سرویس تئاتر هنرآنلاین: داستانهای همه نمایشها حول شخصیتها و آدمهای خاص و غیرخاص شکل میگیرند. در این رابطه تلاش برای شناخت چهرهها و نیم چهرههای تاریخی، سیاسی، فرهنگی، هنری و یا کسانی که به نحوی تاثیرات قابل توجهی بر پیرامون خود داشتهاند، اما در لابیرنت تاریخ نادیده و از چشمها دور بودهاند، همواره در اذهان علاقهمندان تئاتر کنجکاوی اولیهای ایجاد کرده و میکند؛ دلیل آن هم روشن است: این کاراکترها داستانی خاص با خود دارند و همزمان برای تماشاگران تئاتر، شخصیتهایی جدید و تازه هستند و چنانچه پرتره کاملی از ظاهر و درون آنها و نیز پس زمینهای تاریخی و اجتماعی از زندگیشان نشان داده شود، عملاً گامی مؤثر برای ارتقاء داشتههای تئاتر و انگیزهای تحولزا در خلق محتوا و تلاش در جهت شناخت و یافتن شیوههای هنرمندانه و نوین اجرای نمایش است.
نمایش "کریم لوژی" به نویسندگی مهران رنجبر و کارگردانی رضا بهرامی که به عنوان یکی از نمایشهای چارت اجرایی سی و هشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در سالن چهارسو تئاتر شهر اجرا شد، در رابطه با موارد پیش گفته، اجرایی الگووار و قابل تامل است. نمایش به "کریم شیرهای"، تلخک دربار ناصرالدینشاه قاجار و تاکید بر شخصیت او و نیز به ذهنیاتش درباره شاه قاجار و اوضاع و احوالات زمانه میپردازد. این نمایش در قالب "مونو کمدی درام انتقادی" پردازش شده و تک بازیگر آن به کمک وانمودسازی، نقش به نقش شدن، تغییرات لهجه به تناسب نقشها، تعزیهخوانی، قصهگویی مرتبط با شاکله نقالی، روایتهای شخصی و ... بازی بسیار درخشانی ارائه میدهد.
ماجرای نمایش از گورستان آغاز میشود: مرده کفنپوش شده "کریم شیرهای" زنده میشود؛ او کمی از خدا گلایه میکند و بعد از داخل قبر که در اصل یک چرخ دستی (فرغون) است، بیرون میآید تا قصه سرگذشت خود و اوضاع زمانهاش را به تماشاگران بگوید. نوع روایت او از قصه زندگیش به غایت نمایشی و دراماتیک است که بازی بسیار هنرمندانه مجید رحمتی در نقش "کریم شیرهای" به شکلی تحسینبرانگیز و با به کارگیری همه حالات و قابلیتهای بدن، چهره و بیان، پرسوناژ مورد نظر را کاملاً شخصیتپردازی میکند. رحمتی علاوه بر ویژگیهای فوق از ابزار و ادوات موجود در صحنه هم خیلی هنرمندانه و در راستای هرچه دراماتیکتر شدن نمایش استفاده میکند؛ مثلاً از تیشه برای نشان دادن وافور، تیر و کمان، سبیل و نیز کاربری خود آن، استفاده باورپذیرانه و کمیکی میکند که باید استفاده خلاقانه از پارچه و البسه، فرغون و استفاده نمایشی و حتی تمثیلی از تک درخت خشک صحنه و نیز تاکید بر جمجمه یک مرده را هم به آن افزود: استفاده از جمجمه مرده و قراردادن آن روی شاخههای درخت خشکیده که تمثیلی از تجمیع دادهها و داشتههای نمایش است، ذهنیتهای نسبی گوتیکواری هم در بردارد؛ ضمناً باید افزود که به تناسب کمدی بودن نمایش، یک رویکرد کاریکاتوریکی ضمنی هم در طراحی و اجرای چند بخش از صحنهها مشهود است: درخت و جمجمه انسان مردهای که روی آن است، صحنهای که در آن "کریم شیرهای" با قرار دادن سطل بر سر و صورت دراز میکشد و نیز قرار گرفتن جسد در داخل فرغون.
