سرویس تئاتر هنرآنلاین: شاید آنچه در عرصه هنر تئاتر بیشتر از هرچیز به چشم آید، بازیگران یا هنر کارگردان نمایش باشد، این در حالیست که هیچ کدام از این دو عرصه بدون همراهی سایر عوامل و هنر آنها مانند طراحی صحنه، لباس، گریم و ... نمیتواند کامل و موفق عمل کند. طراحی صحنه تئاتر یکی از عوامل موثری است که میتواند نقش بسزایی در پیشبرد اهداف یک گروه اجرایی داشته باشد اما متاسفانه در اغلب موارد نگاه کامل و درستی نسبت به آن وجود ندارد. این مساله شاید بیشتر به دلیل عدم شناخت کامل از این عرصه و یا نپرداختن به آن به شکل جدی باشد. بر این اساس تصمیم داریم تا گفتوگوهایی با تعدادی از هنرمندان برجسته و پرکار این عرصه داشته باشیم و به بررسی ابعاد مختلف آن بپردازیم. به این بهانه گفتوگویی با سیامک احصایی و امیرحسین دوانی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
اجازه دهید در ابتدای بحث این سوال را مطرح کنم که به نظر شما طراحی صحنه در تئاتر یعنی چه؟ یا اینکه طراحی صحنه در تئاتر چه جایگاهی دارد؟
سیامک احصایی: شاید اگر بخواهیم تعریف خیلی خیلی بدوی از طراحی صحنه داشته باشیم میتوان آن را آرایش صحنه یا بیان یک موقعیت، یک مکان، شرایط خاص، یک دکور و ساختن دانست. اعتقاد من بر این است یک اتفاق دکوراتیو، یک اتفاق تولیدی یا یک اتفاق گذرای حرکتی است که در صحنه وجود دارد که ربطی به بازیگر ندارد و برای خودش کاراکتر مجزا دارد که حتی دیالوگ و حال دارد. منظورم از حال، حسی است که آن صحنه به مخاطب میدهد حتی یک دکور ساده هم به نظر من حرکت دارد و لغزش زمانی است که بازیگر در حال دور زدن روی صحنه حس را به مخاطب القا میکند که بخش واضح حرکتیاش میشود؛ آن اتفاقاتی که بر روی صحنه رخ میدهد که حتی تغییر شکل و رنگ میدهد. به هر حال به نظر من آن تعریف قدیمیاش را دیگر نمیتوان برایش متصور بود. در شرایطی هم احساس میکنم آن صحنه میتواند یک رفتار حسی و شخصی باشد در راستای آن نمایش وگرنه تبدیل به آن دکورهای قدیمی و پیش پا افتاده میشود.
امیر حسین دوانی: من کاملا با حرف های آقای احصایی موافقم ما از آن دوران دکورسازی و دکورآرایی عبور کردهایم و عملا به یک نقطه رسیدهایم که طراحی صحنه میتواند منوط به یک دیالوگ با کارگردان باشد و میتواند تاثیر بهسزایی داشته باشد. نور، صحنه، رنگ و حرکت بازیگران کاملا به طراحی صحنه وابسته است.
شما فکر میکنید دوران دکوراتیو بودن طراحی صحنه به سر آمده و باید کاملا از آن چشمپوشی کنیم؟
سیامک احصایی: دوره هیچ چیز نگذشته. فرمها و شکلها از بین نمیروند آنها جایگاه خودشان را دارند. مثلا موسیقی کلاسیک در همه دنیا هنوز هم که هنوز پا برجاست و مخاطب خودش را دارد موسیقی پاپ هم در کنارش دارد کار خودش را میکند، نمیتوانیم بگوییم که دوره هرکدام به پایان رسیده است. الان یک سری تئاتر داریم که مخاطبان زیادی دارند و اصطلاحا به آنها تئاترهای لالهزاری میگوییم، آن شکل دکوراتیو قدیمی هنوز هم آنجا کاربرد دارد. بنابراین هیچ چیزی دورهاش نگذشته. وقتی میگوییم که دوره آن نیست، منظور از بین رفتن آن دوره نیست، منظور این نیست که دکور باید از بین برود. همین الان اگر به من یک کار فانتزی یا کاری که قرار است همان شکل دکوراتیو قدیمی را داشته باشد، پیشنهاد شود انجامش میدهم ولی چیز جدیدی به آن تزریق میکنم یا چیزی دیگر به آن اضافه میکنم که فقط به عنوان یک بکگراند آن پشت نایستاده باشد! بسته به نمایش، یک دکور میتواند حجیم، آنچنانی، خاص و بارنگ و لعاب باشد. کاملا بستگی به شکل یک نمایش دارد که از چه نوع دکوری استفاده شود، مدرن یا کلاسیک. بنابراین هرچیزی شرایط خودش را دارد و اینکه بگوییم دورهاش به سر رسیده است اشتباه است. به نظر من این جمله مختص کسانی است که نمیخواهند کار کنند.
