سرویس تئاتر هنرآنلاین: عسل عصری ملکی یکی از بیادعاترین نویسندگان و پژوهشگران جوانی است که نرم و آهسته کار خود را انجام میدهد و اتفاقاً به اندازه سن و سال خودش موفق هم بوده است، چون تنها چیزی که برایش مهم است نوشتن و انجام پژوهشهایی است که بتواند به صورت کتاب یا اجرا در اختیار مخاطبانش قرار دهد.
کتاب پژوهشی "جایگاه و نقشهای زنانه در مجالس شبیهخوانی و تخت حوضی"، (در سالهای 1200-1357 ه.ش) نوشته عسل عصری ملکی (پژوهشگر، نویسنده و طراح صحنه و لباس) و با مقدمه و نظارت دکتر محمود عزیزی و کاظم شهبازی توسط انتشارات دانشگاه سوره در سال 96 به چاپ رسیده است. این کتاب یکی از نامزدهای نهایی بخش پژوهشهای ادبی هشتمین جایزه ادبی پروین اعتمصامی در سال 97 بود و همچنین او در پنجمین همایش ملی رادیشناسی در سال 96 برای نگارش مقاله نفر برگزیده شد.
دکتر محمود عزیزی و کاظم شهبازی درباره این پژوهش در مقدمه کتاب نوشتهاند: "آشنایی ایرانیان با افکار نوظهور غربی در دوران قاجار، نگاه به مفهوم زن و جایگاه آنان را در جامعه ایرانی به تدریج تغییر داد. حضور زنان در جامعه ابتدا در میان خانواده شاهان قاجار و اشراف و بزرگان آغاز شد...
در آن روزگاران تئاتر به شیوه اروپایی در ایران هنوز گامهای اولیه را برمیداشت و حضور زنان در این عرصه محال بود. با رونق گرفتن نمایشهای روحوضی و سیاهبازی در میانه قاجار و اواخر آن و به علت محدودیتهای اجتماعی حاکم بر جامعه، زنان نمیتوانستند حتی در این گونه نمایشها وارد شوند؛ ناگزیر، نقش زنان را نیز مردان جوانی ایفا میکردند که اصطلاحاً آنان را "زن پوش" مینامیدند. زن پوشها، غالباً اندامی متناسب، چهرهای نسبتاً زیبا و صدایی نازک و زنانه داشتند. مشهورترین زن پوشها، عبارت بودند از: حسین بانکی، عبدالله آتش سیما، حسن غمزه، اسدالله زن پوش، حسن چوبی و...
این پژوهشگر جوان، با مهارت، کار و کوشش فراوان، عملکرد اولین زنان و حضور جسورانهشان را که هر یک به طریقی در پی تغییر وضعیت خود و جامعه بودند، به تصویر کشیده است".
عصری ملکی همچنین در مقام نمایشنامهنویس در دو حوزه صحنه و رادیو فعالیت پیوسته دارد و برای نگارش "حکایت زنی بینام و نشان" به عنوان نمایشنامهنویس برگزیده در بخش نمایشنامهنویسی هفدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی در سال 95 شد که این متن در اسفند 96 در اداره تئاتر نمایشنامهخوانی شد. نمایشنامه "حکایت زنی بینام و نشان" براساس داستان "طوطی و بازرگان" اثر مولانا جلالالدین بلخی و با بهرهگیری از شیوه اقتباس آزاد، بر پایه اصول نمایشهای ایرانی و در بستری تاریخی دوران مهاجرت صغرا (حکومت مظفرالدین شاه قاجار)، سعی در بازنمایی بخشی از جانفشانیهای زنان، در روزهای پرآشوب و تاریخساز انقلاب مشروطه را دارد.
معرفی دیگر آثار پژوهشی و نگارشی نویسنده:
نگارش مقالههای علمی- پژوهشی و علمی- ترویجی در حوزه تئاتر و نمایشهای ایرانی:
1. کنکاشی در تاٴثیر اقتباس بر روایت و نحوه خوانش تعزیهنامهها
2. بررسی ارتباط میان جشنوارههای تئاتر، اهداف مسئولان، کنش شهروندان و بهبود زیست شهری (بررسی ارتباط میان جشنوارههای تئاتر، مسئولین فرهنگی، کنش شهروندان و بهبود زیست شهری)
3. کنکاشی در تاٴثیر نگرش تک ساحتی بر تحولات نقش پوشیهای زنانه در مجالس شبیه و تخت حوضی دوران قاجار
4. تاٴثیر نگرش تک ساحتی بر شکلگیری موضوعات و برگزاری نمایشهای شادیآور زنانه دوران قاجار
نگارش نمایشنامههای:
"جنین، حکایت زنی بی نام و نشان"، "سوگنامه چهل گیس"، "به وقت غروب گودال هلهله میکشد"، "توبه ننه مبارک" (عروسکی)، "خورشید شهر آبنباتی" (عروسکی)، "بلاگردان"، "فوق العاده... آخرین خبر!"، "برحق!"، "بی بر" و "بارانی" (گروه نویسندگان)
عضو گروه نویسندگان رادیو نمایش استان البرز، نگارش نمایشنامههای:
"نهال آرزو"، "روزی نو برای مهربانی"، "سودای سردشت"، "هرآینه"، "آخرین دَم" (آخرین پُک)، "گوهری غرق در خون"، "بی بَر"، "بست نشین"، "خلسه، ریگ- فروش" و "بُنلاد"
کسب افتخار:
1. کسب رتبه نمایشنامهنویس برگزیده با نگارش نمایشنامه "جنین" در بخش نمایشنامهنویسی سی و سومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر
2. کسب رتبه نمایشنامهنویس برگزیده با نگارش نمایشنامه "حکایت زنی بینام و نشان" در بخش نمایشنامهنویسی هفدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی
