سرویس تئاتر هنرآنلاین: بر اساس ویژگیهای کاربردی و کارکردی هنر، از جمله هنر نمایشنامهنویسی و تئاتر عملاً و بهگونهای بدیهی ثابت شده که طرح موضوعی و ساختاری یک اثر، مهمترین عنصر اولیه و تعیینکننده شکلگیری آن است و عناصر دیگر اساساً کارکرد ضمنی و پیوستهای با آن دارند؛ به همین دلیل برخی نویسندگان آماتور یا حرفهای میتوانند برای "طرح" آثار دیگران قرینهسازیهای ظاهراً متفاوتی بکنند و یا اساساً خود همان اثر را بنا به سلیقه خود به اجرا درآورند؛ البته الزاماً باید به اینکه از چه اثری اقتباس شده و یا اجرای دیگری از آن حتی در قالب ژانرهای هنری – ادبی متفاوتی مثل فیلمنامه، نمایشنامه و یا داستان ارائه شده، اشاره شود: یعنی همه چیز به خود نسبت داده نشود؛ ضمناً این نکته هم حائز اهمیت است که در تاریخ ادبیات تطبیقی (نمایشی و غیرنمایشی) بارها هم مشاهده شده که دو نویسنده در دو اقلیم متفاوت و بسیار دور از هم، تقریباً در یک زمان و یا در دو دوره زمانی گوناگون آثاری خلق کردهاند که شباهتهای زیادی به هم داشتهاند و حتی با ژانرهای ادبی – هنری متفاوتی عرضه شدهاند.
نمایش "هفت دقیقه" به نویسندگی استفانو ماسینی و طراحی و کارگردانی آرش عباسی که هم اکنون در تالار حافظ اجرا میشود، مشمول نکات فوق است: این اجرا به موقعیتی حساس مبتنی بر قضاوت و تصمیمگیری درباره موافقت یا مخالفت با تقاضای کارفرمای کارخانه میپردازد که عبارت از "درخواست افزودن هفت دقیقه از وقت استراحت کارگران به ساعات کاری آنان" است؛ در این رابطه 9 کارگر زن به عنوان نمایندگان همه کارگران کارخانه ریسندگی انتخاب شدهاند تا با هم مشورت و رای نهائی بدهند. در آغاز فقط یک نفر که سخنگوی این شورای انتخابی است با موضوع مخالفت میکند و بقیه موافقاند. آنها بعد از کمی مجادله و اظهار نظر سرانجام مجبور میشوند که موضوع را با رایگیری مخفی به شَور بگذارند. این کار سه بار و بار آخر به شکل علنی انجام میشود و در نهایت چهار نفر مخالف، چهار نفر موافق و یک نفر بنا به مصلحت نویسنده رایاش را به طور شفاهی میگوید، اما به طور متناقضی به اطلاع تماشاگران نمیرسد؛ جملهاش که دیالوگ پایانی و اساساً پایان نمایش هم است، ناقص میماند: " من رای میدهم و رای من ...."
طرح کلی نمایش "هفت دقیقه" شباهت زیادی به طرح داستان و فیلمنامه فیلم "دوازده مرد خشمگین" اثر "رجینالد رز" (به کارگردانی سیدنی لومت) دارد: در فیلم مورد نظر، دوازده نفر به عنوان هیات منصفه انتخاب میشوند تا درباره گناهکار یا بیگناه بودن یک جوان متهم تصمیم بگیرند؛ همه افراد به جز یک نفر شخصیت محوری فیلم است، متهم را گناهکار میدانند. آنها همانند نمایش "هفت دقیقه" به مجادله و بحث میپردازند و چند بار رای مخفی گیرند؛ آخرش با رای اکثریت و به تبعیت از رای مخالف شخصیت محوری فیلم به بیگناهی جوان رای میدهند. تفاوت عمدهای که بین طرح نمایش "هفت دقیقه" و فیلم "دوازده مرد خشمگین" وجود دارد، آن است که در نمایش، همه شخصیتها زن هستند و برای یک موضوع کاری رای میگیرند و البته نکته مهمتر، نامعلوم و بینابینی و اختیاری کردن رای تعیینکننده یکی از کارگران است که عملاً نوشتن و اجرای چنین نمایشی را عاری از هرگونه غایتمندی کرده و پاسخ مبهمی هم به پرسش اصلی داده است.
