سرویس تئاتر هنرآنلاین: تاجبخش فنائیان دانشآموخته بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای دراماتیک در مقطع کارشناسی و در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس و دکترای مطالعات عالی هنر از دانشگاه تهران است. در این گفتوگو نظر او را درباره مسائلی مانند تجاری شدن تئاتر و تقلید سطحی از تئاتر غرب جویا شدیم که این روزها گریبانگیر تئاتر شده است. همینطور درباره تئاتر ملّی، موضوع جنگ در تئاتر و کمدی از او سؤالاتی فنی شده است که خواهید خواند. برخی مسائل مانند تجاری شدن تئاتر میتواند بهمرور منجر به تئاتری تکبعدی و سطحی شود. شاید تئاتر تجاری در مقطعی برای تئاتر پولساز شود اما ادامه آن و اینکه تبدیل به جریان غالب در تئاتر شود در طی زمانی کوتاه تئاتر را از رسالات اصلیاش دور میکند. ضرورت پرداختن به این مسائل جلوگیری از به حاشیه رفتن تئاتر جدی است.
شما در زمینه جنگ دغدغه کاری داشتهاید. در سینمای ما آثار خوب و کلاسیکشدهای با این موضوع وجود دارند. اما چرا در عرصه نمایش کمتر نمایشنامه یا اجرای نمونهای درباره جنگ داریم که در ذهنها مانده باشد. گویی از جنگ بیشتر استفاده و سواستفاده شده باشد تا اینکه درک و نگاه تازهای در قالب اثر هنری ساخته شود.
رویکرد عملی در فعالیتهای هنری، دو بازوی توانا و با دانش نیازمند است: یکی مدیران که طراحان اجرای آن رویکرد هستند و دیگری هنرمندان که مجریان همان رویکردند. چنانچه نقشه راه، متناسب با نیازهای روز و ایجاد زمینه برای تحقق آن نقشه راه توسط مسئولین کاربلد ترسیم نشود، جامعه هنرمندان هر یک به اقتضای خواست و تشخیص خود و به طور پراکنده و آشفته آثار خود را تولید و در معرض تماشای مخاطبان قرار میدهند. در این دوره که مد نظر شما است، لابد، نه مسئولین و مدیران و نه هنرمندان ارادهای قوی و جدی برای ورود به امر تئاتر دفاع مقدس نداشتهاند! چرایی این رویبرگردانی از سوژههای ملّی در حوزه تئاتر، آن هم به صورت هدفمند و هماهنگ، نیاز به تحلیل تاریخی و فرهنگی این نوع از هنر در سرزمین ما و سرزمینهای تحت اشغال فرهنگی و سیاسی دارد. ورود به حوزه تاریخ هنر قبل از انقلاب و نیز گستردگی نفوذ فرهنگی و سیاسی در این دوران پاسخگوی چرایی این موضوع است که البته مجال بحثاش در این مصاحبه نیست. باید کتابهای مبتنی بر تحقیقات گسترده در این زمینه نوشته شود تا کالبدشکافی این واقعه ممکن شود.
این روزها کمدی یا آثار سرگرمکننده دستمایه کارهای تجاری شده است. قیمت بلیت برخی نمایشهای تجاری در گیشه یا بازار سیاه رقمهای عجیبی بوده و گاهی این نمایشها داعیه اندیشه دارند اما در دام شعار افتادهاند؟ آیا کمدی همین نمایشهای سطحی، پولساز است؟
وجود و حضور انواع تئاترها در یک کشور پر جمعیتی چون ایران ضروری است. اما مشکل بنیانی وقتی پدید میآید که باز به دلیل عدم وجود همان نقشه راه محاسبه شده که بتواند پاسخگوی نیازهای هنری و فرهنگی دستهجات گوناگون جمعیتی باشد، ناگهان یک پدیده، غالب و سایر پدیدهها غایب و یا بسیار کمرنگ میشوند. اینک بر اساس سیاست پول محوری که بر محیط ما محاط شده، تئاتر هم همه تلاش خود را به کار میگیرد تا کسب درآمد را هدف اصلی قرار دهد. در چنین شرایطی است که فرهنگ و هنری که ارزش حقیقی خود را پیگیری کند، روز به روز از سکه میافتد. هنرمندان با استعداد هم تحت تأثیر چنین فضایی هدف اصلی خود را کسب پول قرار میدهند. به نظرم همین هنرمندان پولساز قبل از اینکه در چنین توری قرار بگیرند، تصورش را هم نمیکردند که روزی در چنین فضایی قرار گیرند.
