سرویس تئاتر هنرآنلاین: اگر همین طور تئاتر دانشگاهی بتواند به لحاظ کمی و کیفی در تئاتر فجر حاضر باشد و بر آن تاثیر بگذارد، هم جای خالی پرسشهای بنیادین در تئاتر این روزهای ما را پر میکند و هم خود الگویی خواهد شد در برابر این تئاتر گیشهپسند که به هیچ صراطی فعلا مستقیم نیست.
به هر روی میدانیم که در این دوره گذار، تئاتر حرفهای دچار سرگردانی شده و باید منبع و سرچشمهای باشد که بشود دوباره انگیزههایی برای تولید و تماشای تئاترهای اصیل را در مردم احیا کرد وگرنه در این دور افتادن از اصل خویش است که نگرانیهایی ما را متوجه حقیقت هنر تئاتر خواهد کرد و امسال تئاتر دانشگاهی توانست جای خالی بسیاری از نمونههای قابل پذیرش را پر کند.
بیست و دو نمایش به مسابقه تئاتر ایران (یک) راه یافتند که از این میان ۶ نمایش از نمایشهای دوره بیست و یکم و ۲ نمایش از نمایشهای حاضر در دوره بیستم جشنواره تئاتر دانشگاهی بودهاند.
گروه انتخاب این بخش مرکب از: نسیم ادبی، کیومرث مرادی و محمد مساوات با توجه به آثار متقاضی ثبت نام شده در این بخش، ۲۲ اثر را شایسته راهیابی به مرحله نهایی دانستند. بر اساس فراخوان این دوره بخش مسابقه ایران (یک) ویژه هنرمندان خلاقی طراحی شده که تاکنون فرصت و مجال کمتری برای معرفی آثارشان داشتند. دبیرخانه دوره سی و هفتم فجر در این بخش برای پایاننامههای دانشجویان تئاتر و برگزیدگان تئاتر دانشگاهی امکان ویژهای قائل شده تا این هنرمندان توانستند آثارشان را بدون داشتن اجرای عمومی شرکت دهند. داشتن اجرای عمومی در بازه زمانی تعریف شده برای بقیه هنرمندان الزامی بود.
اسامی نمایشهای حاضر در دوره بیست و یکم جشنواره تئاتر دانشگاهی ایران که به جشنواره تئاتر فجر راه یافتند به این شرح بود:
۱. "لانچر ۵" به کارگردانی مسعود صرامی و پویا سعیدی از تهران
۲. "آنشرلی با موهای خیلی قرمز" به کارگردانی امیر بهاور اکبرپور دهکردی از شهرکرد چهارمحال بختیاری
۳. "فرایند" به کارگردانی علی کرسی زر از تهران
۴. "مقدس" به کارگردانی سعدی محمدی عبد از تهران
۵. "هار" به کارگردانی حسین پوریانی فر از تهران
۶. "از خط زرد فاصله بگیرید" به کارگردانی رضا رشادت از تهران
اسامی نمایشهای حاضر در دوره بیستم جشنواره تئاتر دانشگاهی ایران که به جشنواره تئاتر فجر راه یافتند:
۱. "آقا محمد خان" به کارگردانی نوید معمار از تهران
۲. "قضیه" به کارگردانی سجاد امیر مجاهدی از تهران
همچنین ۳ نمایش از آثار حاضر در بخش تجربههای اجرای بیست و یکمین جشنواره بینالمللی تئاتر دانشگاهی ایران با انتخاب هیات بازبین متشکل از: آزاده گنجه، امیر راد و علیاصغر دشتی به بخش دیگرگونههای اجرای سی و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر راه یافتند.
در ادامه به بررسی 4 نمایش از کل این آثار خواهیم پرداخت تا متوجه حال و هوای تئاتر دانشگاهی در سالهای اخیر بشویم:
آقامحمدخان
"آقا محمدخان" به نویسندگی و کارگردانی نوید معمار، بیکلام و دارای دیالوگ نیست. این نمایش در فستیوال unidram - آلمان اجرا شده است و پخش فیلم اجرا نیز در فستیوالهای zlomvaz - جمهوری چک و miami performance - آمریکا صورت گرفته است. همچنین "آقا محمد خان" در آبان ماه سال ۹۷ در باکو اجرا شد.
