سرویس تئاتر هنرآنلاین: انتخاب موضوعات خانوادگی و اجتماعی برای دنیای نمایش، به دلیل کنشمندیها و چالشهای خاصی که ممکن است پیش بیاید و همزمان به دلیل احتمال ارائه نمونههای الگو وار آن، برای تماشاگران، قابل توجه و مقبولیتدار است، اما شروط اصلی معینی هم دارد که عبارت از ساختارمندی شیوه پردازش و طراحی موضوع است و حتماً باید به روابط علت و معلولی حوادث پرداخته شود. همیشه نکات پنهان و ناگفته چالشبرانگیزی در روابط خانوادگی هر زوجی وجود دارد که اگر به آن توجه شود و در قالب نمایشنامههای درام یا ملودرام ارائه و نهایتاً روی صحنه تئاتر به اجرا درآیند، از جذابیتهای حسی، عاطفی و ذهنی وجاهت داری برخوردار خواهند بود.
نمایش "بازگشت به خانه" به نویسندگی محسن براتی و محمد شاکری و کارگردانی محمد شاکری که به عنوان یکی از نمایشهای چارت اجرایی سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر در سالن چهارسو اجرا شد، از منظر فوق نیاز به نقد و بررسی دارد. این اجرا بعد از صحنه اول که به جدایی یک مرد از همسرش اشاره دارد، در قالب یک فلشبک به گذشته، زندگی این مرد را که دوبار ازدواج کرده و هربار هم کارش به طلاق و جدایی کشیده در قالب یک روایت داستانگونه بیان میکند. مرد از هرکدام از زنها صاحب فرزند است. نویسنده در آغاز نمایش، به اختلاف او با یکی از همسرانش میپردازد که بنا به عکسی که زن از فرزندشان به مرد نشان میدهد، قاعدتاً باید همسر اول او باشد، اما طی روند ادامه نمایش معلوم میشود از یک زن دیگر که هنگام جدایی از زن قبلی، خانه خود را به او و پدر مسناش اجاره داده، نیز دارای یک فرزند است. اینجا تماشاگر واقعاً گیج میشود که کدام یک از این زنان همسر اول او بوده است؛ ضمناً دلیل جدایی از هر دو این زنان، به اعتیاد او نسبت داده شده و حتی مدتی را هم در زندان گذرانده است: این علت برای طلاق از همسر اول کافی است، اما ازدواج و طلاق دوم او را عملاً نفی میکند.
ابهام مورد نظر به چگونگی پردازش موضوع مربوط میشود؛ ضمن آنکه خود موضوع از جنبههای دراماتیک بیبهره است و خصوصیت گزارشی دارد؛ حتی نمیتوان آن را ناتورالیستی هم تلقی کرد، چون به درستی و روشنی قابل تحلیل نیست. در پایان نمایش نویسندگان متن به گونهای ساختگی این مرد را که از زندان آزاد میشود در یک مکان مشترک با هر دو زن روبهرو میکنند و مرد زنی را که ظاهراً همسر اولش بوده (موضوعش هنوز برای تماشاگر مبهم است) برای ادامه زندگی انتخاب میکند. همه چیز نشان میدهد که به رغم اشتراک ذهنی دو نفر برای نوشتن متن، باز چند جای کار میلنگد.
در این گونه متون که "تماتیک" و همزمان "پرسوناژ محور" هستند، الزاماً باید پرسوناژها شخصیتپردازی شوند، اما در این نمایش هیچ کدام از آدمها شخصیتپردازی نمیشوند؛ ضمناً دعواهای آنها اغلب سطحی و اساساً جور کردن نوعی بهانه از طرف نویسندگان برای شکلدهی به جداییها و طلاقهاست. یک صحنه هم کاملاً اضافی و بیمعناست، چون جزو خط نسبتاً داستانی نمایش نیست و بر اجرا تحمیل شده است: صحنه نخستین که در آن دو زن با چمدانهایی در جهت مخلف هم هستند و هر کدام به عمد چمدان دیگری را بر میدارند و میبرند.
بازی یکی از بازیگران زن که چادری است، بسیار ضعیف و در جاهایی کمی هم کمیک است؛ این با موضوع جدی نمایش مغایرت دارد. بازی بازیگری که نقش شوهر و بازیگری که نقش پدر مسن یکی از دختران را ایفا میکند، ضعیف است؛ ضمناً بازیگر مرد (شوهر معتاد) و همسر ساده و چادریاش از نظر شیوه بیان دارای ضعف اساسی هستند. آنها برای خود حرف میزنند و کارگردان فراموش کرده در تئاتر هرگونه دیالوگی، حتی پچ پچ را هم تماشاگر باید بشنود.
از میان دیالوگهایی که شنیده میشوند، برخی کم معنا، مبهم و بسیار معممولیاند: "میخوای جبران کنی، با زندگیت جبران کن"، "کاکائو میخوری بچهمون سیاه سوخته میشه" و...
صحنهای که در آن مرد تنها روی صندلی رو به تماشاگران نشسته و مونولوگهایی را بر زبان میآورد و در آن به شکستگی پا و رفتن پیش دکتر اشاره میکند، در اصل برای پرکردن متن از موضوعات فرعی و به حد نصاب رساندن زمان اجرای متن است، چون با در نظر گرفتن دیالوگها و رفتار قبلی او، موقعیتی باورنشدنی و متناقض، بروننمایی میشود.
در نمایش "بازگشت به خانه" به کارگردانی محمد شاکری طراحی صحنه بسیار ساده، اما کاربردی است. موسیقی ملایم اجرا هیچ تناقضی با اجرا ندارد و از هماهنگی لازم برخوردار است. استفاده از نور به دو شیوه "نور رها و معمولی" و "نور موضعی" نسبتاً مناسب از کار درآمده، اما میزانسنها گاهی تکراریاند و عاری از هرگونه تاویل نمایشیاند. کارگردانی اجرا در کل همانند خود متن ضعیف و فضای نمایش عاری از هرگونه ریتم حسی و اجرایی است؛ روابط علت و معلولی حوادث، حتی حالات و چالشها در ابهام مانده و حوادث، خود به خودی نمایانده شدهاند.