سرویس تئاتر هنرآنلاین، "قتل، فقط کشتن یه انسان نیست، همه ما در زندگی قتلهای سریالی انجام دادهایم، با یک شیوه و یک آلت قتاله، به فواصل مختلف، چیزهایی را در قبال دیگران و یا حتی خودمان کشتهایم، اگر لحظهای زندگیمان را مرور کنیم مقتول، صحنه جرم و علت قتل را پیدا میکنیم- امین میری"
امین میری پس از تجربه موفق اجرای نمایش مستند "شلتر"، از 12 آذرماه نمایش "قتل در موقعیت 35 درجه شمالی" را در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه آورده است.
آغاز داستان اینگونه است که دو نفر به فاصله صد سال به یک شیوه در یک خانه قدیمی به قتل رسیدهاند...
این نمایشنامه براساس ایده امین میری از رمانی به نام "در خیابانی که تو در آن زندگی میکنی" نوشته ماری هیگنز کلارک و رگههای مستندی از جنجالیترین قاتل سریالی به نام سعید حنایی که در سال 81 اعدام شده، به سرپرستی شهاب مهربان نوشته شده است.
"قتل در موقعیت 35 درجه شمالی" با یک نگاه اجتماعی و درامی معمایی جنایی است و دارای رگههایی مستند از یک قاتل سریالی. به بهانه اجرای این نمایش گفتوگویی با امین میری کارگردان نمایش داشتیم که میخوانید:
آقای میری منظور از "35 درجه شمالی" کجاست؟
لواسان.
نمایشنامه "قتل در موقعیت 35 درجه شمالی" با نگاه و ایدهای از رمان "در خیابانی که تو در آن زندگی میکنی" نوشته ماری هیگینز کلارک و همچنین با ایده از قتلهای سریالی سعید حنایی نوشته و کار شده است و مستندی از زندگی حنایی را در این اثر آوردید.
ابتدا رمان را خواندم و قتلهای زنجیرهای به فاصله صد سال، برایم جذاب آمد و تصمیم گرفتم داستانی ایرانی با این مضمون را روی صحنه آورم. داستانِ رمان "در خیابانی که تو در آن زندگی میکنی" و قتلهای زنجیرهای همیشه یکی از دغدغههای اجتماعی من بوده، بنابراین شروع به جستوجو کردم و ایده را با شهاب مهربان در میان گذاشتم. در روند نگارش نمایشنامه دیدم این امکان وجود دارد که از یک قاتل زنجیرهای که ایرانی بوده در این اثر استفاده کنم و بر این اساس تصمیم گرفتم، سعید حنایی را که سالها در ذهنم بود را به این نمایش اضافه کنم. برایم بسیار مهم بود در این نمایش تنها یک قصه معمایی و جنایی را عنوان نکنم و این اثر حرفی داشته باشد تا تماشاگر را پس از ترک سالن به تفکر وادار کند و او به این موضوع بیاندیشد که چرا مهر یک قاتل زنجیرهای بر پیشانی یک نفر حک میشود؟ و این چرایی برایم بسیار اهمیت داشت.
در کشور ایران قاتلان زنجیرهای دیگری هم بودند، چرا سعید حنایی را انتخاب کردید؟
طبق اطلاعات من، سعید حنایی تنها قاتل زنجیرهای بود که نگاه ایدئولوژیک افراطی داشت که شاید نگاه او نوعی از داعش و گروههای تکفیری است. حنایی از اقدامات خود پشیمان نبود و در نظر داشت با قتلها و گناهانی که مرتکب میشد، جهان را پاک و خود را تطهیر کند و این موضوع برایم جذاب به نظر رسید تا آن را در قالب این نمایش بیاورم. شاید نمایش "قتل در موقعیت 35 درجه شمالی" نگاهی مدرن به ماجرای سعید حنایی است.
