به گزارش هنرآنلاین به نقل از روابط عمومی مؤسسه افرامانا، در این نشست پس از به نمایش در آمدن بخشهایی از فیلم- تئاتر مویه جم نوشته و کارگردانی قطبالدین صادقی، بهزاد صدیقی، نمایشنامهنویس، کارگردان، استاد دانشگاه و به عنوان دبیر سلسله نشستهای اقتباس صحنه ضمن تشریح کوتاهی از اهداف برنامههای جدید مؤسسه فرهنگی هنری پژوهشی صبا و نشستهای اقتباس صحنه و همچنین قدردارنی از مدیران فرهنگستان هنر به دلیل توجه به مباحث پژوهشی در هنرهای نمایشی و این نشست گفت: مقوله اقتباس در هنرهای نمایشی در ایران و جهان سابقه طولانی دارد و تاکنون نمایشنامهنویسان و فیلمنامهنویسان بسیاری از ایران و جهان بر اساس آثار ادبی، نمایشی، تاریخی و حتی نامهها و بیوگرافیها اقتباسهای متعدد و گوناگونی را به انجام رساندهاند. قطعاً آمار دقیقی از اقتباسهای نمایشی در دست نیست اما میتوان گفت به تعداد سلایق و دغدغههای نمایشنامهنویسان و کارگردانان نسل گذشته و نسل جدید اقتباسهای نمایشی وجود دارد.
صدیقی در ادامه یادآور شد: یکی از رویکردهای اقتباسکننده، رویکرد تاریخی نمایشنامهنویسان است و زمانهای که در آن زیست میکند، در امر اقتباس نمایشی او تأثیرگذار است؛ زیرا نمایشنامهنویس نمیتواند در اثر اقتباسی، تاریخ گذشته و معاصر و زمانهای را که در آن زیست میکند، نادیده بگیرد، به همین دلیل باید تاریخ را با دغدغههای امروزین جامعه پیوند بزند.
در ادامه این نشست قطبالدین صادقی، نمایشنامهنویس، کارگردان، پژوهشگر تئاتر و استاد دانشگاه در ابتدای سخنان خود با اشاره به اقتباسهای نمایشی در یونان باستان و پس از بازگشت از سفر پاریس به ایران که چندین نمایشنامه خارجی را روی صحنه برد، گفت: بعد از اجراها و کارگردانی از متون غربی بر آن شدم تا از بحرانهای فکری فرار کنم و به آثار ملی و ایرانی در نمایشنامهنویسی و اجرا توجه کنم. باید کاری انجام میدادم که تئاتر همشأن علوم دیگر باشد. چون نمایشنامهنوس و کارگردان وظیفه دارد ارزشهای والای اجتماعی را تصویر کند.
این نمایشنامهنویس در ادامه اضافه کرد: ما از چهار راه میتوانیم به تئاتر فخیم و دارای ارزشهای شکلی و متوایی دست پیدا کنیم: یک، توجه به درام اجتماعی و ذخایر ادبی، دو، توجه به منابع عرفانی، سه، توجه به منابع تغزلی و چهار توجه به منابع تاریخی و کتب تاریخ.
وی افزود: با بهرهگیری از این متون و توجه به آنها، هم ما به گذشته میتوانیم وصل شویم و هم نیازها و دغدغههای امروزین را پیدا کنیم و هم پلی برای برای آینده باشیم تا بدین طریق نسلها از یکدیگر دچار گسست نشوند.
این کارگردان و پژوهشگر تئاتر همچنین در بخش دیگری از سخنان خود ضمن اشاره به آثار اقتباسی نمایشی خود از منابع و متون حماسی، تغزلی، عرفانی و تاریخی که منجر به نوشتن دهها نمایشنامهها همچون مویه جم، هفتخوان رستم، بهرام چوبینه، سیمرغ، سحوری، دخمه شیرین، دوران بیگناهی، افشین و بودلف هر دو مردهاند و ... شده است، گفت: در امر اقتباس اگر آثار گذشته را روزآمد نکنیم و به شکل و محتوای آنها بیتوجه باشیم، اثر ما اثر مرده باقی میماند. کار اقتباس باید برآمده از تجربیات تاریخی ما باشد.
صادقی در ادامه افزود: در امر اقتباس باید به پنج اصل توجه کنیم؛ ابتدا موضوع است که باید قابلیت دراماتیک داشته باشد و عین آن موضوع را از اثری که اقتباس میکنیم، بنا نکنیم. نیازهای امروزین و خواستهای جامعه را مطرح کنیم. برخورد خلاقانه با موضوع داشته باشیم برای همین باید در آن تغییر ایجاد کنیم.
این کارگردان تئاتر سپس گفت: توجه به درونمایه، تم یا مضمون اصل دوم و دیگری است که در امر اقتباس باید مورد توجه قرار گیرد و در واقع مضامین نو را در آثار اقتباسی جستوجو کنیم. سومین نکته اقتباس که خیلی مهم است، توجه به شخصیت و دو دلیها و شکهای او به عنوان قهرمان نمایشنامه است. توجه به درون شخصیت و ستیز او با بیرون و بررسی شرایط از سوی او در خلق شخصیتهای قهرمان اصل مهمی به شمار میرود.
