به گزارش هنرآنلاین به نقل از کانون ملی منتقدان تئاتر ایران، در این نشست که شامگاه دوشنبه 16 اردیبهشت 98 در تالار سنگلج برگزار شد، منیژه داوری، کارگردان نمایش "بیلهدیگ، بیلهچغندر" در ابتدا نشست درباره خود و چگونگی انتخاب متن گفت: من 22 سال افتخاری شاگردی در کارهای آقای فتحعلیبیگی را داشتهام و فقط هم نمایشهای سنتی کار کردهام. متن "بیلهدیگ، بیلهچغندر" یکی از متنهایی است که آقای فتحعلیبیگی گردآوری کردهاند و به نوعی بازنویسی شده. نویسنده متن اصلی در واقع "میرزا حبیباللهخان اساسی" است و با متنی که الان میبینید، کمی متفاوت است. بیشتر ساختار متن من را جذب کرد، چون تا حدودی با باقی کارهای سنتی متفاوت بود. یعنی ما دو صحنه موازی با هم داشتیم. نمیدانم چقدر توانستهایم این را نشان بدهیم. متنِ اصلی خیلی تکرار دارد و زمانی که آن متن را اجرا میکردند، حدود چهار ساعت میشد. ما متن را بر مبنای حوصله تماشاگران امروز سعی کردیم طوری طراحی بکنیم که از آن حالت خارج بشود. نکتهای که من را برای اجرای متن جذب کرد، همین ویژگی خاص آن بود. یکی دیگر از جذابیتهای متن، این بود که نقشِ سیاه را یک خانم باید بر عهده میگرفت! گروه اجرای ما هم خدا را شکر ترکیبی از هنرمندانی بودند که قبلاً نمایش سنتی کار کرده بودند. از آنجا که دوستان بازیگر با این نوع نمایش آشنا بودند، کارکردن در این فضا برای ما کمی راحتتر بود. خیلی زحمت کشیدند. از همه آنها تشکر میکنم. در کل این متن را خیلی دوست داشتم. نمیدانم چقدر در اجرا موفق بودهام.
او افزود: این نمایش قبلاً سال 96 در جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی و در تئاترشهر اجرا شده بود و بعد از دو سال موفق شدیم آن را به اجرای عمومی برسانیم. پیش از این نمایش دیگری کار کرده بودم به نام "یوسف و زلیخا" که متن آن هم متعلق به آقای فتحعلیبیگی بود. آن نمایش را در سه پرسوناژ بسته بودیم، یعنی هر بازیگر حدود هفت یا هشت نقش را بازی میکرد. نمایشهای دیگری هم بوده که من بیشتر به عنوان بازیگر در آنها حضور داشتم و در خدمت آقای فتحعلیبیگی بودم. من بیشتر بازیگر هستم تا کارگردان.
رضا آشفته، منتقد نیز برداشت فتحعلی بیگی را به نوعی تلفیقی دانست که در متناش سیاه را از روحوضی ایرانی گرفته و در کنارش یک متن آدابته شده از متون غربی داشته و از تلفیق این دو به متن خووش ساخت رسیده که در آن کمدی به معنای اخصش اتفاق می افتد. نوآوری او به دلیل سیاه گرفتن زن هست. زنی که به لحاظ سنتی چنین حضوری در نمایشهای ایرانی نداشته و حالا این برداشت امروزی است و زن دارد نسبت به اتفاقات و پدیدههای اجتماعی کنشمند میشود و دارد حق خود را میگیرد و در برابر ناملایمات و نامردمیها میجنگد و حتی سربلند هم بیرون میآید.
داوری درباره قدمت متن گفت: متن اصلی که آقای فتحعلیبیگی بر اساس آن، نمایش "بیلهدیگ..." را گردآوری کردند، نزدیک به 50 سال قدمت دارد و البته آن متن با این نمایش خیلی متفاوت است. نمایش اصلی در حقیقت هر اتفاقی که بین برادرها یا صحنه ارباب تقسیم شده بود، این تکرار بود، یعنی یک بار بازی میشد و بعد دوباره با نفر بعدی بازی میشد و اینکه تیپها، تیپهایی نیست که ما در این کار داشتیم. به جای سیاه و لوطی و زنپوش و غیره فقط بازی با لهجه داشتیم. یک شخصی وارد میشد لهجه قزوینی داشت، یکی دیگر لهجه لُری داشت اما تیپ خاصی نداشت. ما تصمیم گرفتیم به جای اینکه یک روند تکراری را مثل باقی نمایشهای طی بکنیم، بیاییم این تیپها و شخصیتهایی را که در نمایشهای ایرانی و سنتی استفاده میشود و خیلی برای مخاطب جذابتر است، استفاده بکنیم. در متن اصلی فقط همان سیاهِ زن وجود داشت، ولی ما یکی دیگر از شخصیتها را هم سیاه گرفتیم.