خلاصه: آقامحمدخان یک اشتباه تاریخی است. پادشاهی که فجایع انسانی زیادی را مرتکب شده است. پادشاهی که صدایش نفی مردانگی بود و زنان شهر وی را خواجه میخواندند. پادشاهی که از نسل محمد حسن قاجار بود و در سنین نوجوانی اسیر جنگ و اخته شد. در کودکی خود را شاه قاجار میدانست و تهران را به پایتختی خود برگزیده بود. آقامحمدخان یک انتزاع تاریخی است. بهانهای برای درک ابعاد تاویلپذیر روان وی.
"آقامحمدخان"، اجرای چند رسانهای، بیکلام و آبسترهای است از زندگی بنیانگذار دودمان قاجاریه... نوید معمار، کارگردان نمایش گفته؛ اثرش بر اساس فضاسازی و تصویرسازی در قالب شیوهای از تئاتر پست دراماتیک، اجرا میشود.
در دورانی که نمایشهای داستانگوی، کلام محور در فضای تئاتری ما چیرگی دارند، نمایش "آقامحمد خان" به طور جسورانهای فاقد زبان گفتاری و درام معمول است و با به کارگیری زیباییشناختی عناصری مانند نور، موسیقی، تصاویر ویدئو پروجکشن و... در تلاش برای خلق زبان متفاوت در روایت برمیآید.
اجرای "آقامحمدخان"، متشکل از تابلوهایی است که هر کدام از ترکیب متفاوت از حضور و سکوت اجراگران، لوازم اندک جابهجا شونده صحنه، انواع طراحیهای صوتی و نوری، موسیقیها، تصاویر ویدئو پروجکشن و... روی صحنه ساخته میشوند تا احتمالا تعبیر یک خواب تاریخی پر از روایتهای خونین و رنجور باشند. این کلاژهای دیداری-شنیداری آمیخته با حضور زنده اجراگران، لزوما قصد ایجاد نظام نشانه دلالتمندی را ندارد یا اگر این نیت را دارد، چندان موفق به نظر نمیرسند. از ویژگیهای این شکل و فرم اجرایی، تفسیرپذیری است و بخشی از مفاهیم (احتمالی) دریافتی، موکول به ذهنیت و خوانش تماشاگران میشود. همکاری تماشاگران در تئاتر پست دراماتیک در قیاس با درام، شکل جدیدی به خود میگیرد. تماشاگر تبدیل به نویسنده وقایعی میشود که خود در مواجهه با نمایش تجربه کرده است.
"لانچر ۵"
"لانچر ۵" به نویسندگی و کارگردانی پویا سعیدی و مسعود صرامی اجرا شد و نظر مخاطبان را به عنوان کاری در خور تامل جلب کرد. نمایش "لانچر ۵" از برگزیدگان بیست و یکمین جشنواره بینالمللی تئاتر دانشگاهی ایران است که با بازی و حضور دانشجویان دانشگاههای تهران، هنر و معماری، هنر و سوره در آخرین روز سی و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر و با استقبال بسیار خوب تماشاگران روی صحنه رفت.
در خلاصه داستانی این نمایش آمده است: در تابستان سال ۸۸، در یک پادگان سه سرباز به طرز مرموزی کشته شدهاند. سروان شایگان، رییس ادارهی بازرسی پادگان، در تکاپوی کشف حقیقت ماجرا است.
فرآیند
"فرآیند" به نویسندگی امیر ابراهیمزاده، علی کرسی زر و طراحی و کارگردانی علی کرسی زر نمایشی درباره حقارتهای تحمیلی و اشغالگریها و استثمار شدنهایی است که در آن نابرابریهایی حاکم بر روابط اجتماعی است. در این چپاولگری فردیت و هویت یک مرد که در فرآیند تخریبی قرار گرفته، ویران میشود.