3. کسب رتبه دوم با نگارش نمایشنامه "توبه ننه مبارک" در بخش نمایشنامهنویسی پانزدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی تهران- مبارک
4. کسب رتبه نمایشنامهنویس برگزیده با نگارش نمایشنامه "سوگنامه چهل گیس" در بخش نمایشنامهنویسی هجدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی
5. دریافت لوح تقدیر ششمین سمینار بینالمللی هجدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی برای نگارش مقاله "کنکاشی در تاٴثیر نگرش تک ساحتی بر تحولات نقش پوشیهای زنانه در مجالس شبیه و تخت حوضی دوران قاجار" (پذیرفته شده برای ارائه پوستر مقاله در سمینار و چاپ در کتاب مجموعه مقالات)
با عسل عصری ملکی درباره پژوهشها، دغدغهها، نمایشنامهها و دیگر هنرهایش گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
خانم عصری ملکی زمینههای علاقه به تئاتر و انجام کارهای پژوهشی چگونه در شما شکل گرفت؟
من بچه شلوغی بودم و خیلی بازی میکردم ولی وقتهایی که تنها میشدم مادرم به من یاد داده بود که برای خودم عروسکهای کاغذی انگشتی درست کنم. مادرم خودش رشته طراحی دوخت خوانده است. من عروسکها را میساختم و یک داستانی درست کرده و نمایش را اجرا میکردم؛ از طرف دیگر به مطالعه نیز علاقه بسیاری داشتم. من از بچگی تصویری که از پدر و مادرم یادم میآید این است که همیشه در اوقات فراغتشان یا جدول حل میکردند یا کتاب میخواندند و پدرم خیلی وقتها وقتی به خانه میآمد کتابی هم برای مطالعه خریده بود و یا مادرم برای تشویق من به جای خوراکی به من کتاب هدیه میداد. میشود گفت تشویق و حمایت خانوادهام و علاقه قلبی خودم به نمایش و مطالعه زمینههای اصلی پرداختن به تئاتر و پژوهش در آینده را در من به وجود آورد.
آن موقع نمایش هم دیده بودید؟
پدر و مادر من چون خودشان به هنر علاقه داشتند معمولاً من را هم به دیدن تئاتر میبردند. همچنین خالهای دارم که چند سال از من بزرگتر بود و متن مینوشت. من آن موقع هنوز مدرسه نمیرفتم که سواد خواندن داشته باشم. خالهام متن را برای من میخواند و من حفظ میکردم و بعد هم ایشان کارگردانی میکرد و من همه اعضای خانواده را مینشاندم و شروع به اجرا میکردم.
اولین تئاتری که دیدید، به خاطر میآورید در چه سنی بود؟
من 5- 6 سالم بود که در مجموعه پارک لاله یک نمایشی درباره مسواک نزدن اجرا میکردند که من آن را دیدم. قبل از آن هم نمایش دیده بودم ولی چیزی یادم نمیآید.
با ادبیات و داستان خواندن چگونه آشنا شدید؟
مادرم همیشه برایم داستان تعریف میکرد. مادربزرگم نیز داستانهای زیادی برایم تعریف میکرد. من از وقتی که سواد خواندن و نوشتن یاد گرفتم کتاب داستانهای زیادی داشتم که یا مادرم برایم میخواند یا خودم میخواندم. پس از مدتی خودم شروع به نوشتن کردم ولی اینطور نبود که بخواهم آنها را جایی ارائه بدهم. فعالیت جدی من در بخش ادبیات از دوره دانشجویی شروع شد.
در دوره مدرسه چه کتابهایی تأثیر زیادی روی شما گذاشتند؟
من کتابهای بوستان و گلستان سعدی، کتابهای مولانا که ویژه نوجوانان بود و کتاب دیوان حافظ را میخواندم.
مثالهایی که میزنید بیشتر ادبیات کهن فارسی است. با رمانهای خارجی از چه مقطعی آشنا شدید؟
اواخر دوره راهنماییام بود که با کتابهای دانیل استیل آشنا شدم و همزمان کتاب "سینوهه پزشک مخصوص فرعون" اثر میکا والتاری را خواندم. در ادامه یک مدت طولانی کتابهای پائولو کوئیلو را میخواندم و با کتاب "کیمیاگر" شروع کردم.
اولین نمایشنامههایی که خواندید کدام نمایشنامهها بود؟
من نمایشنامه خواندن را با نمایشنامههای ایرانی نظیر نمایشنامههای آقای بهرام بیضایی و آقای اکبر رادی شروع کردم. در واقع یکی از اساتیدم به من پیشنهاد کرد که نمایشنامههای این دو نفر را بخوانم. من پیش از ورودم به دانشگاه برای خرید کتاب به کتابفروشی رفته بودم و با آقای کاظم شهبازی آشنا شدم و ایشان به من پیشنهاد داد که اگر میخواهی نمایشنامه بخوانی با این دو نفر و آقای ساعدی شروع کن. در ادامه نمایشنامههای خارجی از نویسندههایی مثل تنسی ویلیامز و دیگران را هم خواندم. من آن موقع رشته ریاضی میخواندم ولی میخواستم دیپلم خودم را بگیرم و برای هنر آماده شوم.
چرا رشته ریاضی را ادامه ندادید؟
رشته ریاضی با روحیه من سازگار نبود. من روحیهای دارم که بنویسم، طراحی کنم و بسازم.
