گروه تئاتر هنرآنلاین: این سه اثر در غایت ایجاز و اجمال نوشته شده و به قول شاعر کم گوی و گزیده گوی چون در، تا ز اندک تو جهان شود پر. او از تطویل بلاطائل دست کشیده و توانسته سه نمایشنامه موجز و منجز بنگارد. آنچه برای من دستمایه خوشحالی است آنکه صدیقی ادبیات فارسی خوانده و در نمایشنامه‌نویسی و نمایشنامه‌خوانی از سرک کشیدن به این دخمه و آن دخمه که به عنوان دانشکده علم شده‌اند دست برداشته و ادبیات فارسی خوانده و از آن روی هر سه این نمایشنامه‌ها اولا ادیبانه است و دو دیگر آنکه به رغم آنکه به زبان آرگو یا شکسته نوشته شده، هیچ‌گاه دغدغه زبان و ادبیات فارسی را فراموش نکرده و توانسته در سه نمایشنامه «مارش پیروزی»، «تلفن بی‌موقع» و «تلفن آن سوی خط» سه متن ادبی محکم را بر صحیفه کاغذ جا خوش کند.

بهزاد صدیقی یک ادیب اریب است و برای من جای خوشحالی است که یک منتقد توانسته ادبیات فارسی را پاس بدارد و با همه توش و توانش سه متن جمع و جور و زیبا بنگارد. برای من به خصوص نمایشنامه «تلفن بی‌موقع» یک درام کامل است. اگر چه در یک گفتگو با بهزاد او معتقد بود هر سه این متون برتافته‌ها و رنجمویه‌ها و تلواسه‌هایی از جنگ تحمیلی‌اند اما واقعیت این است که برای هر بیننده خواننده خواهنده، این ادب درام‌نویسی است که پیشکش آنها کرده است نه سه متن درام‌نویسی دفاع مقدسی که از جنگ ملهم شده و این روزها سخت بازارشان سکه است. چرا می‌گویم سکه و چرا می‌گویم بازار؟

رواج داستان‌های برگرفته از دفاع مقدس این سال‌ها یک جریان انحرافی را دامن زده و آن پرنویسی و پرگویی درباره ادات و ادوات جنگ بوده است. بهزاد صدیقی به دلیل آن که ادبیات خوانده است، دلش برای زبان فارسی هماره پر کشیده و ما آن را در نقدهایش نیز دیده‌ایم که او وسوسه و خط مشی قائل به ادبیات را همیشه بر داستان‌های رایج روز ترجیح داده است. هر سه این نمایشنامه‌ها گرچه یک تریلوژی‌اند و از یک منشا و مصب و مهب یکسان مایه گرفته‌اند اما مستقل‌اند؛ خاصه نمایشنامه «تلفن بی‌موقع» که یک اثر کاملا قائم به ذات و یگانه است. هر کدام از این سه متن استقلال خود را دارند و آن دغدغه و نقد حال جنگ را پیش کشیده‌اند اما کو آن کسی که نرنجد ز حرف راست؟ چرا که اکثر آثار جنگ تحمیلی تنها نامی و نشانی از ظواهر دارند اما در اعماق و گوناگونی آثار هیچ و پوچ و پوک‌اند.

بهزاد صدیقی در تریلوژی ادیبانه خویش نشان داده که می‌توان نمایشنامه نوشت، به‌روز نوشت، معاصر بود اما ادبیات و فارسی‌نویسی سره را نیز از کف نداد. خاصه ویرایش این سه اثر که کار خانم پریسا سعیدزاده است که با طنزبازی‌های خود توانسته زبانی درخور توجه را در این سه نمایشنامه به کار گیرد. از سویی دیگر، باید بر این باور پای فشرد که دوستان ما اساسا به درست‌نویسی و غمازی‌های زبان فارسی بی‌تفاوتند و همین که متنی را به عنوان نمایشنامه نگاشتند، بر آن می‌شوند تا زبان را شکسته و افعال را جابجا کنند و به عنوان نمایشنامه به خورد خلق‌الله بدهند، حال آنکه نمایشنامه در نگاه اول یک اثر ادبی است و بهزاد صدیقی یک ادیب که در پهنه متوسع زبان فارسی می‌نویسد، نه در تنگاتنگ زبان پرافت و خیز به اصلاح نمایشنامه‌های برتافته از جنگ و زبان آرگوی آن.

Behzad

در هر حال، شاید این سه نمایشنامه از نظر محتوا، فخامت و یگانگی‌هایی داشته باشند که دارند. بار اول هم نیست که با این سوژه‌ها برخورد می‌کنیم. آدمیانی که از جنگ رهیده‌اند، پسر جوانی که در جنگ جانباز شده است، مرد و زنی که در یک نگاه اولیه به زبان فرانسه با یکدیگر مکالمه دارند و جز اینها فراوان اما آنچه مهم است نه این حشو و تحاشی‌ها که اصل کار است و آن دلسوزی و دغدغه ادیبانه زبان فارسی است؛ زبانی که سال‌ها پاییده و مانده و ما امروزه شاهد آنیم که در عرصات مرگامرگی جنگ تحمیلی نیز خود را در سه نمایشنامه «مارش پیروزی»، «تلفن بی‌موقع» و «تلفن آن سوی خط» نشان می‌دهد.

من امیدوارم منتقدان جوان ما از بهزاد بیاموزند و زبان را بیش از اینها جدی بگیرند و نیز ویرایش این آثار را. ویرایش این سه مجموعه بی‌گمان کاری است کارستان که ویراستار به خوبی از عهده آن برآمده است. به هر روی، می‌گویم و می‌آیمش از عهده برون که این سه اثر رنسانسی در عرصه درام‌نویسی جنگ است و اهالی درام‌نویسی باید بسا بیش از اینها ببینند و بیاموزند و آموزش درام میسر و میسور نیست، مگر از راه مطالعه خود آثار دراماتیک و کارهای صدیقی سه اثر دراماتیک است که توانسته نصب‌العین روی‌آوری به زبان نمایشی جنگ تحمیلی را پیش روی بیاورد.