در این نمایش که برگرفته و استنباطی از رمانهای فرانتس کافکا است، به روابط به دور از قانونمندی میپردازد که در این وضعیت هر نوع چپاولگری و حقارت کردنی بین افراد جامعه بنابر یک آنارشیسم حاکم ممکن خواهد شد.
آقای کا، کارمند ارشد یک اداره است که یکباره با افراد یک خانواده روبرو میشود؛ اول زن برای گرفتن تخم مرغ میآید و آنها را میگیرد و میرود. بعد دختر و برادرش میآیند و آنها هم گوجه فرنگی میگیرند اما به آنها آقای کا نان نمیدهد... بعد پدرشان میآید. او پر رو تر و چپاولگرتر غذای مرد را میخورد و اعتراض میکند که چرا نان نداده و بعد خانوادهاش را دعوت میکند که دور میز شام بنشینند و غذایشان را بخورند... بعد هم رفته رفته با سرک کشیدن به همه جا خانه آقای کا را با پررویی و اقتدار تمام مال خود میکنند... آقای کا تصادفی در خانه دختر همسایه را میزند که به تنهایی زندگی میکند و حالا با در قفل خراب شده مواجه میشود و قول میدهد که بعد از برگشتن از سر کار این در را درست کند. و بعد به سر کارش میرود که در آنجا مرد آبدارچی به جای او نشسته و دارد با امضا کردن نامههایی، کار آقای کا را انجام میدهد و حالا فرصتی است که به کارهایش رسیدگی کند. آقای کا به سراغ وکیل سرشناس و سر شلوغی میرود که بتواند خانهاش را از چنگ چپاولگران برهاند... او در خانه، حالت له شده و محقری مییابد و نمیداند چگونه با چپاولگران رودررو شود... او میبیند که مرد خانواده به جای خودش به خانه دختر تنها میرود که درش را تعمیر کند و دیگر برای آقای کا در آنجا جایی نیست... بعد هم میفهمد که به وکیلی شکایت برده که او هم پرونده را به شاگردی سپرده که دقیقا پسر این خانواده چپاولگر است و بعدها در مییابد که آن وکیل مشهور یک تابلوی نقاشی است که پدر بزرگ خانواده چپاولگر به همراهی دختر این خانواده کشیده و بر دیوار بزرگ اتاقی در محل وکالت نصب کردهاند... انگار پس از این دیگر کاری از پیش نخواهد رفت. همه سر میز شام هستند و یکی یکی سرپوش کاغذی را بر سر میگذارند و ادای غذا خوردن را درمیآورند انگار آقای کا نیز در این مسخشدگی و بیهویت شدن باید تن به رفتارهای تحمیلی بدهد. او هم سرپوش را میگذارد و به حرکت قاشق و برخوردش با ظرف استیل ادای خوردن را درمیآورد... اما آنها سرپوشها را درمیآورند و این خانه را ترک میکنند! چپاولگران در را به روی آقای کا میبندد که در این خلوت با سرپوش همچنان خود را مشغول کار بیهوده یا یک کابوس هولناک کند.