سال 97 نمایشنامه خوبی به نام "هملت دنکیشوت" را اجرا کردید که بازخوانی و بازنویسی این نمایشنامه بود. نویسنده و کارگردان هنگام بازخوانی تا چه حد حق دخالت در نمایشنامه را دارد؟ هدفم این است که مخاطب بداند نمایشنامه چه فرایندی را طی میکند.
متن نمایشی یا متن ادبی خوب و با ارزش، همواره این ظرفیت را دارد که تمهای متفاوتی از آنها استنتاج و براساس همان تم برگزیده کارگردانی شود و در صحنه ظاهر شود. همچنین متنهای ماندگار همواره این استعداد را دارند که در کنار اثر ماندگار دیگری قرار گیرند و تم تازهای را ابلاغ کنند. آثار بینامتنی که به اثر سوم تبدیل میشوند هم واجد ویژگیهای هر دو متن است و هم قادر است از این ترکیب پیام جدیدی را با مخاطب در میان بگذارد. هملت و دن کیشوت تمام مشخصههای لازم را برای ترکیب شدن و تبدیل شدن به اثری جدید را در خود دارند. نویسنده این اثر دانش و توانایی و ذوق و اندیشه ایجاد این اثر بینامتنی را داشته است. من به عنوان کارگردان نیز دانستهها و دغدغههای شخص و میهنی خود را در متن وارد کردم. البته اثری متفاوت از متن اصلی حاصل آن بود. این همه دخالتها و ترکیبها و استنتاجهای گوناگون در بطن چنین آثاری به ودیعه گذاشته شده. پس کارگردانهای دیگری شاید بعدها نتایج جدیدی از ترکیب همین دو متن را تخیل و تصویر کنند.
به نظر شما ما تئاتر ملّی داریم یا خیر؟ اگر نداریم چرا و اگر داریم مشخصههایش چیست؟
خیر. ما وقتی تئاتر ملّی خواهیم داشت که ابتدا ویژگیهای فرهنگ خود را در فضای هنری کشور، بازشناسی کنیم سپس بر اساس همان ویژگیها آثار هنری خود را خلق و به جامعه جهانی عرضه کنیم. در چنین شرایطی بیتردید نمایشنامههای ما در سطح جهان ترجمه و اجرا خواهند شد؛ مثل نمایشنامههای چخوف، شکسپیر، سارتر و برشت که هر یک پرچم تئاتر ملّی خویش را برافراشتهاند. بیتردید استعداد جهانی شدن تئاتر ما کمتر از کشورهای مذکور نیست... اما چه کنیم که بیارادگی و کمدانشی سکانداران این عرصه به طور اخص و عرصه فرهنگ و هنر به طور اعم برای کسب هویت و سپس جهانی شدن این هویت فرهنگی و هنری ایجاد راهبندان کردهاند.
امروز تئاتر ما به تقلید از غرب بدون هیچ اندیشه و جهانبینیای افتاده است. چطور میشود با حفظ هویت ملّی با درام غرب گفتمان داشته باشیم؟
شما تا زمانی که شخصیت و هویت منحصر به خود را نداشته باشید، به عنوان شخصیتی قابل احترام مورد توجه دیگران قرار نخواهید گرفت. در حوزه فرهنگ و هنر هم لازم است هویت خویش را با کنکاش در آثار گذشتگانمان و با بازیابی نظرات مذهبی، فلسفی و عرفانی ایران زمین دریابیم و آثار خود را بر آن مبانی استوار سازیم. اگر موانع لجوج درها را به روی این نوع از کنکاش، تحلیل، تخیل و تولید باز کنند.
