سرویس تئاتر هنرآنلاین: همانطور که اجراها گاهی اتوودیک و تمرینیاند، متون نمایشی هم اغلب بنا به الزامات آموزشی، کلاسی و درسی یا اساساً به اقتضای میزان شناخت محدود نویسنده از ساختار نمایشنامه، امکان دارد از نظر شیوه پردازش موضوع و به علت تاکیدات شخصی روی یکی دوتا از عناصر ساختار نمایشنامه و کمتوجهی به بقیه عناصر، عملاً و صرفاً اتوودیک و تمرینی از کار درآید و به سامان نهایی نرسد؛ ضمناً در اثر بیاطلاعی کارگردان هم، مکان تمرین (پلاتو) اشتباهاً جای خود را به سالن و صحنه واقعی اجرا بدهد. معمولاً اتوودها نتیجه یا یک غایتمندی موضوعی دربردارند و اگر اجراهای صحنهای حداقل چنین نتیجهای هم نداشته باشند در آن صورت باید گفت که خود این اجراها هر کدام یک فاجعه تراژیک است؛ مضافاً اینکه چنانچه نویسنده بخواهد نوعی نقد نظری شخصی و قیاسی را هم در مورد یک نویسنده خارجی تئاتر صرفاً از طریق تاًکید بر عنوان (خیانت به پینتر) که به اجرا ربط ندارد، بر متن و اجرا تحمیل نماید، بیفایده و ناشیانه است، چون هیچ تماشاگر معمولی از این قصد پنهانکارانه و حتی بسیار بیمعنا آگاه نمیشوند؛ به همین دلیل در همین اجرا هم قاعدهتاً از خود میپرسند "پینتر" (هارولد پینتر) در نمایش نیست، پس این اسم در عنوان مورد نظر چه ربطی به موضوع اجرا دارد!؟
اجرای تمرینوار "خیانت به پینتر" به نویسندگی و کارگردانی رضا الهی که هماکنون در تالار مولوی اجرا میشود، دقیقاً در راستای موارد پیش گفته است. در این اجرا ظاهراً سعی شده از موضوعی نسبتاً ساده که هیچ تازگی محتوائی و عینی ندارد، اجرائی – به زعم ذهنیتهای یک سویه خود نویسنده – تجربی و خاص ارائه شود؛ اما آنچه نویسنده به آن توجه نکرده، اجرا را سطحی و غیرجدی جلوه داده است: هر موضوعی، چه ساده و چه پیچیده، باید از لحاظ پردازش نهایتاً از ساختاری دراماتیک بهرهمند باشد که فراز و فرودهای موضوعی، نقطه اوج و یک غایتمندی شاخص پایانی را به صورت بصری و باورپذیر نشان بدهد.
موضوع اجرای فوق ظاهراً خیانت همسر و برادر شوهر یک مرد (شوهر)، است که هرگز به اثبات نمیرسد؛ آنها در خانه و در جایی شبیه رختشویخانه در سه تشت رخت میشویند و همزمان با هم بدون وقفه حرف میزنند؛ نه داستانی مورد نظر است و نه موقعیتی مهم. حرفهایشان اغلب در بگو مگو و جدلهای لفظی خلاصه میشود که بهانه محوری آن، ذهنیتهای شکاکانه شوهر نسبت به برادر و همسرش است؛ این ذهنیتها هرگز به نتیجهای نمیرسد و به طور دلبخواهی به اجرا پایان داده میشود. بهانهجویی شوهر اساساً به منظور استفاده از دیالوگهای تکراری و متناقض کاربری پیدا کرده و اگر همه دیالوگهای این سه آدم خلاصه شوند، تعدادش به هفت یا هشت دیالوگ سرراست خواهد رسید و این در حال حاضر یک ضعف بزرگ محسوب میشود؛ اما اگر نویسنده نتیجهای از کل ماجرا میگرفت، این نحوه کش و قوس دادن موضوع و بطنیتر کردن موضوع، اجرا را تحلیلی میکرد و همزمان تماشاگر را هم به باورهای ممکن میرساند، چون نتیجهای گرهگشایانه و غیرقابل انتظار در کار بود.
هدف نویسنده که کارگردان نمایش هم است (رضا الهی)، آن بوده که به زعم خودش برخلاف "هارولد پینتر" نمایشنامهنویس مشهور که اغلب از مکث و ایجاد فواصل ذهنی استفاده میکند، پشت سرهم و بیوقفه دیالوگگویی کند تا از ایجاد فواصل ذهنی جلوگیری شود؛ در رابطه با این ذهنیت بینتیجه و غیرمرتبط به موضوع نمایش که در اصل موضوع نقد و بررسی، مقالهنویسی یا سخنرانی درباره تفاوتهای شیوه بیان "پینتر" با نمایشنامهنویسان دیگر است، باید گفت که نویسنده شناختی عملی از ساختار نمایشنامه نداشته است؛ ضمن آنکه لازم به یادآوری است؛ دیوید ممت چند برابر بیشتر از هارولد پینتر از مکث و ایجاد ذهنیتهای متفاوت درباره یک موقعیت یا حادثه، استفاده میکند و البته نمایشنامهنویسان دیگر هم وجود دارند؛ اما این کار در اجرای "خیانت به پینتر" که نوعی بدلنمایی متناقض سطحی و ناقص هم است، چه ربطی به اجرای نمایش بر روی صحنه دارد!؟ گویا نویسنده با خودش مسابقه گذاشته که از هیچ، چیزی بسازد.
در دیالوگها تناقض و مغلقگوئی زیاد است: "فقط زن میتونه تو رو جمع و جور کنه"، "به من میگه بدنت پیره"، "یه مدتی احساس میکردم کمم، گفتم بیشتر بشم"، "در دوران کودکی کتک زیادی خوردهام ، در دلم لمسی شده محبتم" و ... .
شیوه دیالوگگویی بازیگران در مقطعی از یک صحنه، غلط است: آنها خیلی آهسته حرف میزنند و فقط تماشاگران ردیف اول به سختی و حتی به طور ناقص حرفهایشان را میشنوند؛ دیالوگهایشان هم حساس و در رابطه با موضوع اجرا، اهمیت دارد و پچ پچ کردن هم نیست: در تئاتر اینگونه دیالوگها الزاماً باید با همان حالت پنهانکارانه، اما با صدایی کمی بلندتر بیان شوند تا نکات کلیدی و مهم برای تماشاگران نامفهوم و مبهم نماند.
اجرای نمایشواره "خیانت به پینتر" به نویسندگی و کارگردانی رضا الهی در تعریف کامل یک اتوود تحلیلپذیر هم نمیگنجد؛ از نظر متن و کارگردانی، سطحی و سهلانگارانه است و جذابیتی ندارد؛ فقط بازیهای بازیگران که خیلی جدی و همذاتپندارانه بازی میکنند، تا حدی قابل توجه است.