سرویس تئاتر هنرآنلاین: کوشش برای ارائه اجرایی نو و به اصطلاح امروزی یا ترویج آن از طریق اجراهای مکرر، به شرط آنکه هر اجرایی ویژگیهای بدعتجویانهای را به اثبات برساند، تناقضی در بر ندارد. اما در صورتی که این اجراها خصوصیتها و شاخصههای دراماتیک تئاتری نداشته باشند و یا اگر دارند، در اجراهای بعدی هم در همان حد و اندازه یا کمتر و حداقلی جلوه نمایند، هیچ اصراری بر اجرای آنها نیست؛ این به آن معناست که اگر به اجرا درآیند، چنین اقدامی کجروی یا به تناسب کممایگی نمایشها اساساً نوعی درجا زدن است. در مواردی که بدعتهای اولیه عملاً در متن و اجرا، نوآوری و خلاقیت به حساب نمیآیند، باید گفت در اصل چیزی جز نوعی بدلسازی غیرنمایشی برای مدیوم نمایش نیست و نهایتاً رفتن به بیراهه است.
نمایشواره "در میان آبها" به نویسندگی و کارگردانی سامره رضائی که هم اکنون در کارگاه نمایش تئاتر شهر اجرا میشود، نمونهای عینی از نگره فوقالذکر است. این اجرا به وضعیت افغانیها در ایران میپردازد و هیچ داستان دراماتیکی ندارد. آدمها به نوبت جلو صحنه میآیند و در حالت نشسته یا ایستاده وضعیت خود و بیوگرافی خستهکنندهای از زندگی و خانوادهشان ارائه میدهند که در شاکله اجرای یک دکلمه کردن طولانی میگنجد. اتلاق اصطلاح غلط "نمایش بیوگرافیک یا اتوبیوگرافیک" به این نوع پرفورمنسهای صرفاً اجرایی که نشانگر هیچ موقعیت کنشزا و دراماتیک زنده و عینی نیستند، کاری غلط و دور از انتظار است، چون عملاً فاقد داشتههای نمایشیاند و در نتیجه، جزو نمایش محسوب نمیشوند؛ آنها گزارشهای روایی شخصیاند؛ در اصل میتوان آن را ایجاد فرصت برای تحمیل خودنماییهای شخصی و غیرقابل باور به حساب آورد. البته این اجرا خصوصات ناقصی از نمایش مستند را در خود دارد که شامل بخش محدودی از تصاویر ویدیو پروجکشن، صحنههای دو نفره زنده و بخشهایی از اعترافات گزارشگونه است که رو به تماشاگران و اساساً برای آنها ارائه میشود.
در اجرای "در میان آبها" به نویسندگی و کارگردانی سامره رضائی در کنار روایتهای گزارشی شخصی که همگی روبه تماشاگران انجام میشوند، صحنههایی دو نفره هم گنجانده شده که موقعیتهایی کوتاه و عاری از کنشهای تاًثیرگذار را نشان میدهند. ضمناً در این اجرا از تصاویر ویدیوئی هم استفاده شده و در جاهایی که نشانگر خود آدمهای نمایش است، محتوا و صحنههایشان داشتههای مهمی به اجرا نمیافزایند؛ چیزی جز صحنههای تصویری اضافی نیستند. فقط در صحنه ماقبل پایانی که در آن بر تصاویر فاجعهبار مردن و غرق شدن افغانیهای مهاجر در آب دریا تاًکید شده، کاربری ویدیو پروجکشن، ضرورت نمایشی پیدا کرده است.
طراحی صحنه در این نوع اجراها (که هرگز بدون تاکید بر طراحی صحنه شکل نمیگیرند) کاربری جلوهآرایانه یا شعاری دارد؛ به همین دلیل در اجرای "در میان آبها" نیز طراحی صحنه شامل یک ردیف سیمهای خاردار عرضی در جلو صحنه است که اغلب به کمک نور موضعی جلوهای صرفاً بصری و همزمان شعاری به صحنه داده است.