با توجه به سابقه شما در ساخت نمایشهای مستند، چرا اختصاصاً اثری مستند درباره سعید حنایی یا قاتلان زنجیرهای کار نکردید؟
به این دلیل که سعید حنایی الان حضور ندارد و در سال 81 اعدام شده است. قاتلان زنجیرهای از زمانی که شناسایی میشوند تا اجرای حکمشان مدت زمان طولانی طی نمیشود و پس از بازجویی و دادگاهی شدن به سرعت حکمشان اجرا میشود. در صورتیکه سعید حنایی یا قاتلان زنجیرهای دیگری وجود داشتند و میتوانستم با آنها مصاحبه داشته باشم، شاید نمایش دیگری با فضای متفاوتی میساختم و قطعاً به سمت ساخت مستندی از اینگونه افراد میرفتم. مسیر تولید نمایش مستند در روند تحقیقات شکل میگیرد و این امکان برای قاتلان زنجیرهای که به سرعت حکمشان اجرا میشود، وجود ندارد. بنابراین ترجیح دادم، آن نگاه و دغدغه را در قالب یک داستان معمایی جنایی با فضای دلهره، وهم و ترس بیاورم.
در پروسه نگارش و تولید این نمایش آیا به فیلم مستند "و عنکبوت آمد" که درباره سعید حنایی است، رجوع کردید؟
رجوع آنچنانی به آن فیلم نداشتیم و در این نمایش سعیمان بر این بود تا از ایدئولوژی سعید حنایی که همان پاک کردن جهان و تطهیر خود از گناهان بود، استفاده کنیم. صحبتهای ترسناک پسر حنایی درباره پدرش تحت تاثیر آن اتفاق و حرفهای آدمها و اطرافیانی که به او گفته بودند "تو هم راه پدرت را ادامه بده" نیز در این اجرا برایم اهمیت داشت. هرچند شاید فرزند او که اکنون شنیدهام، پزشک هم هست، آن تفکر گذشته را نداشته باشد و منصفانه به داستان پدرش نگاه کند و حرفهای آن زمانش را تائید نکند. در تولید یک نمایش برایم اهمیت دارد تا بر مخاطب تاثیر بگذارم که اگر در موقعیت اینچنینی قرار گرفت دچار اشتباهات نشود. در "احساس آبی مرگ" و "شلتر" نیز چنین هدفی داشتم و افرادی عنوان کردند که با تماشای این نمایشها مسیر زندگیشان تغییر کرد. در نمایش "قتل در موقعیت 35 درجه شمالی" روایت قصه برایم اهمیت ویژهای داشت و این نمایش نسبت به دیگر نمایشهایی که روی صحنه آوردم، قصه منسجمی دارد.
در این نمایش صرفاً قاتل را به تنهایی قضاوت نکردید و او را متهم همه اتفاقات ندانستید و به شرایط و مسائل روانشناسانهای که او را به یک قاتل تبدیل کرده است، پرداختهاید.
به نظرم هر انسانی، بالفطره قاتل یا قاتل زنجیرهای نیست. این مسئله که چرا فردی تبدیل به یک قاتل میشود به نسبت اینکه تنها داستانی معمایی را روایت کنم، بسیار برایم حائز اهمیت بود. به نظرم همه انسانها شاید کسی را به واقع به قتل نرسانده باشند اما در زندگی و روابطشان با خود و دیگران ناخودآگاه و غیرعمد شخصی را کشتهاند. ما انسانها به این کشتنها در زندگی محکوم هستیم.
آقای میری دو سوم ابتدایی نمایش مملو از سوال و معما برای مخاطب است و به یکباره در تایم کوتاه پایانی نمایش همه سوالهای تماشاگر به سرعت پاسخ داده میشود. به نظرم آمد شاید مدت زمان این نمایش بیشتر بوده است و به دلایلی تصمیم گرفتید آن را کاهش دهید.
در همه فیلمها، قصهها و رمانهای ایرانی و خارجی در بخش پایانی معماها حل میشود. اصولاً هم، کارگاه و پلیس حلکننده معماها هستند و در صورتیکه به غیر از این باشد شوک و هیجان را برای مخاطب به وجود نمیآورد. هرچند که من در طی نمایش دیتیلهایی را آوردم که به وضوح مشخص میکند که قاتل چه کسی است و در صورتیکه مخاطب یک بار دیگر نمایش را ببیند متوجه خواهد شد که در چه بخشهایی اشارههایی به قاتل شده است. در این نمایش ذهن مخاطب را مدام روی آدمهای مختلف میبرم چراکه این یک بازی ذهنی است که باید با مخاطب انجام شود و در صورتیکه اینگونه نباشد و تماشاگر در نیمه ابتدایی نمایش متوجه همه چیز شود، داستان برای او کششی ندارد و جذاب نخواهد بود. در نظر داشتم تا این داستان جنایی واقعی باشد، بنابراین از دیالوگهایی در این نمایش استفاده کردم که دیالوگهای یک افسر جنایی است.