این کارگردان درباره افزودههای خود به متن و تغییراتی که در آن دادهاند، گفت: نکتهای که باید یادآور بشوم این است که شخصیتهایی که ما در نمایش اضافه کردیم، مثل سیاه، لوطی و زنپوش در واقع ایده خودمان بود و در متن آقای فتحعلیبیگی نیست. ما با اجازه ایشان به نمایش اضافه کردیم. در متن اصلی فقط افرادی با لهجههای مختلف و مبتنی بر کمدی تقلید بود. برای اینکه تغییری در فضای متن ایجاد بکنیم، خودمان شخصیتهای دیگری را وارد کردیم. شخصیت نسرین (سیاه) در متن اصلی وجود داشت و آنجا هم سیاه بود. نمایشنامه در واقع فقط یک سیاه دارد، چون نوکر حمید میخواهد سیاه را تقلید و بازی بکند اما سیاه نیست. فقط نسرین سیاه است. در صحنهای که نوکر صورتش را سیاه میکند، نکتههای ریزی را گذاشتهایم که او حتی متوجه زبان کاکایی سیاه نمیشود. مثلاً وقتی سیاه میگوید "باید کورِش میکردی"، او متوجه منظورش نمیشود. چون آن نوکر، واقعاً سیاه نیست. بلکه خودش را سیاه کرده! در اصل سیاهِ نمایش، همان نسرین است. اینکه چطور حاجفرج متوجه قضیه میشود، از طریق نامه است. او وارد خانه میشود و قاعدتاً نامه را میگیرد و میخواند، ولی ما دیگر آن صحنهها را نشان ندادیم. بعد میبینیم نامه به دست مهرآفاق و نسرین رسیده و آنها دارند با نامه بازی و جر و بحث میکنند اما در این نمایش ما خیلی فکر کردیم منطقهایش را به هم بچسبانیم، چون متن خیلی سختی بود برای کارکردن. حضور استاد امیر پارسی در این نمایش خیلی برای ما ارزشمند بود و همچنین باقی دوستان. روی این متن گروه خیلی زحمت کشیدند که به نحوی فضاهای خالی آن را پُر بکنیم، طوری که هم منطقی باشد و هم پیامش را برساند. چیزی که در این متن برای من خیلی جالب بود، این بود که با وجودی که متن خیلی قدیمی است اما پیامش خیلی بهروز بود، یعنی همان شکل ازدواج جوانان امروزی. انگار آن زمان هم اینگونه بوده که به شکل نادرستی به خواستگاری میرفتند یا به خاطر مسائل دیگری، دخترها را فریب میدادند. از این نظر متن خیلی برایم جالب بود.
هومن نجفیان "بیله دیگ، بیله چغندر" را نمایشی دانست که براساس نمایشهای تقلید نوشته شده است، و گفت: در این نمایشها بازیگران به تقلید رفتار و گفتار انسانهای پیرامون خود میپرداختند و سیاه تکامل یافته همان نمایشهای تقلید است. یکی از ویژگیهای این نمایش حضور نسرین زن سیاهی است که عاشق میشود یا وانمود میکند. عاشق است این به زبان آوردن احساس و واکنشهای زنانه یکی ازمولفههای این نمایش و این نمایشنامه است و کوشش این سیاه زن؛ درافکندن طرحی نو، باعث بهجت و سرور تماشاگر میشود.
او افزود: همانطور که میدانید دیدگاههای بیشماری درباره تیپ سیاه و مقوله عشق در نمایشهای سیاهبازی وجود دارد که من این دیدگاهها را از زبان جواد انصافی پژوهشگر و سیاه باز شنیدم. جواد انصافی در پژوهشهای خود دریافته برخی ازسیاهبازها تحتتاثیر اندیشههای احمد موید از بزرگان هنر سیاهبازی؛ بر این باورند که سیاه تعلق زمینی ندارد وعاشق نمیشود اما سعدی افشار بر این باور بود که سیاه عاشق میشود و ما در این نمایشنامه که توسط داوود فتحعلیبیگی بازیگر و پژوهشگر نمایشهای سیاه بازی تالیف شده است؛ یک سیاه زن احساسات زنانه و عاشقانه خود را بیان میکند یا حداقل وانمود میکند به باور من این نمایشنامه و نمایش حاضر هم به لحاظ پژوهشی هم به لحاظ زیباییشناسی حایز اهمیت است.