تئاتر را کجا خواندید و استادان خوب شما در دوره دانشگاه چه کسانی بودند؟
من دوره کارشناسی خودم را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن یا همان شهسوار گذراندم. از استادان خوب آن دوره میتوانم به آقای دکتر غلامرضا خلعتبری اشاره کنم که فوقالعاده بود. اولین کلاس من در دانشگاه با ایشان بود و هنوز هم با ایشان در ارتباط هستم.
آقای خلعتبری چه درسی را تدریس میکرد؟
درسهای فلسفه و کارگردانی را تدریس میکرد. فکر نمیکنم آقای خلعتبری در تهران تدریس داشته باشد. از دیگر اساتیدی که در تهران نیستند و در همان شمال هستند میتوانم به آقای یوسف فخرایی اشاره کنم که نمایشنامهنویس هستند. من در دوره کارشناسی، رشتهام ادبیات نبود و رشته طراحی لباس و صحنه میخواندم و ایشان استاد من نبود. با این حال جلسههایی که به من اجازه میداد بهعنوان مهمان میرفتم و سر کلاسشان مینشستم و جلسههایی که اجازه نداشتم پشت در میایستادم و درسهای ایشان را گوش میدادم. همچنین اساتید بزرگوار و عزیز آقایان فرشاد منظوفینیا و دکتر شالی، استادان دروس تخصصی ما بودند.
آیا الان هم به شکل حرفهای طراحی لباس و صحنه را انجام میدهید؟
من تقریباً دو سال است که نمیرسم این کار را انجام بدهم چون آنقدر کارم در زمینه پژوهش و ترجمه مقالات فشرده شده است که دیگر نمیرسم. در حال حاضر هم باید برای رادیو نمایشنامه بنویسم و هم باید مقاله و کتاب بنویسم.
فوق لیسانس را کجا خواندید؟
در دانشگاه سوره رشته ادبیات نمایشی خواندم. از آنجایی که علاقه زیادی به نوشتن داشتم رشته ادبیات نمایشی را انتخاب کردم.
آیا پیش از اینکه وارد مقطع فوق لیسانس رشته ادبیات نمایشی شوید نمایشنامه هم نوشته بودید؟
من نمایشنامهنویسی را از دوره کارشناسی شروع کرده بودم و اولین نمایشنامههایی که مینوشتم را به آقای شهبازی و آقای فخرایی ارائه میدادم.
نام اولین نمایشنامهای که نوشتید چه بود؟
اولین نمایشنامهای که به شکل یک نمایشنامه کامل نوشتم یک متن تک پرسوناژ بود به نام "بلاگردان" که روی آیین بلاگردانی کار کرده بودم. من آن موقع کتاب "شاخه زرین" جیمز فریزر را خوانده بودم و به آن علاقهمند شدم. بعد یک مشکل اجتماعی روز را در قالب آن آیین آوردم.
آیین بلاگردانی چیست؟
اگر بخواهم خیلی مختصر و فشرده توضیح بدهم میتوانم بگویم آیین بلاگردانی تقریباً همان آیین قربانی کردن است که در گذشته آدمها را قربانی میکردند و حالا یک گوسفند یا مرغ را قربانی میکنند و به این شکل بلا و مصیبت و ضرر را دفع میکنند. در گذشته این آیین در همه کشورها وجود داشته است. در ایران هم قدمت بسیار زیادی دارد. من شنیدهام که در اقوام بدوی ظاهراً کسانی وجود داشتهاند که این کارها را انجام میدادهاند ولی اینکه چقدر صحت داشته باشد را نمیدانم.
شما نمایشنامهتان را در همان موقعیت تاریخی نوشتید یا آن را مدرن کردید؟
مدرنش کردم و آن را به روزگار امروز آوردم. داستان نمایشنامه در مورد یک شخص طردشدهای است که خودش در ماجرایی که رخ داده دخیل نبوده ولی به خاطر اشتباه بزرگانش مجبور شده که طرد شود و حالا اوست که دارد تاوان پس میدهد و برای دفع بلایی قربانی میشود. او در نهایت به این نتیجه میرسد حالا که میخواهند من را قربانی کنند، پس چرا خودم این کار را انجام ندهم و خودم را قربانی نکنم؟ و بعد کاراکتر با مسائل دیگری مواجه میشد.
آقای فخرایی درباره این نمایشنامه چه چیزی گفتند؟
آقای فخرایی با خود موضوع مشکلی نداشت و یک سری راهنماییها به من کرد. من یک اشتباه بزرگ انجام داده بودم و شخصیتهایی که فقط صدایشان گفته میشد را بهعنوان شخصیت نوشته بودم، در صورتیکه آنها فقط در حد یک صدا بودند. ایشان این بخشها را تصحیح کرد و ما با هم نمایشنامه را کامل کردیم ولی من تاکنون آن را به جایی ارائه ندادهام.
اولین متنی که از شما اجرا شده کدام متن بوده است؟
چند بار قرار بوده که متنهای من اجرای صحنهای شوند ولی تاکنون به هر دلیلی اتفاق نیفتاده است. یکی از نمایشنامههای من با نام "جنین" در سی و سومین جشنواره تئاتر فجر جزو نمایشنامههای منتخب شد و قرار بود کار شود اما به دلایل مختلفی این اتفاق نیفتاد.
داستان نمایشنامه "جنین" چیست؟
درباره مادری است که بچه بیماری را باردار است و باید آن را سقط کند، در صورتیکه دارد تمام تلاشش را انجام میدهد تا آن بچه را سقط نکند. نمایشنامه "جنین" بیشتر درباره بچههای معلول است.