برداشت نویسنده و اجرای کارگردان درست از کار درآمده است. نسبتهای مهندسی شده و دقیقی برای اجرای آن در فضایی نیمه روشن شناسانده میشود با میزانسنهایی که در آن بازیگران مرتب در آمد و شد هستند. شاید بشود کندی این آمد و شدها را تا حد زیادی گرفت و شتاب دادن به آن، باعث تمرکز بیشتر بر اتفاقات شود اما بازیگران به درستی شخصیتهای خود را متبلور میسازند. آقای کا (با بازی سپهر طهرانچی) باید رفته رفته له و لورده شود و حقارت دامنگیرش شود و چنین هم میشود؛ یعنی بازیگر به درستی دارد مسیر بازیاش را طی میکند. دختر (مهرنوش حاجیخانی) باید کمی مهربانتر باشد و نسبت به آقای کا باید دلسوزییهایی داشته باشد و چنین هم رفتار میکند که این همان گرایش به جنس مخالف را نمود میدهد. اما مادر (مریم زارعی)، پدر (مازیار سیدین) و پسر (بهراد سلاحورزی) بیرحمانهتر بازی را پیش میبرند که با چیره شدن شقاوت زیرپوستی و پنهان قاعدهمند این شرایط ناهموار و بیچاره کننده را درک کردند. دختر وکیل (کیمیا کاوند) هم با بیتفاوتی به عمق فاجعه میافزاید که انگار هیچ راهی برای بیرون رفت از بحران نیست. دختر همسایه (دنیا دایمی) هم در مدار خواستن به دنبال انگیزهای است که از تنهایی خود را برهاند و برایش هم دقیقا فرق نمیکند که با چه کسی باشد! مرد آبدارچی (سعید کرمی) هم باید نفهمی و بیتفاوتی را بازی کند. بنابراین بازیگران هم به درستی شرایط نقشها و موقعیت کلی را لمس و درک کردهاند که در القای فضا کوشیدهاند. در کل یک کابوس شکل میگیرد و این کابوس قابل انتقال است چون پیامدش بازهم با هولناکی به بیداری مخاطب میانجامد که در برابر هر نوع چپاولگری و شقاوت سینه سپر کند وگرنه بازنده است.
تنها گناه آقای کا در این جمله کلیدی چکیده میشود: من فقط در رو باز کردم همین!
نمایش شکل درست اجرایی هم دارد. یک بازی سه سویه که در آن تقریبا مربعی برای خانه آقای کا طراحی شده و در آن به شکل المانی اتاقهای این خانه ترسیم شده و بازیگران در جابجایی همین المانها، مکانهای دیگر مانند اداره، محل کار وکیل و خانه دختر همسایه را ترسیم میکنند و در واقع این چپاولگران خانه و سامانی ندارند و از هیچ برای خود همه چیز ساختهاند و این قضیه در کل شهر گسترش یافته و آنها حاکم بر همه روابط اجتماعی هستند و خیلی قاعدهمند دارند کار خود را میکنند. این فضای خالی شده از دیوارهاست که هم شفافیت کابوس را ممکن میسازد و هم یک راه حل درست است برای نقل مکانهای چهارگانه که باید مدام به بازی گرفته شود.
نور و موسیقی هم در خدمت همین اجراست که بشود همه چیز را در لفافه شکل گرفته به بیانی متمرکز از دردناکی و هولناکی وضعیت رسانید. به هر روی فرآیند مراحل چندگانه یک کابوس قابل القا را هم به دنبال دارد.
در این فضاسازی نمایشی سورئالیستی و اکسپرسیونیستی دارد شکل میگیرد. در این اتفاق مهم ضعفهای همگانی بشر در چهار گوشه جهان ترسیم میشود و به ویژه در نظم مدرن که اروپا پشت سرگذاشته و کافکا خیلی دقیق نسبت به آن آگاهی یافته و در نقد این شرایط اشتباه، اقدام میکند. او خود کارمندی است که نسبت به شرایط بورکراتیک که به شکل ماشینوار سلطه بخشی بر بخش دیگر را ممکن میسازد، روایت دردناکی را آشکار میکند.
هار
نمایش "هار" به کارگردانی به حسین پوریانیفر یک پرفورمنس است که به نقد وضعیت مدرنیته میپردازد. در آن کل جهان را در نظر گرفته اما ایران هم از آن مستثنی نیست.
به هر تقدیر، نمایش بدون داستان هست و بر پایه یک ایده کلی نمایش شکل میگیرد؛ یعنی به نوعی یک فضای انتزاعی و حالت آبستره جدیدی در درازای این پرفورمنس دارد شکل میگیرد. گروه هم در خلاصه منتشر شدهشان میگوید: این یک کتواک است...