موسیقی، کاربری جنبی دارد و چیزی به اجرا نمیافزاید. نور معمولی و نور موضعی دادههای تاویلزا یا روشنگرانهای در بر ندارند و فقط کاربری جلوهدهندگی دارند.
بازی بازیگران از تعریف نمایشی و تئاتری درآمده و در چارچوب تماشاگر – مجری قابل تبیین و توجیه است. آنها هنگام گزارشدهی شخصی خود مقاطعی از مضمون گفتارشان را که به حضور دیگران و حرف زدن آنها مربوط میشود، عملاً و به طور نیابتی بازی میکنند و حتی در مقاطعی نقشهای دیگری هم ایفا مینمایند، اما حتی ترفند زیبای بداههنمایانه اول و نقشهای متفاوت بعدی هم چیزی را به نفع آنان تغییر نمیدهد.
کارگردانی این اجرای غیرنمایشی نشانگر ترفندها و تمهیدات هنرمندانه و شاخصی نیست؛ حتی اشتباهاتی هم دارد: در چند صحنه دو نفره با استفاده از میزانسنهای متناقضی، وضعیت رو در رو بودن آدمها به غلط از هم تفکیک شده است: به جای آنکه رو به هم داشته باشند با حفظ فاصلهای معین رو به تماشاگران جدل لفظی خود را ادامه میدهند. استفاده ناگهانی و غیرمنتظره از تصاویر ویدیوئی در همان آغاز اجرا، بیآن که پسزمینهای در کار باشد، فکر و سلیقهای اشتباه و حتی دافعهزاست، زیرا تماشاگر برای دیدن صحنههایی زنده و نمایشی وارد سالن شده و بلافاصله به او تصاویری مجازی عرضه میشود؛ ضمن آنکه هیچ ضرورتی هم به لحاظ محتوایی نداشته است؛ در توالی این اشتباه، در پایان نمایش هم تماشاگران شاهد تصاویر ویدیویی شناکردن پرسوناژ خواهر در اعماق آبها هستند که به بهانه یافتن برادر (هنگام مهاجرت در اثر واژگون شدن کشتی در طوفان مرده و خواهرش خودش هم همه چیز را میداند) به گونهای شعارگونه و غیرضروری به کار گرفته شدهاند. صدای نریشن راوی که همزمان با نشان دادن تصاویر ویدیوئی صحنه آغازین از طریق بلندگو پخش میشود، بسیار آرام و تا حدی غیرضروری و نابه هنگام است؛ ضمن آنکه این صدا بدون هیچ سنخیتی با پخش متناقض صدای لالائی هم که ظاهراً به بهانه تصاویر ویدیوئی یک دختربچه (در مراحل مختلف سنی) پخش میشود، همراه است. اگر تصاویر کارتونی و پخش آژیر حمله هوایی را هم به چنین ترفندی بیفزائیم، در آن صورت معلوم میشود کارگردان هرچه را که خواسته و در حیطه ذهنش بوده بدون در نظر گرفتن ضرورت به کار گرفتن آنها و اینکه آیا آنچه او از کاربریشان استنباط کرده به تماشاگران انتقال مییابد یا نه، وارد متن و اجرا کرده است.
هیچ کدام از گفتارهای آدمهای روی صحنه، مونولوگ به حساب نمیآیند: مونولوگ معطوف به موقعیتها و حوادث تاًثیرگذار قبل خود است که علتهای اصلی شکلگیری آن میشوند. اینجا همه گزارشها و برونفکنیهای بیوگرافیک و غیر بیوگرافیک، تماماً ابتدا به ساکن و بدون دلیل بیان میشوند و به آسانی میتوان آنها را باور نکرد. این گفتارها "گزارشهای روایی شخصی" محسوب میشوند.
اجرا، چیدمان تناقضات است، اما انتخاب موضوع آن نسبتاً جذاب جلوه کرده و فقط عدم پیروی از ساختار دراماتیک درام، سبب کم اعتباری آن شده است. همه اینها سبب شده که در کل برای تماشاگران ملالآور و عاری از هرگونه فراز و فرود نمایشی تاثیرگذار باشد.