آیا قصد دارید تولید آثار نمایشی مستند را ادامه دهید؟
چندین بار از من این سوال شده است؛ اما باید بگویم بخشی از این موضوع به این برمیگردد که تولید آثار مستند به اندازهای فشار روانی دارد که به نظرم آمد مابین آن باید یک کار دیگر انجام دهم و دوباره به سمت مستند بروم. برایم چندان اهمیتی ندارد در چه ژانری کار کنم، در جایی میتوانم دغدغههای ذهنی خود را با مستند عنوان کنم و جایی در قالب یک داستان معمایی و جنایی. زمانیکه قصد داشتم این نمایش را روی صحنه آورم به این موضوع فکر نکردم که چند سالی است در تئاتر به این ژانر کم توجهی شده است و زمانیکه این نمایش را تولید کردم متوجه این موضوع شدم. از 20- 25 سال پیش که فعالیت در عرصه تئاتر را آغاز کردم همیشه برایم سوال بوده که چرا تئاتری نداریم که مخاطب در آن ترس و دلهره را تجربه کند.
به نظر شما چرا با اینکه مخاطبان علاقمند به ژانر جنایی و معمایی هستند، کارگردانهای تئاتر به سمت تولید اینگونه آثار نمایشی نمیروند؟ حداقل در سالهای اخیر این اتفاق نیفتاده است و شاید هم کارگردانها این ژانر را نوعی ریسک میدانند.
شاید به این دلیل است که تولید آثار نمایشی در ژانر جنایی و معمایی به خصوص نمایشهایی که مخاطب را در سالن دچار دلهره و ترس کند، بسیار سخت و همراه با ریسک است چراکه ایجاد این فضا در تئاتر به دلیل کمبود امکانات دشوار است. ساخت فیلم در این فضا با استفاده از جلوههای ویژه و تصویری به نسبت راحتتر است.
در این نمایش از تصاویر و نقاشیهایی استفاده کردید، همراه با نریشنهایی با صدای آقای ناصر طهماسب. ایده این کار در روند تمرینات در ذهن شما شکل گرفت؟
متاسفانه در چند اجرای نخست این نمایش به دلیل مشکلات فنی این تصاویر و نقاشیها در نمایش استفاده نشد. در پروسه تمرینات نمایش "شلتر" بود که رمان "در خیابانی که تو در آن زندگی میکنی" را خواندم و از همان زمان تصمیم استفاده از صدای آقای ناصر طهماسب در روند این نمایش در ذهنم بود و وجود این تصاویر و نریشنها از همان زمان برایم اهمیت داشت. در نظر داشتم با استفاده از این تصاویر و نریشنها حس و حال خواندن یک رمان را همزمان با تماشای نمایش یا فیلم در مخاطب ایجاد کنم و صحنهها کات نداشته و تا انتها ادامه داشته باشد.