در رادیو اول کدام متن از شما اجرا شد؟
اولین نمایشنامهای که از من در رادیو اجرا شد نمایشنامه "نهال آرزو" بود که سال 93 یا 94 در رادیو کرج ضبط و اجرا شد.
داستان "نهال آرزو" چه بود؟
آن نمایشنامه درباره کسی بود که سالها تلاش کرده تا در دانشگاه و رشتهای که میخواست قبول شود ولی زمانی که پذیرفته میشود به خاطر اینکه پدرش فوت کرده است مجبور میشود از مادرش مراقبت کند. واقعاً نمیتواند هم هزینههای دانشگاه و هم خانواده را با هم تقبل کند ولی در نهایت با یک سری اتفاقاتی که میافتد این کار را انجام میدهد. نمایشهای رادیویی با نمایشهای صحنهای تفاوتهای زیادی دارد و ما به خاطر مخاطب مجبور هستیم یک سری مسائل را رعایت کنیم. من در 3- 4 سال گذشته به صورت پیوسته برای رادیو نمایشنامه نوشتهام.
تاکنون چه تعداد نمایشنامه از شما در رادیو پخش شده است؟
فکر میکنم تاکنون حدود 20 نمایشنامه از من در رادیو کرج پخش شده است نمایشهایی مثل: "نهال آرزو"، "روزی نو برای مهربانی"، "سودای سردشت"، "آخرین دَم"، "گوهری غرق در خون"، "خلسه"، "بیبَر"، "گوراب"، "کوفه میگرید" و "مکتب عشق" که اسمش "مکتب روشنایی بود ولی موقع ضبط تغییر کرد. در مجموع حدود 30 نمایشنامه رادیویی نوشتهام که برخی از آنها هنوز ضبط نشده است.
آیا کاری که برای رادیو انجام میدهید درآمدزا هست؟
اصلاً درآمدزا نیست. درباره درآمد آن نباید صحبت کرد چون در حد شوخی است. زمانی که من و چند نفر دیگر به رادیو کرج رفتیم، رادیو کرج از تهران جدا شده بود و هزینهها نسبت به رادیو تهران تفاوت زیادی داشت. در کل هزینه آن طوری نیست که آدم بتواند روی آن حساب کند تنها علاقه به رادیو باعث میشود که وقت بگذارم و بنویسم.
در حال حاضر به لحاظ درآمد کار خاصی دارید انجام میدهید؟
من فعلاً دارم روی یک سری مقالههای پژوهشی چه به صورت ترجمه و چه به صورت نگارش کار میکنم. تدریس من پس از یک ترم وقفه دوباره در دانشگاه سوره شروع خواهد شد. من در این دانشگاه درس تاریخ نمایش را تدریس میکردم و ترم آینده نیز دروس دیگری دارم.
اشارهای هم به ترجمه کردید. با زبان چگونه آشنا شدید؟
زبان انگلیسیام در حد متوسط است. فعلاً دارم مقالههای پژوهشی را از زبان ترکی استانبولی به فارسی ترجمه میکنم. من تقریباً از سن 4 سالگی با زبان ترکی استانبولی آشنا شدم ولی پدرم نسبت به این زبان آشنایی کامل دارد. پدرم از بچگی یک سری فیلمها و آهنگها را برای من میگذاشتند که من با این زبان آشنا شوم و یاد بگیرم چون ایشان خودشان هم زبان انگلیسیشان در سطح بالایی است و هم زبان ترکی استانبولیشان. از همان سن بچگی ترکی استانبولی را آرام آرام یاد گرفتم و بعد برنامههای تخصصی آنها را دیدم و در حال حاضر هم با برخی از اساتید آنها در ارتباط هستم. یک مقاله ترجمه شدهای که قرار است این ماه در فصلنامه "صحنه" به چاپ برسد، ترجمه مقالهای در رابطه با ارتباط روانشناسی و تئاتر کودک است که نویسنده آن یک پروفسور خانم در حوزه روانشناسی هستند.
مقالههای ترکیهای در چه سطحی هستند؟ آیا آنقدر مقاله دارند که ما بتوانیم آنها را به فارسی برگردانیم؟
مقالههای آنها در یک جاهایی همسطح ما هستند ولی در یک جاهایی سطحشان از ما بالاتر است. گاهی هم سطحشان از ما پایینتر است. مثلاً من در حوزه تئاتر خصوصی دو مقاله ترجمه کردهام که فوقالعاده است. آنها فقط اساتید تئاترشان نیستند که دارند روی مقوله تئاتر کار میکنند. مثلاً خانمی که من مقالهشان را ترجمه کردم، استاد رشته اقتصاد است ولی با این وجود دارد روی خصوصیسازی تئاتر کار میکند و یک مقاله علمی پژوهشی کامل دارد. خودش هم بسیار راغب بود که مقالهاش در ایران ترجمه شود. یک مقاله پژوهشی دیگر هم از یک استاد دیگر ترجمه کردهام که ایشان مدیر گروه تئاتر دانشگاه آنکارا است.
شما خودتان به ترکیه رفتهاید که تئاتر ببینید؟
من به ترکیه نرفتهام ولی با آنها در ارتباط هستم.
آیا زمینه ورود آنها به جشنوارههای ایرانی را فراهم نکردهاید؟
واقعیتش تاکنون این کار را انجام ندادهام ولی وقتی شنیدند که من دارم چنین کاری انجام میدهم، خودشان بسیار راغب بودند که من یک سری مقالات آنها را در ایران ترجمه کنم و در اختیار کسانی که میخواهند قرار بدهم.