جوانانی که مدل هستند در یک فشن شو به دنبال بیان تصاویر متناقضی هستند که دنیای امروز را شامل میشود و البته از منظر منتقدانهای که بشود نسبت به آن کنشمند شد. در عین حال کنشمندیها دو گونه هست؛ جمعی که موافق و جمعی که مخالفاند. موافقان "هار" را بینظیر میدانند اما معترفند که هنوز میشود بهترش کرد. برای مثال با نام هار موافق نیستند یا برخی از دقایق اولیه را به دلیل آوردن لباسهای عجیب نمیپسندند اما در کل آن را انتقادی به خود میدانند که در لفافه موضعگیریاش را ابراز میکند. اما مخالفان آن را با نگاه تک سویه و در تخریب غرب میدانند اما در ایران نقد غرب کردن را نمیپسندند چون مسائل آنان به خودشان مرتبط است و ما در ایران باید فقط خود و مسائل خودمان را مطرح کنیم. در این بین نگاه بینابینی هم هست اما اینها چندان موافق با بزرگ بودن کار نیستند چون در آن ایدهها به راحتی به پرداختی متمرکز نمیرسد و در عین حال بر این باورند که یک گروه دانشجویی با بضاعت اندکی از مطالعات و برخورداری از اندیشه توانستهاند شرایط یک پرفورمنس منتقدانه را ایجاد کنند. در حالیکه در تئاتر حرفهای کمتر این قضیه اتفاق میافتد و این خود دلیل مبرهن و مبرایی است که بشود از "هار" به عنوان یک اثر در خور تامل یاد کرد و در واقع انتقاداتی هم بر آن وارد هست که از یک گروه دانشجویی هم بیش از این انتظاری نمیرود.
"هار" یک شکل منسجم دارد و همه چیز در یک فشن شوی یک ساعته اتفاق میافتد. در ابتدا اجراگران لباسهای عجیب پوشیدهاند که درست مثل یک گروه فشن که میتواند کارشان تازه باشد و به عنوان یک گروه پدیده مطرح شوند. اما در گام دوم، اینها زن نمایی میکنند؛ درست مثل روزگار امروز که مردهای زن نما دارند بسیار میشوند. شاید هم به دو جنسیها و تغییر جنسیتها دارند میپردازند. رفتارها از دل لباسهای زنانه و آرایش کردنهای آشکار و تبلیغ ماتیک و مداد و غیره نمودار میشود... تا اینجا خوب پیش میآیند اما رفته رفته اختلافاتی هم بین آنها اتفاق میافتد. در جایی هم کار متوقف میشود چون آنها نسبت به وضعیت اعتراضی هم دارند... آنها سکوتشان را در اتاق رختکن با دوربین ویدئویی که در سالن و آنجا در رفت و آمد است، اعلام میکنند.
اما این سکوت و اعتراض را یکی از آنان میشکند و از اینجا به بعد خشونتی در رفتارها و لباسها و اشیاء به کار گرفته میشود. بازنمودش در خونهایی است که روی لباسهای میریزد و رفتارها حالت کابوسگونه به خود میگیرد و دیگر از حالت یک فشنشوی معمولی بیرون میرود. اینها بازنمایی جنگ و نیروی شر و اهریمنی هستند که دنیا را به سوی آخرالزمانی سوق میدهد که نباید گریزی هم از آن باشد. انسان به ناچار در پیشرفت تکنولوژیک دچار پسرفت معرفتشناسانه از خویشتن شده و مدار ویرانکنندهای را بر خود تحمیل میکند. چنانچه در یکی دو سده اخیر پیشرفتها و رفاه انسانی سر به فلک دارد میکشد اما در این سو نیز زمینهساز کشتارهای بسیار در قالب جنگ و تبعیضهای ضد انسانی بوده است. انسان مدرن دوست دارد خود را با داشتههای مادی و عاری از معنایش آشکار کند و در این سکوی شو مانند نیز دارند خود را به گونهای افشا میکنند که از حالت غیر معمول به شرایطی سخت و ناممکن و لبریز از خشونت و خون پیش میآیند. اینها دربرگیرنده جسدی هم خواهند بود که یکبار تشییع میشود و یکبار دیگر تا انتهای صحنه آورده و از شدت خستگی اجراگران، بر کف صحنه رها میشود. با درخت خشکیدهای که شاید از متن "در انتظار گودو" ساموئل بکت آمده که او که در جهان ابزورد گونه به نقد شرایط بدون معنا بارها انتقاد کرده است.
