سرویس تئاتر هنرآنلاین: پیمان شیخی، نویسنده، مجری و پژوهشگر درباره جدیدترین فعالیتهای خود به هنرآنلاین گفت: من از حدود سه سال پیش شروع به نوشتن خاطره کردم. ابتدا خاطرات خودم را نوشتم اما بعد فکر کردم که خاطرات من نمیتواند برای همه جذاب باشد. بنابراین فکر دیگری کردم.
او با اعلام اینکه این روزها مشغول نوشتن کتاب "اداره هنرهای دراماتیک" است، درباره جزئیات آن عنوان کرد: من زمانی که در سایت ایران تئاتر مشغول به فعالیت بودم یک گردآوری انجام دادم و درباره تماشاخانههای قدیمی تهران تحقیق کردم. آن تحقیقات من به حضورم در اداره تئاتر متصل شد و آنجا سندنگاری را آغاز کردم. از سویی نیز لیست آثار نمایشی از پیش از انقلاب را براساس خاطرات هنرمندان استخراج کردم. حتی در این راستا به سال ۱۳۳۶ بازگشتم که اداره هنرهای دراماتیک در خیابان شاهآباد شروع به فعالیت کرده بود.
این پژوهشگر اظهار داشت: من چهار مصاحبه مفصل با زندهیاد مشایخی داشتم. او اولین کارمند هنرمند اداره تئاتر بود. علاوهبر ایشان از کتاب خاطرات چند هنرمند دیگر نیز بهره گرفتم. برای مابقی آن به سراغ تاریخ شفاهی رفتم. به عنوان مثال محمد یگانه آن سالها بیشتر وقت خودش را در تئاتر میگذراند. ایشان به من گفت اتاق حراست الان، قبلاً صداخانه بوده است. به محض اینکه این ماجرا را شنیدم، سه روز بعد صداخانه را در روابط عمومی افتتاح کردم. یعنی از اتفاقی که قبلاً بوده تقلید کردم. من صداخانه را پس از چند سال راه انداختم و گفتم گروههای نمایشی که نیاز به موسیقی دارند بیایند از من بگیرند. در آن مدتی که آنجا حضور داشتم پنج، شش نمایش را با رکوردر خودم ضبط کردم. به آقای حسین مسافر آستانه که در آن زمان سرپرست مرکز هنرهای نمایشی بود پیغام دادم که من نمیتوانم همه آثار را ضبط کنم. یک رکوردر خریدند که آن رکوردر تا آخرین روزها در آنجا بود. من آمدم تمام آن تاریخ شفاهی و جستارهایی که در کتابهای خاطرات هنرمندان داشتم را جمعآوری کردم و خاطرات خودم را هم به آن اضافه کردم. منظورم از خاطره، خاطره شخصی خودم نیست، بلکه خاطره از فلان نمایش است. من بیشتر از سه سال روی این کتاب کار کردم.
شیخی در پاسخ به این سوال که از کتاب خاطرات کدام هنرمندان استفاده کرده است، توضیح داد: ما چند کتاب خاطره بیشتر نداریم. مستندترین کتاب درباره اداره تئاتر کتاب آقای رضا کرمرضایی است. من در خاطرات ایشان به نمایش اولی که در خیابان پارس اجرا شده بود رسیدم. بخش عمده منابع من تاریخ شفاهی است که از آدمهای مختلف شنیدهام. مثلاً آتش تقیپور به من گفت ما قبلاً دو خانه نمایش داشتیم. از خاطرات آقای وحدانی که سالها در آنجا بهعنوان آبدارچی کار کرده است نیز استفاده کردم.
او با اشاره به اینکه کتاب "اداره هنرهای دراماتیک" به چند بخش تقسیم میشود، گفت: از آثار نمایشی که در اداره تئاتر اجرا شدهاند در این کتاب آمده تا وقایعنگاری اداره تئاتر که در چه سالی و به چه منظوری ساخته شد و چه کسانی در آنجا کار کردهاند. این چیزها قبلاً هیچ جایی ثبت نشده است. البته اینکه چه گروههایی فعالیت داشتند ثبت شده ولی من به آنها نپرداختم. من کاملاً وقایعنگاری کردهام که چه هنرمندانی و چه روسایی آنجا بودهاند و چه نمایشهایی اجرا شده است. بخشی از بروشورهای آثار نمایشی که آنجا اجرا شدهاند را جمع کردهام. پوسترهایی هم که دارم بسیار کم هستند. به عمد هم سراغ پوسترها نرفتم چون اطلاعات بروشور بیشتر از پوستر است.
این نویسنده درباره زمان انتشار کتابش اظهار داشت: فکر میکنم کتاب تا یک ماه دیگر آماده انتشار خواهد بود. هنوز برای آن ناشر پیدا نکردهام. البته با یک انتشارات محترم و حرفهای صحبت کردهام ولی هنوز قطعی نشده است.
شیخی هدفش از نگارش کتاب "اداره هنرهای دراماتیک" را اینگونه بیان کرد: ما گاهی در کتابهایی که منتشر میشود شاهد غلطهای تاریخی هستیم که کاملاً طبیعی است. شما نمیتوانید به نویسنده بگویید چرا اشتباه کردید؟ اگر وقایعنگاری و تاریخنگاری از همان روز اول انجام میشد و اگر اطلاعات در دو برهه زمانی به تاراج نمیرفت، ما مطمئناً امروز با نگاه بازتری به فعالیت تئاتر میپرداختیم. حتی میتوانستیم درباره بحث بروشور، پوستر و عکاسی آسیبشناسی کنیم. حتی مدیریتها را هم میتوانستیم آسیبشناسی کنیم. وقتی آسیبشناسی صورت بگیرد، دیگران خطاهای گذشته را تکرار نمیکنند. من در تلاشم تا ثبت تاریخ شفاهی انجام دهم.
او اذعان کرد: من با تمام امیدواری پیش میروم تا این ثبت تاریخ شفاهی انجام شود تا عزیزانی که اطلاعات دارند هم تکان بخورند و اطلاعاتشان را در اختیار اهلش بگذارند. مثلاً بگویند ما هم این اطلاعات را داریم و بیا تا در اختیارت قرار دهیم. من نمیگویم کتابم خیلی نقص دارد. البته نقص دارد ولی اگر این اتفاق که گفتم بیفتد یک کتاب کاملتری نوشته میشود.
پیمان شیخی در پایان خاطرنشان کرد: من علی رغم تمام بیمهریهایی که دیدم همچنان دارم به فعالیتم ادامه میدهم چون خودم را هیچوقت به جایی وابسته نکردهام. من بچه تئاتر هستم. در 27 سال گذشته بدون اغراق ساعت 8 صبح بیرون میزدم و در بهترین حالت ساعت 10 شب به خانه برمیگشتم. بنابراین بیشتر زندگی خودم را با خانواده تئاتر گذراندهام. من به جایی وابسته نبودم و نیستم و خودم را مدیون و وامدار تئاتر میدانم. من بخش زیادی از سوادم را از تئاتر یاد گرفتهام. از آنجایی که خودم را مدیون تئاتر میدانم با خودم قرار گذاشتهام هر کاری از دستم بربیاد را انجام دهم. فعلاً هم کاری که از دستم بر میآید نوشتن این کتاب است.