ما حدود 7- 8 سال است که میخواهیم تئاتر خصوصی داشته باشیم ولی به خاطر اینکه نمیدانیم، دچار یک سری بحرانها و سوءتفاهمها شدهایم. چه بسا دانستن تئاتر خصوصی ترکیه بتواند به ما کمک کند تا زودتر از این بحران عبور کنیم. میخواهم بدانم به بهانه هر مناسبتی در تئاتر ایران پیشنهادی ندارید که چند نفر از آنها به ایران بیایند و درباره تئاتر خصوصی ترکیه برای ما حرف بزنند؟
این اتفاق اگر بیفتد اتفاق بسیار خوبی است ولی به شرط اینکه حمایت کنند. من میتوانم با آنها وارد ارتباط شوم و فکر نمیکنم چنین پیشنهادی را رد کنند ولی به شرط اینکه حمایت شوم. اگر حمایتی صورت نگیرد من خودم به تنهایی نمیتوانم چنین کاری انجام بدهم. من سال گذشته میخواستم مقالهای که گفتم برای یک خانم استاد اقتصاد است را در بخش مقالات پژوهشی جشنواره تئاتر فجر ارائه بدهم ولی به خاطر یک سری مشکلات نتوانستم مقاله را به جشنواره برسانم.
دغدغهتان برای پژوهش از کجا شروع شد؟
من پژوهش را خیلی دوست داشتم. از دوره دبیرستان و پس از آن دوره کارشناسی شروع به نوشتن مقاله کردم. مثلاً یکی از اولین مقالههایی که نوشتم برای درس فلسفه بود. آقای خلعتبری یک سری کتابها را به من معرفی میکرد و یک سری کتاب هم خودم پیدا میکردم. پدربزرگم بیش از اندازه اهل کتاب خواندن بودند و در خانه یک کتابخانه بزرگی داشتند و گاهی پیش میآمد با مادرم تماس میگرفتم و مطالبی که نیاز داشتم را میگفتم و مادرم برای من مطالبی از درون کتابهای کتابخانه پدربزرگم را کپی میگرفت و به شهسوار میفرستاد. از آنجا کارهای پژوهشیام شروع شد.
عنوان مقالهای که آن زمان نوشتید چه بود؟
آن مقاله درباره آیینهای باستانی ایرانی بود که من از دید فلسفه به آن نگاه کردم، منتها آن موقع ترم اول و دوم دانشگاه بودم و علم فلسفه نداشتم. مقالههای بسیار ابتدایی و اولیهای بود و بیشتر حالت جمعآوری مطلب داشت. بعدتر با مقالههای پژوهشی آشنا شدم و از دکتر ناصربخت کمک گرفتم. دکتر عزیزی و آقای کاظم شهبازی در این سالها کمک بسیار زیادی به من کردند. الان هم داریم با آقای کاظم شهبازی یک کتاب پژوهشی مینویسیم و روی نسخههای تعزیه کار میکنیم.
در دوره لیسانستان پایاننامه هم نوشتید یا کار عملی داشتید؟
سالی که ما باید در دانشگاه تنکابن پایاننامه میدادیم اینطور بود که ما باید یک نمایشی را انتخاب میکردیم و دکوری را میساختیم و لباسی را طراحی میکردیم. علاوه بر آن یک بخش پژوهشی و گزارش کار هم داشت. البته بخش پژوهشی آن چندان اولویت نداشت و گزارش کار مهمتر بود. من وقتی با استاد شهبازی و استاد راهنمای خودم آقای دکتر شالی صحبت کردم، آنها نظرشان بر این بود که من آن بخش پژوهشی را هم باید داشته باشم و آن زمان این کار را انجام دادم.
پژوهشتان درباره چه چیزی بود؟
در مورد نمایشنامه "مدهآ" نوشته اوریپید بود که من آمدم آن را از نظر روانشناسی بررسی کردم.
اولین مقالهای که نوشتید و برجسته شد را یادتان است؟ در دوره کارشناسی مقالهای داشتید که در جایی آن را ارائه کنید؟
در دانشگاه این اتفاق افتاد ولی در سطح این بود که فقط در گروه بچههای صحنه و لباس برجسته شود. موضوع آن درباره مدرن کردن شیوههای قدیمی طراحی صحنه و لباس بود که اگر بخواهیم نمایشنامههای قدیمی را مدرن کنیم چه اتفاقی میافتد و اگر صحنه و لباس قدیمی را مدرن کنیم به چه صورت باید انجام شود. من همین کار را ادامه دادم و یکی دو سال بعد کار پایاننامه کارشناسیام همین شد که روی نمایشنامه "مدهآ" کار کردم. در واقع میخواستیم این را نمایش بدهیم که اگر بخواهیم نمایش "مدهآ" را در یک فضای سمبلیک اجرا کنیم طراحی آن باید چگونه باشد.
چرا طراحی صحنه را ادامه ندادید؟
متأسفانه ما در ایران مقطع کارشناسی ارشد رشته طراحی صحنه نداریم و اگر داشتیم علاوهبر ادبیات نمایشی و زبان، رشته طراحی صحنه را هم ادامه میدادم. الان چند سال است که یکی از دانشگاهها میخواهد این رشته را بگذارد ولی هنوز این اتفاق نیفتاده است. البته کارشناسی ارشد طراحی لباس را در دانشگاههای الزهرا (س) و یزد گذاشتهاند ولی طراحی صحنه را هنوز نگذاشتهاند.