"هار" از وحشتی میگوید که در روابطی چنین مادی باید انتظارش را داشت اما نمودش در یک بازی تبلیغاتی که برخوردار از نظم سرمایه سالار است و باید هم ته این مادی نگری همین آشغالها و کثافات مصرفگرایانه باشد که بر یک شکل سفید و تمیز خود را آشکار کرده است. اجراگران وسلیه و ابزاری هستند برای ابراز چنین وضعیتی که در آن همه چیز باید علیه خودش باشد.
"هار" یک پرفورمنس است چون در ساختاری اجرامند شکل میگیرد و در آن کاراکتر اصلی و ضد قهرمان در دل موقعیت شکل میگیرند. انگار در ابتدا قهرمان همین الگوهایی هستند که تودهها را مال خود میکنند و در نهایت همه این شرایط پر از فیس و افاده مادهمند به متلاشی شدن آدمها و شرایط میانجامد. چنانچه در جنگ جهانی اول و دوم هم به دلیل لبریز شدن از رفاه و تکنولوژی در مقابله تبغیضآمیز ملتها و دولتها ممکن شده و هنوز هم چنین نمودی در دنیا آشکار هست و انگار بیشتر هم خواهد شد چون فرصتی برای درک عارفانه نیست و انسان بیشناخت در دایره مکنونات مادی خود و روزگارش را به ویرانی خواهد کشاند.
در اینجا ویدئو هم ابزاری است که میتواند این لحظات را با همه فراز و نشیبها ثبت کند و خودش یک وسیله مدرن هست که در ثبت وضعیت مدرنیته بسیار موفق هست اما تبدیل به ماجرایی عبرتآموز در تکرار این بحران نخواهد شد. شاید انسان دارد کورکورانه بر بیشعوریاش در دنیای گرفتار آمده تاکید میورزد و "هار" هم باید در نمایاندن این وضعیت بکوشد. شاید میشد برخی از این لحظات را رتوش کرد، شاید شروع بسیار بلندتر از آن هست که بشود مسیر بازیابیها را درک کرد. شاید بشود بر خشونت به عنوان نیمه قویتر این پرفورمنس تاکید کرد. شاید همخوانیای بین خشونت و تغییر جنسیتها نباشد و شاید مصرفگرایی هنوز در دل این ماجراجویی نیاز به تاکید بیشتر داشته باشد و انتقاداتی از این دست که میتواند پرفورمنس را بر ما تاثیرگذارتر و متمرکزتر جلوه دهد.
جمعبندی
حالا دیگر تئاتر دانشگاهی هم میتواند مدعی باشد و هم تاثیرگذار اگر در پس خود سواد و دانشی اندوخته باشد و اگر دانشجویان تئاتر سر کلاس با استادان به نام و کار درستی همراه شده باشند که از تئاتر سردربیاورند و به خوبی بلد کار شوند. اینکه کارگردان جوان فوت و فن کار را بیاموزد و بر تحلیل و دانش مسلط باشد و حتماً از تخلیل و استعداد نیز برخوردار هست که بخواهد و بتواند تئاتر کار کند و نتیجه آنکه میتواند در صحنه خلاق و پیروز باشد.
تئاتر ما امروز خیلی به دانشجویان خلاق و کاربلد نیازمند هست که در این سالنهای بسیار که هنوز هم در حالا ساخت و ساز هستند؛ بتوانند خودی نشان دهند.
البته که کاری دشوار هست که دانشجویان و هنرجویان ما بتوانند در این راه به درستی جویای نام شوند چون میدانیم آموزش ما با اشکالات اساسی همراه بوده و هنوز هم این اشکالات محسوس هست اما باید پذیرفت که برخی از منابع در دسترس تا حد زیادی این راه را برای برخی که با دیدن یک فیلم و کتاب خوب متوجه همه چیز میشوند، هموار میکند. به امید روزی که دانشکدههای تئاتری ما زبانزد دنیا شوند و هر دانشجویی در آنها رمز و راز موفقیت در تئاتر را بیاموزد.