امیر حسین دوانی: فقط میتوان یک مورد به صحبتهای سیامک اضافه کرد، سلیقه مخاطب. مثلا یک دوره تئاتر تجربی تبدیل به گل سر سبد تالارهای نمایشی شد و یک عده شروع کردند به اصطلاح تئاتر تجربی کار کنند در حالی که درک درستی از آن نداشتند و متاسفانه این مسئله به طراحی هم لطمه زد. عدهای بیتوجه به شکل نمایش، فقط طراحی کردند!
به تئاتر تجربی اشاره کردید، بحث اینجاست که الان چیزی به اسم تئاتر تجربی داریم یانه؟ و اگر داریم طراحی صحنه هم همگام با آن پیش رفته است؟
امیر حسین دوانی: در این یک دهه اخیر چیزی که میبینم پوششی به نام تئاتر تجربی است ولی در بستر واقعی تئاتر تجربی نیست! بعضیها طراحی صحنه را با جنگولک بازی اشتباه گرفتهاند و وقتی از آنها راجع به طراحی کار سوال میپرسیم، جوابشان این است که مثلا این قشنگ است! مثلث واژههای نویسنده، کارگردان و طراح باهم پیش میروند و مدام وظایف را بین خود تقسیم میکنند.
سیامک احصایی: به نظرمن جواب را خودت میدانی چون کاملا به معنی طراحی صحنه در تئاتر تجربی واقفی. فقط قصه سر یک چیز است، مدتی است آدمها عادت کردهاند از فیلتر شخصی خودشان دیگران را بنگرند که این به یک معضل تبدیل شده است. من نمیتوانم بگویم که تئاتر تجربی کار کردهام ولی شاید بخشهایی از تجربههایی که دارم را با خود به تئاتر آوردهام و میتوانم بگویم که این نمایش کار من است که خلاقیت خود را در آن گنجاندهام. ولی شاید مخاطبان آن را دوست نداشته باشند اما مطمئنم یک چیز را هیچوقت نخواهم شنید و آن اینکه بگویند فلانی عین فلانی کار میکند. آتیلا پسیانی سردمدار این شکل نمایشی است ولی یادم نمیآید که از کارهایش کپی کرده باشم با وجود اینکه بسیار به او و تفکراتش نزدیکم اما از این شیوه کپی کردن فرار میکنم. این کپی کاری تا جایی قابل تحمل است ولی متاسفانه در خیلی مواقع این عمل تبدیل به موج میشود. مثلا یکی مثل امیررضا کوهستانی میآید (که در کارش بسیار هم موفق است) بعد همه میخواهند نمایشهایشان قصهگو، مینیمال و همچنین ساده باشد ولی دقت کردید که حرکات و میزانسن بازیگران چگونه است؟ باسمهای و غیرواقعی. اما من به شخصه در سالهای اخیر اتفاق تازه را در تئاتر تجربی مشاهده نکردهام.