همه موارد فوق نشان میدهد که هیچ وسیله و ابزاری در صحنه بدون استفاده نمایشی نیست و در حاشیه قرار نمیگیرد؛ این مهمترین و برجستهترین خصوصیت کارگردانی هنرمندانه یک نمایش است. رضا بهرامی به عنوان کارگردان نمایش "کریم لوژی" با هدایت بازیگرش، خلق میزانسنها و موقعیتهای نمایشی، به کارگیری هنرمندانه امکانات و داشتههای صحنه که تماماً مبتنی بر طراحی خلاقانه است، نمایشی "سهل ممتنع" ارائه کرده که در ترکیب و کمپوزیسیون صحنههایش هر کدام از اجزاء کاربری استقرایی دراماتیک و جذابی پیدا کردهاند.
طراحی صحنه حین موجز بودن ساختار ترکیبیاش، بسیار کاربردی و کارکردی از کار درآمده: داشتههای محدود صحنه تماماً در خدمت هرچه نمایشیتر و مخصوصاً تاویلزا و نشانهوار بودن اجزاء صحنه است که به نوبت و به تناسب ادامه حوادث نمایش به کار گرفته میشوند. استفاده مناسب و کاربردی از طراحی خوب لباس و چهرهپردازی پذیرفتنی که توجه دقیق کارگردان را هم ثابت میکند و بهره گرفتن هوشمندانه از نور معمولی و نور موضعی و نیز کاربری افکتهای مناسب صدا، به گیرایی، فضاسازی و زیبایی اجرا کمک کرده است.
این اجرا پرسوناژ محور است. دیالوگها با توجه به نوع واژگان و ساختار ترکیبی زبان کریم شیرهای و حتی حد و حدود ذهنیاتش در کل از نظر مضمون و معنی، وجوه کمیک و حتی تعلق طبقاتی و همزمان میزان داشتههای فرهنگی گوناگون او را نشان میدهند: "تو اصفهان کریم پشه بودم، تو تهران کریم شیرهای"، "آدم نباید گشنه باشه، چون آدم گشنه مال خدا رو هم میخوره"، "کریم شیرهای بوق رو از سر گشادش نمیزد"، "تاج زینو به چسب، اسب سواری پیشکشات" ، " تلخک را بفرستند به تلخکخانه، سرباز را به سربازخانه، مرده را به غسالخانه" و ... .
با توجه به شیوه بیان و گفتار "کریم شیرهای" در ذهن تماشاگران جایگاهش گاهی در پایین و در مقاطعی در محدوده طبقه متوسط دربار است؛ البته نوع نگاه تحلیلی نویسندگان به کریم شیرهای، امروزی است و این تاحدی ضعف محسوب میشود، اما به دلیل جامعیت دادهها و تاکید به جا روی شخصیت و ذهنیات این پرسوناژ و باوراندن این نکته که او به طور نسبی "خودش، خودش را به نمایش میگذارد"، این ضعف نسبی تا اندازهای کم رنگ شده است. ضمناً او در صحنهای از وضعیت تئاتر و چگونگی اجرای نمایشهای ایرانی (با همان نگرش امروزی نویسندگان) به شدت انتقاد میکند؛ این نکته مبالغه در نوع برداشت او از تئاتر است. اینجا ذکر نکته دیگری هم لازم است: بهتر بود به جای عنوان "کریم لوژی = کریم شناسی" با پسوند انگلیسی، از خود اسم "کریم شیرهای" استفاده میشد.
مونوکمدی درام انتقادی "کریم لوژی" به کارگردانی رضا بهرامی، به دلیل معرفی شخصیت کمیک و معروفی که در زمان خود در دربار ناصرالدینشاه قاجار مجری نمایشهای سرگرمکننده و شادیبخش بوده و بیان انتقادی کمیک و تند و تیزی داشته، حائز اعتباری درخور است؛ این نمایش تماشاگران را به اندازه میخنداند و بیشتر هم به تفکر وامیدارد. تحقق این رخداد نمایشی مهم در وهله نخست مدیون نویسندگان متن، بازی بسیار جذاب مجید رحمتی و کارگردانی هنرمندانه رضا بهرامی است.