سلبریتیها در کار تجاری نقشآفرینی میکنند. آنها الگوی تودهها شدهاند و مردم به دلیل اعتمادی که به آنها دارند به تماشای اینگونه نمایشهای میروند. به دلیل حجم بالای این نمایشها بعد از مدتی مردم نمیتوانند فرق کار جدی و سطحی را متوجه شوند و همین نمایش الگوی آنها میشود. شما درباره آسیبهای این مسئله چه نگاهی دارید؟
مردم حق انتخاب دارند، به شرط آنکه گزینههای گوناگون و همطراز در اختیار داشته باشند. همطراز به معنی یکسان بودن امکانات است. وقتی تئاتری چند میلیارد خرج میکند، افراد مستغنی را که البته به نسبت افراد کم در آمد در اقلیت هستند، به سوی خود میکشانند؛ زیرا از امکاناتی که ایجاد جذابیت کند برخوردار بوده. در صورتیکه هنرمندان دیگری که در حوزههای متفاوت و در ژانرهای متفاوت کار میکنند از چنین امکانات مالی و در نتیجه از امکان تبلیغات و جذابیتهای چشمفریب برخوردار نیستند و در فرایند رقابت قرار نمیگیرند. این وضع اصلاً عادلانه نیست. سلبریتیهایی که یکشبه در اثر حضور در تلویزیون و یا سینما تبدیل به چهره محبوب شدهاند، انتظار دستمزدهای کلان دارند؛ شاید حقشان هم باشد. اما در واقع استفاده از خوراک آمادهای است که دیگران فراهم کردهاند و برای کارگردان هیچ امتیاز ویژهای به همراه ندارد. همچنین باید بگویم استفاده از بچههای محبوب الزاماً کار را کمارزش و سطحی نمیکند ولی نوعی بیعدالتی را در دنیای نمایش رایج میکند. این بیعدالتی هم نسبت به گروههای کمامکانات و هم نسبت به تماشاگرانی که فریب ظواهر و تبلیغات و سروصداها را میخورند صورت میگیرد. چنین بیعدالتیهای عادت شده که روز بهروز بیشتر دامن تئاتر را میگیرد و میرود تا تئاتر را به مفهوم واقعی و رصالت تاریخیاش به سرعت نابود کند. تا زمانی که در این باره اقدامی اساسی و نجاتبخش صورت نگیرد، تئاتر ما و در نتیجه هنرهای متنج از آن، با سرعتی حیرتانگیز، به قهقرایی هولناک در خواهند غلطید.
کارگردانهای جوان یا میانسالی با زاویه دید خوب داریم اما به دنبال سالن میدوند و التماس میکنند. گویی سالنها در اختیار عدهای خاص است. من فکر میکنم نفس تئاتر با این وضع به شماره افتاده است. شما فکر میکنید ده سال دیگر ما چیزی به اسم تئاتر جدی داریم؟
تئاتر جدی را سنوسال دست اندرکاران به وجود نمیآورد و یا از بین نمیبرد. تفکر، اندیشه، ذوق و استعداد هنری است که سرنوشتساز است. البته جوانها صاحب ذوق بکر و تازهای هستند؛ اما چنانچه تفکر و دانش ایرانی و سپس جهانی پشتوانه این ذوق و شوق نباشد، ره به جایی نمیبرند. این گریز از فرهنگ ملّی و دینی و پشت کردن به آثار غولهای ادبیات ایران و جهان، ذوقها را گمراه میکند. آنوقت همان جوانها در سالهای آتی میشوند تکرار بزرگترهای فعلی و البته مورد هجوم جوانهای آتی.... در چنین شرایطی که جنگ و جدال بر سرِ سرزمینهای بزرگتر است، فرهنگ و هنر مجالی برای رشد و کسب شخصیتی که جهان را متوجه خود کند پیدا نخواهد کرد. متنهای ایران به زبانهای گوناگون ترجمه نخواهند شد و کارگردانهای جهان برای آموزش سبک منتج از شخصیت ایرانی تلاشی نخواهند کرد و دعواهای کودکانه برای فتح قلعه شاه در سالنهای تهران ادامه خواهد یافت.