قبل از اینکه طراحی صحنه را کنار بگذارید چه کارهایی انجام میدادید؟
من با گروههای مختلفی کار کردهام. یک دوره 3- 4 ساله هم با جمعیت امداد دانشجویی امام علی (ع) کار کردم چون کسانی که آنجا بودند بچههای کار بودند. کار کردن با آنها برای من قابل احترام بود و من طراحی صحنه و لباس آنها را انجام میدادم. سال گذشته هم قرار بود با آنها یک کاری انجام بدهم ولی متأسفانه به خاطر تداخل کاری نتوانستم با آنها همکاری کنم.
مقاله نوشتن و پژوهش کردن را در مقطع کارشناسی ارشد چگونه ادامه دادید؟
در دوره کارشناسی ارشد به صورت تخصصیتر شروع به کار کردم. کتابهای پژوهش را خواندم تا بدانم اصلاً اصول پژوهش چیست. قبل از آن مقالههایی خوانده بودم که در حد کارشناسی بوده و در حد دانشگاه یاد گرفته بودم. بعد با چندین استاد که کار پژوهش انجام میدادند صحبت میکردم و همینطور شروع به نوشتن کردم. در حال حاضر مقالههای "کنکاشی در تاٴثیر اقتباس بر روایت و نحوه خوانش تعزیهنامهها"، "بررسی کنش شخصیتهای نمایشنامه "مرگ در پاییز" (اپیزود محاق) براساس نظریه کنش پیر بوردیو"، "تجلی عناصر فرهنگ عامه در نمایشنامههای عروسکی کودکان"، "تئاتر از منظر روانشناسی کودک"، "کنکاشی در تاٴثیر نگرش تک ساحتی بر تحولات نقشپوشیهای زنانه در مجالس شبیه و تخت حوضی دوران قاجار" از من چاپ شدهاند و چند مقاله نیز در دست چاپ و در حال داوری دارم.
آیا پایاننامه دوره کارشناسی ارشدتان تبدیل به کتاب شد؟
بله. من مطالعه روی سبکهای مختلف تئاتر را از دوره کارشناسی شروع کردم که هر سبکی به چه صورت است. تمام سبکهای خارجی تئاتر را مطالعه کردم و آرام آرام به سبک نمایشهای ایرانی رسیدم. جستوجوی ذهنی خودم بود که سبکهای نمایش ایرانی را مطالعه کردم و دیدم به این سبک بیشتر راغب هستم. سال 92 ترم دو کارشناسی ارشد بود و به اساتیدم پیشنهاد دادم من میخواهم روی نمایشهای ایرانی کار کنم، شما چه موضوعاتی را در نظر دارید؟ آن موقع با آقای کاظم شهبازی، دکتر محمود عزیزی و دکتر ناصربخت جلسه گذاشتم و به این نتیجه رسیدیم که بهتر است من روی بخش زنان کار کنم. همزمان شروع به نمایشنامه نوشتن در این حوزه کردم. اولین نمایشنامهای که در حوزه نمایشهای ایرانی نوشتم، نمایشنامه "توبه ننه مبارک" اقتباسی از داستان توبه نصوح مولانا بود که من آن را در جشنواره بینالمللی عروسکی ارائه دادم و این کار موفق به کسب رتبه دوم نویسندگی شد. زمانی که با آن 3 اساتید صحبت کردم، گفتم من این مطالعات را کردهام، این مقالات و کتابها را خواندهام و این نمایشنامه را نوشتهام، حالا شما چه صلاح میدانید؟ نتیجه گرفتیم که من روی بخش زنان کار کنم. من دو سال بعد باید پایاننامهام را تحویل میدادم ولی از سال 92 کارم را شروع کردم. سختیهای زیادی داشت چون درباره نقش زنان در نمایشهای تعزیه و تخت حوضی بود. مقاله من بارها در نشریات مختلف ممیزی خورد چون میگفتند با توجه به چارچوبی که شما انتخاب کردید ما اجازه چاپ نداریم. من با آقای دکتر پورقاضی معاونت بخش پژوهش دانشگاه سوره و آقای فرزاد معافی صحبت کردم و آنها گفتند ما تا آنجایی که بتوانیم سعی میکنیم حمایت کنیم و بالأخره پایاننامه من در دانشگاه تصویب شد. معمولاً مقالات من به مشکل برمیخورد ولی به من کمک کردند تا توانستم این پایاننامه را انجام بدهم. کار بسیار سختی بود ولی خوشبختانه به سرانجام رسید.