در نمایش "هفت دقیقه" دیالوگهایی خوب و متناسب با موضوع تا اندازهای اجرا را در مقاطعی برای تماشاگران جذاب کردهاند: "داریم برای نجات خودمون همدیگر را تیکه پاره میکنیم"، "من در این لحظه، همان آدمیام که تو چهل سال قبل بودی"، "هیچ کاری نمیکنیم، چون نمیخواهیم هیچ کاری بکنیم"، "اونا میدونند که ما منتظر بدتر از اینیم"، "تو داری یک توافق هفت دقیقهای را رد میکنی به خاطر یک عقیده"، "ما کار کارگران اضافی را به آنها پیشکش میکنیم"، "سال دیگه هفت دقیقه دیگه از استراحت ما کم میکنند و این داستان همینطور ادامه دارد" و...
استفانو ماسینی بخش مربوط به تاثیر و اضافه شدن "هفت دقیقه" به ساعات کاری کارخانه را از زبان پرسوناژ سخنگو و نماینده گروه انتخابی، خیلی خوب و هوشمندانه آنالیز کرده و با احتساب تعداد کارگران کارخانه و بازده سودآور روزانه، ماهانه و سالیانه کار هفت دقیقهای آنها، خیلی خوب فریبکاری و استثمارگری سرمایهداران را برملا کرده است، اما به دلائل نامشخصی آن را نهایتاً (چنانچه نتیجه پایانش توسط کارگردان تغییر داده نشده باشد) به نتیجهای مهم نرسانده است؛ ضمناً این توضیحات با توضیحاتی که چند تا از کارگران موافق با طرح پیشنهادی کارفرما، درباره زندگی بسیار سخت و اسفبارشان در گذشته، میدهند برابری نمیکند تا منجر به تغییر رای آنان بشود و تماشاگر هم باورش کند؛ به همین دلیل، تغییر رای آنان در نمایش، اساساً غیرقابل باور به نظر میرسد و صرفاً برآیند تحمیلی و دلخواسته ذهن خود نویسنده است.
طراحی لباس و ظاهر کارگران (به جز به پا داشتن پوتین که آنها را همانند نظامیان نشان داده است) همسان و مناسب است. طراحی صحنه ساده و به تناسب موضوع و موقعیت از نور معمولی هم استفاده شده است. موسیقی اغلب ملایم و در لحظات نسبتاً تنشزا اوج میگیرد که البته در پایان و درست در لحظه مبهم ماندن موضوع و نتیجه نمایش، بدون دلیل و عامدانه اوج میگیرد. بازی بازیگران معمولی است و فقط بازی بازیگری که سخنگوی بقیه است، نسبتاً چشمگیر از کار درآمده است؛ در صحنه اولی که زنان کارگر شور و شادیشان را بروز میدهند، حرکات و حالاتشان به واکنشهای دختربچههای هفت...هشت ساله شباهت دارد. میزانسنها سادهاند و در کارگردانی نمایش چیز برجسته و تاویلداری وجود ندارد؛ بهتر بود در میزانسنی، بازیگر نقش مهم سخنگو، حداقل یکبار روی سازههای "سکو مانند" تختهای میرفت و حرف میزد.
مکان حوادث نمایش، حتی با توجه به اشارهای که نویسنده به واحدهای پول کشور (سنت و یورو) کرده و نیز اسامی پرسوناژها ( راشل، بلانش و...) یک کشور خارجی نامعلوم است. نمایش "هفت دقیقه" به نویسندگی استفانو ماسینی و طراحی و کارگردانی آرش عباسی اجرایی معمولی و عاری از یک غایتمندی محتوایی و تاثیرگذار نهائی است؛ همین سبب شده که در پایان نمایش، ذهن تماشاگران به حال خود رها شود.