الان ما دو نوع تئاتر تجربی و مینیمال داریم با اصالت و متفکر مثل آثار پسیانی و دیگری مغشوش و دروغگو. امروزه وقتی با یک صحنهآرایی دکوراتیو مواجه میشویم بلافاصله اولین چیزی که به مغزمان میرسد این است که کارگردان چقدر بابت این طراحی هزینه کرده؟! در مقابل نیز نمایشهایی هستند که آدم فکر میکند کارگردان بودجه کافی نداشته و مثلا مجبور شده از چند تا تیر و تخته برای صحنهآرایی استفاده کند، در واقع یک جور شلختگی در کار میبینیم (البته بعضی کارها واقعا به همان چندتا تیر و تخته احتیاج دارند.) درکل منظورم همان شلختگی و بیهویت بودن آن طراحی است که نمیتوانیم بگوییم ازکجا میآید! و بر اساس چه اصولی بنا شده! حالا ممکن است از ناآگاهی طراح صحنه باشد یا زور و اجبار کارگردان؟! میخواهم این را بگویم که طراح صحنه مسئول کار خود است حتی اگر کارگردان قصد خرج کردن نداشته باشد. من به عنوان طراح باید با کارگردانم حرف بزنم، بحث کنم، بدترین حالت این است که با آن کارگردان کار نمیکنم. طبیعتا نهایت سعی طراح صحنه باید این باشد که هزینههای دکور را پایین بیاورد. یکی از عواملی که باعث شده سلیقهها پایین بیاید، ندیدن کارهای خوب و به روزجهان است.
به نظر شما یکی از عوامل این ضعف،آموزش غلط نیست؟
سیامک احصایی: از ناآگاهی است. پیرو بحث قبلی این را اضافه کنم که ما با تجربهها باید نترس بودن را از جوانهای دانشگاهی یاد بگیریم. این ترس که نکند جایگاهمان را از دست بدهیم، ما را از آن توانایی واقعیمان دور کرده است، من بسیاری از کارهایم را از ایدههای خام دانشجویان وام میگیرم. البته توصیه من به جوانهای تازه کار این است که منتظر پیشنهاد از سوی کارگردانهای خوب وحرفهای نباشند بلکه باید در کارهای نه چندان خوب و نیمه حرفهای هم کار خود را به نحو احسن انجام دهند تا کارشان به قول معروف، بگیرد. خود من حتی در نمایشی مطرح نشده از امیر آقایی، تخت کج را امتحان کردم و بسیار مورد توجه قرار گرفت. اولین طراحی حرفهای من "شب نشینی در جهنم" کاری از رحمان سیفی آزاد بود، یک کار رئالیستی نه چندان پیچیده (که راستش را بخواهید زیاد هم راغب به اجرای آن نبودم و با مشورت مهرداد رایانی مخصوص آن را پذیرفتم) همان نمایش کافی بود که به عنوان یک طراح صحنه دیده شوم، علت موفقیتم این بود که منتظر نشدم تا کارگردانهای به اصطلاح بزرگ سراغ من بیایند. وظیفه یک دانشجو یا طراح صحنه جوان این است که قواعد را بشکند نه همان چیزی که به او آموزش دادهاند را دقیق انجام بدهد، درست است که آموزش بد هم روی کار تاثیر دارد ولی این قاعده شکنی باعث میشود که یاد بگیرند خودشان باشند نه کس دیگر.
امیر حسین دوانی: میخواهم راجع به مقوله آموزش حرف بزنم. به شدت معتقدم که ما از نظر آموزش ضعفهای وحشتناکی داریم! برخی از اساتید به لحاظ تئوری خوبند ولی از لحاظ اجرایی تجربه زیادی ندارند! پس در مقابل کسانی که به شکل عملی کار میکنند گارد میگیرند و آنها را قبول ندارند! اساتید قبل از اینکه اصول اولیه طراحی را به دانشجوها یاد دهند شروع میکنند به تختعه کردن. من اصلا نمیگویم کارشان خوب است یا بد ولی به این شکل نقد درستی رخ نمیدهد. گاهی حتی سر کلاس کارشان به فحاشی و توهین میکشد! متاسفانه ما همیشه برای بالا رفتن میخواهیم دیگران را پایین بکشیم. اولین چیزی که من یاد گرفتهام تفاوت بین دیدن و نگاه کردن است. اگر الان از دانشجویان طراح صحنه بپرسید 80 درصدشان تفاوت این دو را نمیدانند!