آیا به اندازه کافی منابع داشتید یا مجبور شدید که به سمت منابع میدانی بروید؟
پیدا کردن منابع بسیار سخت بود. آقای کاظم شهبازی زحمت زیادی کشیدند تا بتوانند یک سری از کتابها را برای من پیدا کنند. پیدا کردن یک سری کتابها سخت بود و من تلاش زیادی برای پیدا کردنشان کردم. من در این پروسه با یک سری اساتید و کسانی آشنا شدم که اصلاً هیچ ارتباطی با رشته تئاتر نداشتند ولی کار کتاب انجام میدادند. مثلاً دکتر جهانگیری از اساتید رشته تاریخ هستند و هیچ ارتباطی با تئاتر نداشتند ولی ایشان به من کمک کردند تا یک سری کتابها را پیدا کنیم. در بخش چارچوب نظری بیشتر آقای دکتر ناصر فکوهی به من کمک کردند. البته من ایشان را حضوری ندیدم ولی با هم مکاتبه داشتیم و ایشان به من کمک کردند. واقعاً یک کار جمعی بود تا به این رسید که من پایاننامهام را دفاع کردم. به پیشنهاد آقای دکتر فلاحی در دانشگاه سوره و مشورت با اساتید تصمیم گرفتم پایاننامهام در خود دانشگاه سوره تبدیل به کتاب شود. که با آقای دکتر پورقاضی این موضوع را مطرح کردم و گفتم که اجازه میدهید من این پژوهش دانشگاهی را تبدیل به کتاب کنم؟ که ایشان قبول کردند. از آن به بعد دو سال روی آن کار کردیم تا تبدیل به یک کتاب در دسترس باشد. پژوهش من تغییر زیادی کرد. یک سری بخشهای پایاننامهام حذف شد و نیازی نبود که بخواهد در کتاب هم بیاید. از طرفی یک سری مطالب جدید هم به کار اضافه کردم. من در این مدت با استاد فتحعلی بیگی صحبت کردم و ایشان به من کمک کرد. ما حتی در دانشگاه سوره یک کارگاه یک جلسهای هم با حضور ایشان و استاد شهبازی درباره نمایش سنتی برگزار کردیم که بخشی از آن تحت عنوان کارگاه نمایش سنتی در انتهای کتاب و در بخش ضمائم آمده است.
کتاب را کجا چاپ کردید و در این بخش با چه مشکلاتی روبرو شدید؟
من در دانشگاه سوره دانشجو بودم و پایاننامه من جزو پایاننامههایی بود که خود دانشگاه آن را چاپ کرد. آقای دکتر پورقاضی با کتاب شدن پایاننامه من موافقت کردند و آقای دکتر فلاحی و آقای زمانیان که در دانشگاه هستند در بخش چاپ کمکم کردند. در پروسه این کار به خاطر موضوعی که داشت یک سری سختی برای مجوز آن به وجود آمد ولی خوشبختانه انجام شد.
عنوان کتابتان چیست؟ آیا از کتابی که چاپ کردید راضی هستید؟
کتاب "جایگاه و نقشهای زنانه در مجالس شبیهخوانی و تخت حوضی" در مورد یک دوره 157 ساله از سالهای 1200 تا 1357 هجری شمسی است که درباره نقش زنان در اوج و افول تعزیه و تخت حوضی در این دورهها صحبت شده است.
بازتاب نشر کتاب به چه صورت بود؟
من از استقبالی که از این کتاب شد خوشحال هستم چون اولین کتابم بود. اساتید هم من را تشویق و راهنمایی کردند. این کتاب برای خودم هنوز تمام نشده است چون علاقه زیادی به موضوع آن دارم. با وجود اینکه کتابم چاپ شده است ولی همچنان دارم یک سری مطالب جدید را برای خودم یادداشت میکنم که در چاپهای بعدی آنها را هم اضافه کنم. با دانشگاه هم صحبت کردهام و گفتهام که دارم چنین کاری انجام میدهم و خوشبختانه رئیس جدید پژوهش دانشگاه سوره هم مخالفتی با این مسئله نکردند.
قصد دارید که جلدهای بعدی این کتاب را هم منتشر کنید؟
من با اساتید صحبت کردهام و آنها میگویند بهتر است که همین کتاب را کاملتر کنم. ضمن اینکه باید قبل و بعد آن دورهای که نوشتم را هم ببینم که وضعیت به چه صورتی بوده است. مثلاً نمایش ایرانی در یک دورهای دچار رکود شد. فعلاً قصد این را ندارم که بخواهم دورههای قبل و بعد آن را بررسی کنم.
غیر از کتاب دنبال پژوهش دیگری هم هستید؟
من در حال حاضر به جز مقالهها دارم دو کار را انجام میدهم. یکی از آنها کتابی است که دارم با آقای شهبازی روی نسخههای تعزیه کار میکنیم و کتاب دیگر هم خودم دارم نمایشنامههای دهههای 80 و 90 را بررسی میکنم.
کتابی که خودتان دارید در مورد نمایشنامههای دو دهه اخیر انجام میدهید، از نگاه تحلیلی و نقد است یا یک پژوهشی درباره چگونگی متون نمایشی است؟
میشود گفت هر دو مقوله را دارد چون بررسی جامعهشناختی این نمایشنامهها است. من دارم این کار را آرام آرام انجام میدهم و نیاز دارد که روی آن دقت شود. ضمن اینکه در کنار آن با آقای شهبازی هم داریم پژوهش سنگینتری را انجام میدهیم.
با توجه به اینکه الان دغدغه پژوهش و نوشتن مقاله دارید، آیا واقعاً حمایتی وجود دارد برای اینکه یک پژوهشگر و مقالهنویس راحتتر بتواند جستوجوگری کند یا همه اینها زحمت شخصی تلقی میشود؟
زحمت شخصی است. البته اگر ببینند یک نفر دارد کار میکند یک سری جاها هستند که حمایت کنند. مثلاً الان 4 مقالهام در فصلنامه "صحنه" به چاپ رسیده است. اسفندماه سال 96 همایش ملی اکبر رادی برگزار شد و یکی از مقالههای من که به این همایش ارائه داده بودم بهعنوان پژوهش برگزیده انتخاب شد و بعد فصلنامه "صحنه" همان مقاله را چاپ کرد. این فصلنامه پیش از آن هم یک مقاله از من چاپ کرده بود و پس از آن هم دو مقاله دیگر چاپ کردند. بنابراین اگر آشنا شوند کمک هم میکنند ولی بیشتر جاها به این صورت است که ما دچار مدرکگرایی شدهایم. یعنی بیشتر به این فکر میکنند مدرک شما دکتری هست یا خیر. مثلاً من با 2- 3 پژوهشگاهی که مطالعات هنر داشتند صحبت کردم ولی در نهایت به این نتیجه رسیدیم که من مدرک دکتری ندارم و نمیتوانم پژوهش انجام بدهم یا اگر بخواهم انجام بدهم باید حالت پایاننامه داشته باشد، در غیر این صورت نمیتوانم پژوهشی انجام بدهم. در حال حاضر من یک طرح پژوهشی به دانشگاه سوره ارائه دادهام و منتظرم که ببینم نتیجهگیری آن به چه صورت خواهد بود.