نجفیان در ادامه به بازیگران نمایش پرداخت و گفت: به گمانم الهه پورجمشید هم براساس آنچه پیشتر از او دیدم در نمایش قحطالرجال به کارگردانی محمدرضا آزاد فرد یک کمدین است و اکنون هم شاهد حضور او به عنوان سیاهباز هستم. این بازیگر تنها به طنزهای کلامی بسنده نمیکند شاید بهتر باشد که بگویم. متلکپرانی او شوخیهای کلامی و ارجاع به مسایل روز جامعه و..... بسیار کمرنگ است. درحالی که همانگونه که میدانند بیشتر سیاهبازها در نمایشهای سنتی آیینی ما متاسفانه بیشتر به این نوع شوخی کلامیها بسنده میکند شاید بتوان داوود معینیکیا دیگر سیاهباز خوب کشورمان را هم به عنوان استثناء یاد کرد.
این منتقد افزود: الهه پورجمشید بیشتر براساس بیان بدنی تیپ سیاه را خلق میکند که او نیز همانند داوود معینی کیا منحصربهفرد است. از سوی دیگر الهه پورجمشید زبان کاکایی را هم به شیوه خاص خود اجرا میکند ازاین رو با آن که ازهمان کلمات استفاده میکند این زبان را از آن خود کرده است و این زبان ویژه و منحصربهفرد باعث ایجاد بهجت وسرو تماشاگر میشود البته میبایست یادآور شد به علت برخی محدودیاتهای شرعی وعرفی او نمیتواند چنان که سیاهبازان مرد میتوانند بیپرده سخن بگویند. یا بیپروا به دست افشانی و پایکوبی و.... بپردازد اما باوجود این محدودیتها میتوان از الهه پورجمشید به عنوان یک کمدین و سیاهباز چیردست یاد کرد.
آشفته، نویسنده این اجرا را یک کمدی امروزی دانست که در آن با توجه به اینکه دو برادر از یک جنس هستند و هر دو به جای عشق دچار حرص و طمع مال و ثروت پدر مهرآفاق شدهاند، دستشان رو میشود و هر دو بنابر تمهیدات حاجی و نسیرین (زن سیاه) و مهرآفاق با دو پیرزن که از کلفتهای خانه هستند ازدواج میکنند. این تنبیه همان وجه اخلاقی است که همچنان در این متن و اجرا لحاظ شده که چنین باوری لازمه یک کمدی است و در این متن هم همچنان به اصول سنتی و کلاسیک به شکل بارزی رعایت شده است.
این منتقدان همچنان تاکید کرد که در اجرای فعلی جای بداههپردازی بازیگران خالی است چون نمایش ایرانی چنین چیزی را میطلبد و کمبودش به شکل بارزی در حال حاضر ما را متوجه کاستیاش خواهد کرد که بازیگران باید در حد لازم این گوشه و کنایههای منتقدانه را هر شب به اجرا بیاورند.
آشفته بازیگران مناسب با نقشهای بازی دانست که همگی باید انرژی بیشتر و هماهنگی بهتری را ارائه کنند که البته در این شب به دلیل حضور کمتر تماشاگران برخی کم انرژیتر بودهاند ولی بازیگر حتی برای تالار خالی هم همچنان پر انرژی باشد و این اهمیت قائل شدن- حتی برای یک نفر خود باعث بالا رفتن انرژی در حد ممکن خواهد شد.
رضا آشفته، پژوهشگر به عناصر دیداری اشاره کرد که در نمایشهای ایرانی کمتر مورد توجه واقع میشود اما از جایی که دیگر سیاه بازی صرف نمیبینیم و یک متن تلفیقی دارد اجرا میشود و به جای روی حوض دارد در تالار قاب عکسی اجرا میشود باید ترکیببندیها بنابر طراحی صحنه و نورپردازی دقیقتر ترسیم شود و مناسبات دیداری نیز به اندازه بازیها و دیگر عناصر اهمیت مییابد.
نمایش "بیله دیگ، بیله چغندر" به نویسندگی داود فتحعلیبیگی و کارگردانی منیژه داوری، از پنجشنبه، ۵ اردیبهشت در تماشاخانه سنگلج هر شب ساعت 20:30 اجرا شده است. امیرحسین انصافی، محسن قصری، امیرمحمد انصافی، کوروش رخشندهپی، الهه پورجمشید، آساره هداوند و امیر پارسی در این اثر نمایشی به ایفای نقش میپردازند.