شما هردو جزو کسانی هستید که علاوه بر طراحی، برساخت آن هم نظارت دارید و یا حتی خود آن را میسازید. ولی دانشجویان این رشته، طرح خود را برای ساخت به نجار میدهند و بعد شاهد آن هستیم که حجم دکوری که درست شده با صحنه مطابقت ندارد! و داخل و خارج کردنش بسیار مشکل است! یعنی به نوعی دانشجو پذیرفته که قرار است فقط تئوری کار کند و قرار نیست اجراکننده باشد! به اعتقاد من این درست نیست. چرا با اینکه اساتید خوبی هم به آنها آموزش میدهند اجراگر خوبی از آب در نمیآیند؟!
سیامک احصایی: بر حسب مثال بعضی وقتها میگویند هنرمندی در تئوری تئاتر خوب است ولی دلیل نمیشود همان هنرمند کارگردان خوبی هم باشد. بارها به من پیشنهاد تدریس در دانشگاه شده، ولی من در پاسخ گفتهام یک ورکشاپ دو ماهه بر گزار کنیم که در آن فقط کار عملی انجام شود، هشت جلسه چهار ساعته که در آنجا دانشجو یاد بگیرد داخل سالن چه کارهایی را میتواند یا نمیتواند انجام دهد و ورود چه ابعادی برای آن سالن امکانپذیر است.
به شکلی طراحی نکنیم دکوری که ساختیم از ورودی تئاتر شهر داخل نرود! هر دانشگاهی بیاید و یک ورکشاپ طراحی کند، مگر چقدر هزینه دارد؟ واقعیت تلخ دیگر این است که خود دانشجو هم استقبال نمیکند. چند وقت پیش امیر حسین دوانی و سعید حسنلو پیشنهاد دادند سولهای را بگیریم و شروع کنیم به ساختن ماکت و آموزش آن، من اولین نفری بودم که موافقت کردم ولی کلا 15 نفر بیشتر ثبت نام نکردند! واقعا اگر یک فراخوان برای بازیگری تئاتر میگذاشتند همین تعداد آدم جمع میشدند؟! معلوم است که نه، من حداقل 40 تا طراحی صحنه تئاتر در کارنامه کاریام دارم و بابت این 40 نمایش 40 نکته ریز یاد گرفتم، اگر 20 تای آن را هم آموزش بدهم برای ادامه فعالیت یک دانشجو کافی است. یکی از مهمترین نقطه ضعفهای طراحی صحنه در این مملکت این است که به جز تعدادی اندک بقیه طراحی فنی نمیدانند؛ مثلا نمیدانند اتصال این شیشه به این چوب چگونه باید باشد که در عین حالی که ایستا و زیباست طراحی را خراب نکند! یا اگر قرار است بازیگران زیادی روی دکور من جنب و جوش داشته باشند، کل آن را باید آهنی بسازم؟! یا فقط نیاز است یک بخش از صحنه را تقویت کنم؟ طراح باید حتما سالن را بشناسد و فاصله دید تماشاگر تا صحنه را بسنجد، میتواند حتی به کارگردان بگوید که در فلان قسمت صحنه بازیگر زیاد رفت و آمد نکند، این موارد خیلی سادهاند. این طرز تفکر که راندمان کارمان را بالا ببریم و بخواهیم تعداد کارمان را به فلان طراح صحنه برسانیم حقیقتا به کارمان ضربه میزند. فاصله دستمزد یک طراح صحنه که حرفهای کار میکند با کسی که از سر شکم سیری کار میکند چقدر است که ما بخواهیم ارزان فروشی کنیم!؟ منظورم این نیست که از یک طراح صحنه جوان نباید استفاده کرد بلکه باید از کسانی بهره برد که دغدغه کار دارند، ولی شرایط به جایی رسیده که وقتی از آنها که دغدغه ندارند انتقاد میشود به آنها بر میخورد!!
سالها پیش نمایشی را در تئاتر شهر دیدم که کارگردان آن همایون غنیزاده بود، برای اولین بار او را از نزدیک میدیدم. بعد از اتمام نمایش به پشت صحنه رفتم و به او گفتم، اگر این کاری که شما انجام دادید طراحی صحنه است من به خودم شک میکنم که تا حالا چه کاری انجام میدادم! من این شخص را تحسین میکنم چون از نظر من کارش زیباست. من به همان اندازه که از کارها انتقاد میکنم در بعضی مواقع قطعا از خیلی کارها تعریف کردهام . این کار باعث نمیشود که کوچک بشوم، من کار خودم را انجام میدهم و آن بنده خدا کار خودش را، باید از کاری که زیباست تعریف کرد، هر چند ساده باشد.