وی چهارمین اصل مهم در امر اقتباس را روایت عنوان کرد و در این باره گفت: تمام متون گذشته به صورت روایت هستند که در اقتباس باید روایت را تبدیل به درام و عمل دراماتیک کنیم. عین روایت را در یک اثر اقتباسی نمیتوان روایت کرد. ترکیب روایت با نمایش و عمل نمایشی در امر اقتباس بسیار مهم است. در واقع دراماتیزه کردن امر روایت، مقوله و مبحث مهمی در امر اقتباس است و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
صادقی در پایان سخنان خود مقوله زبان و توجه به آن را در امر اقتباس نمایشی به عنوان سختترین کار نام برد و در این باره گفت: چون زبان در نمایشنامه و اثر اقتباسی باید منجر به تحرک و پویایی در صحنه شود و اقتباسکننده باید با آشنازدایی از زبان متن اقتباسی، زبان نمایشنامه خود را پویا و روزآمد و تازه کند.
فارِس باقری، نمایشنامهنویس، پژوهشگر و استاد دانشگاه به عنوان دیگر سخنران این نشست در ابتدای سخنان خود با اشاره به اینکه تاریخ چیست، یعنی تاریخ به عنوان ثبت رویدادهایی که در گذشته رخ داده است، گفت: از زمان نگارش «تواریخ» به قلم هرودوت چیزی به نام تاریخ به وجود آمد. در کل تاریخ به روایت رویدادها بر اساس زمان خطی گفته میشود و تاریخنویس وقایعنگار است. این پارادایم در قرن هجدهم با اصطلاح فلسفه تاریخ توسط ولتر تغییر کرد و شکلی از تفکر تاریخی به وجود آمد که کارش بازسازی آنچه واقع شده، میپردازد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس در بخش دیگری از سخنان خود یادآور شد: بعد از کانت، و بعد از انقلاب کبیر فرانسه، هگل در«درسهای فلسفه تاریخ» و «عقل در تاریخ» به «تحقق روح در تاریخ» پرداخت و بر این باور بود که «عقل در تاریخ» درباره شناخت نادرست از تاریخ است. چرا که به نظر او در شناخت ما از تاریخ جهانی، تاریخ فقط به منزله امری مربوط به گذشته پنداشته میشود، ولی تاریخ علاوه بر گذشته با حال نیز سر و کار دارد، چون آنچه حقیقی است همیشه در خود و برای خود وجود دارد، نه از آن دیروز است، نه از آن فردا، بلکه امری حاضر است.
باقری در ادامه افزود: در قرن بیستم با ظهور بحران های اجتماعی و جهانی، سویه تاریک مدرنیته در آغاز قرن بیستم، فلسفه تاریخ ظهور کرد. برخلاف فلسفه تاریخ مبتنی بر پیشرفت و ترقی که در عصر روشنگری توسط کسانی مثل دیدرو و ولتر و هردر مطرح میشد و سپس فلسفه تاریخ تکاملی که کسانی مثل هگل صورتبندی کردند، در آغاز قرن بیستم در آثاری همچون «انحطاط و زوال غرب» اشپنگلر یا «تاریخ تمدن» تویینبی با نوعی نگاه دورانی و بدبینانه نسبت به آینده مواجه میشویم.
وی همچنین گفت: در این دوران است که شکلهای مختلفی از نظریه در باب تاریخ روبهرو هستیم. زیرا در این قرن با تغییر در نحوه خوانش و تحلیل وقایع گذشته، تغییر در فلسفه زمان، وفور رخدادهایی همچون انقلابها و جنگها، نحوه پیشرفت و روابط میان دولت- ملتها، رابطه قدرت و مردم و ... علم تاریخ با سرعت و گسترهای عظیم دستخوش تحول شد و نحلههای متنوع تاریخنگاری از جمله تجربهگرایی، تاریخ اجتماعی، رویکرد روایی و انواع گوناگون دیگری از رویکردها شکل گرفت.
وی با طرح این دو پرسش که آیا این تاریخ است یا تاریخ، از تاریخمندی تهی شده است؟ مواجهه ما با تاریخ، تنها به شکل تاریخ است یا در مواجهه با آن باید به شکلی از تاریخمندی نزدیک شد، گفت: اساس اقتباس، بر پایه شکلی از مواجهه با تاریخ است.
باقری در پایان سخنان خود در تحلیل کوتاهی از نمایش مویه جم، شخصیت جم را به عنوان شخصیتی دو شقه مطرح کرد و در این باره گفت: یکی جمی که در پایان جهان ایستاده و دیگری جمی که به عنوان منجی واژگون دیده میشود. به نظرم نویسنده در این اثر جدال درون جم را به فرم برخوانی تبدیل کرده است. در این اثر گفتوگوی کسی با کسی دیگر با سکوت مواجه میشود. ضمن آنکه زبان در آن به صورت منسجم، به شکلی از زبان شاعرانه و نظم درآمده است اما زبان به صورت نثر است. در واقع بر روی ساختار نحوی و شکلی زبان، با دقت زیادی کار شده است.
در پایان، لوح سپاسی به هر یک از سخنرانان مدعو این نشست از سوی محسن سلیمانی، رئیس مؤسسه فرهنگی هنری پژوهشی صبا اهدا شد.