از آنجا که شما این نمایش را در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا میکنید و پیش از این تجربه اجرای نمایش موفق "شلتر" را داشتید، چرا در این نمایش سراغ بازیگران چهره نرفتید و از بازیگران حرفهای تئاتر استفاده کردید؟
اینگونه نبوده که به سراغ بازیگران چهره برای بازی در این نمایش نرفته باشم؛ به منظور بعضی از نقشها بازیگر چهره در نظر گرفتم. البته منظورم تئاتریهاییست که چهره شدند. با حضور بازیگران چهره در نمایشها مخالفتی ندارم و نمیگویم با این بازیگران کار نخواهم کرد؛ اما هیچوقت برای فروش گیشه نمایش و اینکه مخاطب به خاطر آن بازیگر به سال نمایش بیاید از بازیگران چهره استفاده نخواهم کرد. من اعتقاد دارم نمایش تنها برای یک نفر نیست و متعلق به همه گروه است و مخاطب برای همه این گروه و آن اثر باید به تالار نمایشی بیاید نه برای دیدن بازیگر یا شخص خاصی. از دلایلی که از بازیگران چهره در این نمایش استفاده نکردم این است که معمولاً آنها مشغله کاری زیادی دارند و من معتقدم نمایش باید تمرینات طولانی مدتی داشته باشد بنابراین کار با چهرهها کمی مدت زمان تمرینات را با مشکل مواجه خواهد کرد و برای آنها هم هماهنگی برای تمرینات سخت خواهد بود. البته بازیگران این نمایش همگی سابقه بسیاری در بازیگری دارند.
آیا پس از پایان اجرای این نمایش در پردیس تئاتر شهرزاد قصد دارید آن را در تماشاخانه دیگری روی صحنه آورید؟
در صورتیکه سالن دیگری هماهنگ شود، حتما این نمایش را در آنجا اجرا خواهیم کرد. بینهایت از اجرا در پردیس تئاتر شهرزاد پشیمان و متاسف هستم هر چند که من درخواستی برای اجرا در این تماشاخانه ارائه نکردم و آنها از من خواستند در این سالن، نمایشی را روی صحنه آورم. از سوی این تماشاخانه کم لطفیهای بسیاری شد. من در سالنهای دولتی چون تئاترشهر، سنگلج و ایرانشهر نمایشهایی را روی صحنه آوردم هرچند که در آن تماشاخانهها هم مشکلاتی وجود داشت اما اجرای نمایش با آرامش بیشتری همراه است و طبق مقرراتی کارها پیش میرود اما در پردیس تئاتر شهرزاد و برخی از سالنهای خصوصی تنها ادعای آن را دارند که برای تئاتر و به عشق تئاتر کار میکنند در حالیکه همه را مانند یک تراول میبینند. البته برخی سالنهای خصوصی منصف هستند اما اکثر آنها فکر میکنم برای فرار مالیاتی است که اقدام به تاسیس سالن نمایش میکنند. امیدوارم شرایط مالیاتی برای کسانی که به این منظور اقدام به تاسیس تماشاخانه میکنند به گونهای شود که برخی بروند همان چلوکبابی بزنند و از آنجا سود ببرند. من به هر قیمتی حاضر نیستم که تماشاگر را به سالن بیاورم. بسیار متاسفم از اینکه این نمایش را در این تماشاخانه روی صحنه آوردم. در اجرای این نمایش هیچ پشتوانهای نداشتم و برای اجرای آن بسیار جنگیدم اما اجازه نمیدهم حق گروهام را کسی پایمال کند. امیدوارم معافیت مالیاتی برای کسانی که قصد دارند به منظور فرار از مالیات اقدام به تاسیس سالن و مراکز فرهنگی میکنند، چندین برابر حساب شود تا بروند چلوکبابی احداث کنند.
بعد از اتمام اجراهای این نمایش به اجرای نمایش دیگری فکر کردهاید؟
بله. در نظر دارم یک نمایش مستند با عنوان "سرداغ" روی صحنه آورم و به نظرم پروسه تحقیقات و تمرینات این نمایش حدود دو سال به طول انجامد.
سخن پایانی؟
در نمایش "قتل در موقعیت 35 درجه شمالی" به چراییها پرداخته شده و در این اثر یک قصه معمایی جنایی را در قالب فضایی دلهره و ترس روایت میکنیم تا مخاطب بتواند این فضا را در سالن تئاتر تجربه کند و به نظرم موفق بودهایم و بازخورد خوبی از سوی تماشاگران دریافت کردهایم. بسیار علاقمند بودم که قیمت بلیت این نمایش بسیار کمتر باشد تا همه علاقمندان امکان آن را داشته باشند تا به تماشای آن بنشینند؛ اما متاسفانه این موضوع با مخالفت سالن نمایش مواجه شد. قرارهای دیگری نیز با پردیس تئاتر شهرزاد داشتیم که متاسفانه هیچکدام محقق نشد.