بگذارید به موردی اشاره کنم ،دو،سه سالی است مد شده به شکلی عجیب و من درآوردی به شکلی از تئاتری میگویند تئاتر بیچیز در حالی که تفاوت است بین تئاتر بیچیز با نمایش فقیر! این را میگویم چون به لحاظ تئوریک ضعیفیم! مثلا بیاییم و از کار همایون غنیزاده ایراد بگیریم و بگوییم چرا فقط از سنگ فرز استفاده میکند؟! نباید بگوییم که این تئاتر فقیر است، چون تفاوت تئاتر فقیر با بی چیز را نمیدانیم این قضاوت را میکنیم.
تصور من این است که این تعریف از تئاتر پوششی است برای توجیه. این نگاه، نگاه مدیریتی به تئاتر است! چون نمیخواهیم به تئاتر بودجهای تخصیص دهیم، تئاتر فقیر را تبلیغ میکنیم. بگذریم،چند سالی است که از تعداد بانوان طراح کم شده! زمانی طراح صحنههای خوبی مثل نرمین نظمی داشتیم که بسیار فعال و خوب بودند، 3 ،4 بانوی طراح صحنه پرکار داشتیم ولی در حال حاضر خانومها بیشتر به طراحی صحنه نمایش عروسکی تمایل دارند.
سیامک احصایی: اول بگذارید این را بگویم، اصلا تئاتر بیچیز با فقیر چه فرقی دارد؟! یکی از نمایشهای خوبی که در این زمینه میتوانم مثال بزنم، تئاتر"تک سلولیها" جلال تهرانی است که هیچ چیز خاصی نداشت، یک فضای چوبی، آن وسط چند تا آدم دورش یکی، دوتا عروسک خیلی ساده، ولی طراحی کار همین را میطلبید، تئاتر بیچیز معنایش این نیست که وسایل مورد نیاز را کنار گذاشته و اسمش را بگذاریم تئاتر بیچیز! این درست نیست، باید بگویم وقتی حوصله آن را نداری که کاری را انجامدهی و نمیخواهی هزینه کنی میگویی به سمت تئاتر بیچیز رفتهام! فکر میکنم این همان سو استفاده از تایتل است. اما پاسخ سوالتان، یکی از دلایل کمرنگ شدن حضور خانمها این است که تئاتر زحمت زیاد دارد، سخت و فیزیکالی است برای همین برخی خودشان را اسیر این تفکیک جنسیتی کردهاند! خیلیها با گرایش طراحی صحنه میآیند و سر از بازیگری در میآورند!
امیر حسین دوانی: ولی خانمهایی هم هستند که در بعضی قسمتهای فیزیکال طراحی صحنه مثل جوشکاری و کارهای دیگر خیلی کمک میکنند. بگذارید حقیقتی را بگویم، خیلی وقتها اساتید من واحدهایم را حذف میکردند چون عشقم تئاتر بود! در دانشگاهها همکارانی داریم که میجنگند تا تئاتر کار کنند! ولی خود استاد ارزش کار تئاتر را نمیداند! برای او ارزش چیز دیگری است، ارزش شده پول! این یکی از دلایلی است که تحصیل کردهها از ایران مهاجرت میکنند، برای همین است که در دانشگاهها طراحی صحنه نداریم، کارگردان نداریم. این رفتارهای غیر اکادمیک و غیر حرفهای دانشجو را کاملا دلسرد میکند.
من نمیفهمم استادی که این جملههای ناامید کننده را میگوید برای چه درس میدهد؟! شاگرد تربیت میکند؟! اگر از نظر بعضی اساتید چیزی به اسم نورپردازی، طراحی صحنه و یا اصلا تئاتر نداریم، خب پس چرا این اساتید درس میدهند و وقتشان را تلف میکنند؟! به نظر من برخی فقط برای امرار معاش تدریس میکنند و به مسئله جایگاه اجتماعی اهمیت نمیدهند! (واژه استاد در گذشته ارج و قرب بیشتری داشت.) امثال من، سختیهای زیادی کشیدیم تا به این جایگاهی که هستیم برسیم ولی برخی از اساتید فقط به فکر نوچهپروریاند! نرمین نظمی، منوچهرشجاع، رضا مهدیزاده و امثال اینها قبل از اینکه به عنوان طراح صحنه شناخته شوند سالها دستیاری کردند، خاک صحنه خوردند، چوب اره کردهاند.
