سرویس تئاتر هنرآنلاین: پرهیز از پرداختن به مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه، تعریفی از تئاتر به دست میدهد که عملاً هر چه روی صحنه اجرا میشود، صرفاً به عنوان کمدی، معرکهگیری یا شغلی گروهی برای سرگرم کردن مردم معنا پیدا کند؛ این استنباط سبب میگردد معنا و مفهوم جدی و بسیار انسانی و اجتماعی تئاتر حتی در ژانرهای کمدی به تدریج کمرنگ شود و مفهوم صحنه و مقوله بازیگری کم اهمیت جلوه نماید؛ ضمناً حتی خود بازیگران بازیچه خودشان قرار بگیرند و همزمان نویسنده و کارگردان هم نقشی آسیبرسان داشته باشند؛ با چنین تعبیر و برداشتی، عملاً صحنه تئاتر به عنوان جایی برای بازیهای کودکانه در سنین بزرگسالی – معنا میشود.
در نمایشواره "حذف با قرینه معنوی" به نویسندگی و کارگردانی کتایون لطیف که در سالن انتظامی خانه هنرمندان اجرا شد، از همه مؤلفههای تئاتر عدول شده و به بهانه هجو مقوله فضانوردی و متعاقباً هجو نمایشنامه "هملت" که اساساً هجوپذیر نیست، چیزی بیربط و چندگانه را به بهانه متناقض تمرین نمایش روی صحنه به اجرا در میآید که ملقمهای از روایتهای کوتاه راویان را هم شامل میشود: آنها به طور نوبتی و با میزانسن خطابی (روبه تماشاگرا)، توضیحاتی درباره موضوع تمرین میدهند و یا بدون دلیل به گزارشدهی زندگی گذشته خود روی میآورند؛ در حالت نشسته، جر و بحثها، جدلهای زیاد و عمداً مفهوم نشدنی یا مفهوم شدنی هم دارند که برای تماشاگران عاری از محتواست.
موضوع "آپولو یازده" و پیاده شدن "نیل آرمسترانگ" در کره ماه و نیز پیاده شدن دو زن در سیارهای فرضی به نام "شیتو" مقدمه آغازین اجراست و عیناً نشان میدهد که نویسنده شناختی از ساختار نمایشنامه و حتی خصوصیات موضوعات کمیک در نمایشنامههای کمدی یا کمدی درام نداشته است: او بی آنکه از این موضوع نتیجهای بگیرد، همه چیز را رها میکند و به سراغ تمرین قسمتهای کوتاهی از نمایشنامه "هملت" هم میرود و پرسوناژ هملت را به زور و به گونهای هجو میکند؛ این هجو به حدی ناشیانه است که همزمان خود مدیوم نمایش هم چیزی سرسری، بسیار سطحی و جعلی به نظر میآید. در این اجرا کارگردان به عنوان شخصی که بازیگران را استثمار میکند نیز در دیالوگها صراحتاً مورد تنفر قرار میگیرد: "هر کارگردانی یک استثمارگر است"؛ البته این نکته بیربط و ملقمهای، برای کارکرد خود کارگردان نمایشواره "حذف به قرینه معنوی" هم یک نقیضه محسوب میشود؛ یک تلقی غلط و شخصی هم از زیبائیشناسی در دیالوگها هست: "زیبائی شناسی افیون تئاتر است"(!؟)
در اجرای فوقالذکر، داستانی در کار نیست، موقعیت خاص و مهمی حتی به عنوان اتوودهای اجرایی نمایشنامه "هملت" وجود ندارد؛ گرچه نویسنده که کارگردان نمایشواره هم است، تکه پارههای موضوعی و صحنهای معینی را به عنوان تمرینهای نمایشی ارائه داده، اما آنچه عرضه شده به تمرین و مدیوم نمایش ربطی ندارد و شباهت بسیار زیادی به بازیهای تقلیدی و بیهدف کودکانه دارد که این جا بازیگران بزرگسال بازیگران بازیهای مورد نظرند. صحنهها به علت متناقض، محدود و بیربط بودن مضامینشان، یک صحنه واحد نیستند؛ اساساً صحنه اول مربوط به بازیهای فوق که به فضانوردها میپردازد، موضوعی غیرنمایشی و صرفاً یک تروکاژ تک پلانی سینمائی ساده بیش نیست که به کمک نوردهی موضعی، متمایز شده است. در این اجرای سطحی از مواجهه با متن ساختارمند و موضوعی پردازش شده نشانی نیست و همه چیز صرفاً گزارش صحنهای یک جلسه تمرینی آشفته است.
حتی اگر موضوع نمایش، چندگانه و در مواردی مثل اجرای فوق شامل چند موضوع محدود و همزمان در برگیرنده اتوودها، گفتوگوها، جدلها و نظرات گوناگون باشد، باز الزامی است که این خرده موضوعات متفاوت که سنخیتی باهم ندارند، نهایتاً به شکلی باورپذیر به همدیگر مرتبط باشند و مهمتر اینکه از آنها نتایج یا نتیجه مهم و تاًثیرگذاری گرفته شود؛ البته تذکاری هم بر نکات فوق مترتب است: دادهها و داشتههای فوق الزاماً باید دراماتیک و نمایشی باشند؛ یعنی کمپوزیسیون عناصر نشانهوار صحنه حاوی تاویلهای معین و رمز و رازهای مهم و غیرقابل انتظاری باشد تا وقت تماشاگران تلف نشود و همه چیز بیهوده و عبث جلوه ننماید.
در این نمایشواره به دلیل آنکه پرسوناژی در کار نیست و اجرا حتی موضوعات غیرنمایشی خود (تمرین در پلاتو) را به توجیه صحنهای و نمایشی غایتدار و نتیجهمندی نمیرساند و اجرا اساساً بدون پایان و ناقص است، نمیتوان بازیگری بازیگران را ارزیابی کرد. کارگردانی اجرا هم بسیار سطحی و بدون داشتههای نمایشی انجام شده و حتی استنباط میشود کارگردان که نویسنده متن هم است، مثل یک تکلیف درسی اجباری، همه چیز را بر خود تحمیل کرده که متعاقباً بر تماشاگران فهیم تئاتر تحمیل شده است. میزانسنهای غلطی که در آن بازیگران به نوبت جلو صحنه میآیند و گزارشی از زندگی گذشته و شخصی خود ارائه میدهند، عملاً حتی معنای ظاهری اجرا را که عبارت از "نشان دادن صحنههای تمرین یک نمایش" است، توسط خود کارگردان که نویسنده متن هم محسوب میشود، نقض کرده است. اجرا واقعاً یک "خوراک غیرمغذی" برای ذهن آدمهای عامی و بیاطلاع از مدیوم هنری تئاتر است، چون آنها به هر چیزی میخندند و در مواردی به عنوان مهمان صمیمی کارگردانها، حتی سفارش میشوند که بخندند تا اجرا در ذهن دیگران تاًثیرگذار به نظر آید (!؟) در کل باید گفت وقتی متن، بازیگری و کارگردانی قابل تامل نباشد، دیگر تاکید زیاد روی کاربری خوب نور و موسیقی کمک چندانی به اعتبار اجرا نمیکند.