آیا قصد ندارید در مقطع دکترا تحصیل کنید؟
بله حتماً.
چرا نمایشنامه صحنهای نمینویسید؟
من نمایشنامه صحنهای هم مینویسم. نمایشنامههایی مثل: "جنین"، "حکایت زنی بینام و نشان"، "سوگنامه چهل گیس"، "به وقت غروب گودال هلهله میکشد!"، "توبه ننه مبارک"، "بلاگردان"، "برحق!"، "پردهای دیگر از پردهخانه"، "فوقالعاده... آخرین خبر!"، "خورشید شهر آبنباتی" و "بیبَر" که این نمایشنامه را برای رادیو هم تنظیم کردم. سال گذشته دو تا از نمایشنامههای من چاپ شد ولی آنقدر درگیر مسائل شخصی شدم که نتوانستم در این 2- 3 ماه اخیر، کتابها را بگیرم. من 4 نمایشنامه ارائه کرده بودم و 2- 3 تای آنها چاپ شده است. خودم هنوز نمیدانم کدام نمایشنامهها چاپ شدهاند. نمایشنامههایی که چاپ نشدند به ممیزی ربطی نداشت، بلکه من 4 نمایشنامه به آنها ارائه دادم و آنها خودشان 2- 3 نمایشنامه را به صورت انتخابی چاپ کردند.
عنوان کتاب چیست و در کدام نشر چاپ شده است؟
اسم کتاب مجموعه آثار است که انتشارات عطران آنها را چاپ کرده است. نام یکی از نمایشنامهها "فوقالعاده آخرین خبر" است که یک نمایشنامه صرفاً زنانه است. اگر 3 نمایشنامه از من چاپ شده باشد هر 3 نمایشنامه مربوط به نمایش ایرانی است. یکی از آنها نمایش عروسکی، یکی مجلس زنانه و دیگری نمایش ایرانی با تمام ساختارهای ایرانی است.
شما بهعنوان کسی که در مقطع فوق لیسانس رشته ادبیات نمایشی خواندهاید، در حال حاضر در این زمینه چه مشکلاتی دارید؟ آیا کاری برای شما تعریف شده وجود دارد که بتوانید به صورت مستقل زندگیتان را بچرخانید؟
بسیاری از تئاتریها با این مشکل مواجه هستند. پژوهشگران جوانی مثل من وقتی وارد کار میشوند با یک سری افراد آشنا میشوند و پس از آشنایی به ما امکان کار کردن میدهند ولی قبل از آن پیدا کردن کار سخت است. من اولین بار که وارد انجمن منتقدان خانه تئاتر شدم استقبال بسیار خوبی از من کردند و با روی خوش با من برخورد کردند. این برخورد اعضای اصلی انجمن منتقدان من را تشویق کرد که در گروه باشم. من از اینکه دیدم در این انجمن کسانی هستند که به آدم ارزش میدهند بسیار خوشحال شدم چون همزمان داشتم با جاهای دیگری صحبت میکردم ولی آنها با احترام به میگفتند شما چون مدرک دکترا ندارید نمیتوانید کار کنید. در واقع برای آنها اول هر چیزی مدرک مهم بود ولی در انجمن منتقدان خانه تئاتر این اتفاق نیفتاد. وقتی با اساتید صحبت میکنم و میگویم این کارهای پژوهشی را دارم، استقبال میکنند و راضی میشوند که به عنوان یک استاد من را راهنمایی کنند. حتی استادی مثل دکتر فکوهی با آن همه مشغله بارها از طریق تلفن و ایمیل من را راهنمایی کردهاند. با این حال به نظر من باید یک پژوهشگاهی درست شود تا به صورت تخصصی بخواهد تعداد زیادی از علاقهمندان را به خودش جذب کند. در حال حاضر جاهای مختلف دارند این کار را انجام میدهند. مثلاً کانون نمایشهای سنتی یک سری پژوهشها را انجام میدهد. سال 96 در حوزه هنری یک کانون تعزیه تشکیل شد که آنها هم دارند کار خودشان را انجام میدهند. من فکر میکنم نیاز است که یک پژوهشگاه رسمی داشته باشیم و اساتیدی که هر گرایشی تخصصی کار کردهاند هم حضور داشته باشند و ما بتوانیم در کنار آنها هم به عنوان کار پژوهشی درآمدی داشته باشیم و هم پژوهشها را تخصصیتر و جامعتر انجام بدهیم و به یک سری بخشهای خاص محدود نشویم. من فکر میکنم در حال حاضر به چنین پژوهشگاهی نیاز داریم، وگرنه از نظر شغل هم من و هم بسیاری از تئاتریهای دیگر درگیر هستیم.
و سخن پایانی؟
از پدر و مادرم و اساتیدی که در این مدت به من کمک کردند مخصوصاً استاد شهبازی تشکر میکنم و امیدوارم روزی مشکل کار برای تئاتریها حل شود.