سیامک احصایی: من نمیگویم که کدام یک بهتر است، فقط میگویم مشورت کردن و درمیان گذاشتن چیزهایی که میدانیم بسیار حائز اهمیت است. من و منوچهر شجاع خیلی از چیزها درباره تجربیاتمان را باهم درمیان میگذاریم. من که کامل نیستم پس مدام با دوستانم مشورت میکنم. اتفاقا آدمهایی که مشورت میکنند (حالا در هر زمینه هنری که فعالیت دارند) موفقترند. آنهایی که صرفا به مطالعات و داشتههای قبلی خود بسنده میکنند در اجرا خیلی نمیتوانند موفق باشند. من در هر موردی که اطلاع کافی نداشته باشم هیچ ابایی از سوال پرسیدن ندارم. اینکه من کجا و از چه کسی سوال کردم جایی ثبت نمیشود ولی طراحی من، به نام من ثبت میشود. ما باید بپذیریم که عالم کامل نیستیم و در حیطه کار باید به همدیگر کمک کنیم حتی از کسانی که از ما جوانتر هستند، مشورت بگیریم.
در دورهای مد شده بود که همه از مانیتور استفاده میکردند! زیرا در نمایشهایی که به ایران میآمدند آن را دیده بودند و چون غیر ایرانیها از آن استفاده کرده بودند پس ما هم باید هر جور شده باید استفاده میکردیم! این مد حاصل عدم خلاقیت بود، چون فکر میکردیم آن کار جهانی است پس ماهم میخواستیم خودمان را به آن شکل جهانی کنیم.
سیامک احصایی: وقتی از خودمان چیزی نداریم این کار را میکنیم. در واقع کپیکاری از همین نداشتنها و عدم خلاقیت میآید، مثل اینکه یک پوششی یک زمانی مد میشود و شما اگر استایل خود را نداشته باشید فردا با همان پوششی که مد شده است از خانه بیرون میآیید. اگر استایل خود را داشته باشید آن مد را با استایل خود ادغام میکنید و یک چیز خاصی از آب در میآید. قرار نیست همه آدمها تفکر سازنده و خلاقانه داشته باشند. آن کسی هم که مد را ایجاد کرده خودش طراح است. مثال ساده، یک وقتهایی لباسهایی را در شوهای مد میبینیم و پیش خودمان میگوییم واقعا چه کسی میتواند این لباس را بپوشد؟! ولی آن لباس فقط یک اثر هنری است. وظیفه یک طراح لباس استفاده از کارهای آوانگارد و تبدیل آن به یک اثر هنری است به شکلی که نتوان از آن کپی کرد. این احمقانه است که تصور کنیم چون استفاده از آن لباس ممکن نیست پس جایگاه هنری ندارد. برای اینکه آن را نسنجیدهایم و این حاصل ناآگاهی،نداشتن خلاقیت و بیحوصلگی است.
میخواهم بدانم این بحثی که آقای احصایی مطرح کرد چند درصدش به کارگردان و چند درصدش به طراح صحنه مربوط است؟
امیر حسین دوانی: به نظر من یک امر دوطرفه است. نمیشود گفت چند درصدش مربوط به کارگردان و چند درصدش به طراح صحنه ارتباط دارد. در نهایت من طراحم و زیر مجموعه کارگردان. اصل حرف کارگردان است چون لیدر اوست هرچند من تلاش میکنم که کارگردان را قانع کنم که چه چیزی درست است.
مخلص کلام شما دونفر این است که کار کردن با کارگردانی که طراحی صحنه بلد باشد و به آن آگاه خیلی راحتتر است.
سیامک احصایی: من خودم طراحی صحنه و لباس در سینما را بلدم ولی اگر کارگردانی باشد که در این زمینه تخصص لازم را داشته باشد میتواند خیلی به من کمک کند. نمایشنامهای که در آن طراحی صحنه نوشته شده دیگر نیاز به طراح صحنه ندارد ولی وقتی که قرار است من زمام کار را بر عهده بگیرم حتما اشتباهات کارم را هم کامل میپذیرم. ما نباید خودخواه باشیم. مقصر اشتباهات در یک نمایش یک فرد نیست بلکه کل گروه تقصیر کارند.
من این روزها کمتر شاهد کشیدن اسکیس و ساختن ماکت هستم! اگر امروزه کسی در طراحی صحنه این کارها را انجام دهد از نظر برخی عقب مانده است؟
امیر حسین دوانی: امروزه با وجود کامپیوتر و تکنولوژیهای روز که بسیار به کار میآیند این کارها کمتر انجام میشود ولی باز هم هیچچیز به اندازه ماکت، کار را قابل باور نمیکند حتی کشیدن اسکیس هم برای بعضی کارگردانها گنگ است.
سیامک احصایی: من که سالهای اول اسکیس میزدم بعد طراحی میکردم. از یک جایی به بعد یک ماکت ساده میسازم و به وسیله آن حجم و فضا را نشان میدهم و حتی ماکتم را شناور درست میکنم و میگذارم کارگردان درباره آن تصمیم بگیرد. حتی گاهی ماکت شناور به کارگردان کمک میکند که میزانسنهایش را تغییر بدهد.
با ویرانی کارگاه دکور تالار وحدت و همچنین تئاتر شهر، طراحان صحنه مجبور شدند به کارگاههای خصوصی بروند در نتیجه گروهها با افزایش هزینه مواجه شدند. به زعم من با این کار خیلی به تئاتر ضربه وارد شد. نظر شما چیست؟
سیامک احصایی: من میگویم که این ضربه زدن را از زاویههای دیگر هم ببینیم نه فقط از تعطیل شدن یک مکان! قبلا برای ساخت و ساز دکور به گروههای نمایشی کمک مالی میشد که در حال حاضر نمیشود. دو کارگردان از بابت حمایت مالی که قبلا میشد خیالش راحتتر بود و نظم بیشتری در کار دکورسازی حاکم بود و حتی ضایعاتی که از دکورسازی پیش میآمد دور ریخته نمیشد. در کل مهم نیست که کجا قرار است دکور ساخته شود مهم این است که دیگر از تئاترها حمایت مالی نمیشود. بعضی وقتها کارگردان مجبور میشود مزد طراح صحنه را پرداخت نکند و آن پول را خرج ساخت دکور کند این یک واقعیت است.
به عنوان آخرین سوال، عدم حمایتهای دولتی چه تاثیری به طراحی صحنه داشته است؟
سیامک احصایی: حالا کارگردانها به جای خلاقیت به این فکر میکنند که چقدر میفروشیم! قضیه بازسازی تئاتر شهر هم که جای تماشگر را کمتر از قبل کرده و این باعث از بین رفتن طراحی صحنه و خیلی از کارهای است که یک مقدار هزینه دارد. کارگردان مجبور میشود دغدغه حقوق عوامل را داشته باشد. خیلی از کارگردانها و طراح صحنههای ما درآمدی از تئاتر ندارند مثل خود من؛ من همیشه از جیبم مایه گذشتم، همیشه خواستم با کار هنرم را نشان دهم ولی از آدمهایی که از راه تئاتر میخواهند پول در بیاورند را هم نقد نمیکنم. ولی اگر قرار است فقط به پول درآوردن فکر کنند، توصیه میکنم که راه دیگری را در پیش بگیرند تا اینکه به این هنر ضربه بزنند.
امیر حسین دوانی: به هر حال ما آلوده تئاتر هستیم و باید در شرایط جدید، تعاریف جدید ایجاد کنیم. به عنوان آخرین نکته، چیزی که به تئاتر ضربه میزند این جمله است که در نداری خلاقیت به وجود میآید جملهای کاملا اشتباه است، در فخر است که خلاقیت به وجود میآید.
سیامک احصایی: آدمهایی که این جمله را میگویند (فقر باعث خلاقیت است) از دانستن و فهم امثال ما هراسانند. من میمانم چون به مقاومت عادت دارم.