سرویس تئاتر هنرآنلاین: واقعیت این است که استاد الاساتید علی نصیریان، جایگاه ویژه و دست نایافتنی در تئاتر این دیار دارد. استاد علی نصیریان، به واقع، جامع جمیع جهات است؛ هم درامنویس برجستهای است، هم بازیگر بزرگی است و هم کارگردان سخته و پختهای. استاد نصیریان در تمام این اسالیب و اقالیم که پای نهاده، آن را از آن خویش کرده. تمام سالهای دهه چهل در زیر قدم این بزرگ درنوردیده شده و فیالواقع، این عزیز، سرتاسر دو دهه تئاتر ایران را به زیر یوق قدم و قلم خویش از آن خود کرده است. در سالهای دهه چهل، او در عرصه تئاتر، فیالواقع بینظیر بود. زندهیاد جلال آل احمد در جُنگ آرش مینویسد: مراقب علی نصیریان باشید، او تولد یک بزرگ مرد تئاتری را مژده میدهد. بازیهایش در نمایشنامههای آی با کلاه آی بیکلاه، دیکته و زاویه و بهترین بابای دنیا را هرگز فراموش نمیکنیم.
نصیریان، نه تنها در عرصه کارگردانی، بلکه در پهنه بازیگری نیز بینظیر است. حس این مرد بزرگ، از او یک شکسپیرین بزرگ ساخته است، شکسپیرینی که اینجایی و اکنونی است. با "بلبل سرگشته" میدرخشد، "لونه شغال" را مینویسد، "آقای هالو"، "نگار"، "بنگاه تئاترال" و به جز اینها بسیار متن دیگر. در همه اینها تکتازانه تازیانه تئاتر را بر کف میگیرد و به سوی فرداهای دیر و دور میتازد. فرداهایی که در تئاتر ایران، از "بلبل سرگشته" شروع میشود و تا امروز و اینجا ادامه میابد. "بلبل سرگشته"، نقطه عطف تئاتر ملی ایران است. ما تا قبل از نگارش این متن در سال ۱۳۳۷، تنها آتراکسیون خیابان لالهزار را داریم و دیگر هیچ و این علی نصیریان است که در سال ۳۷، با نگارش و نگرش "بلبل سرگشته"، تئاتر ایران را متحول میکند. درست که این متن بومی است، اما دیالوگ دارد، کاراکتر دارد، پرسونالیته دارد، میزانسن دارد و تمام ساختار و آناتومی یک کار کامل تئاتری را در خود نهفته دارد و شاید به همین دلیل است که به فستیوال نانسی فرانسه دعوت میشود و "بلبل سرگشته" را به آنجا میبرد و درست در همین بزنگاه است که آل احمد میگوید مواظب علی نصیریان باشید، یک بزرگ در راه است.
ما در این مسطورهای که پیش رو دارید، از بازیگری نصیریان شروع میکنیم و بعد به کارگردانی و درامنویسی او میپردازیم. از لحاظ بازیگری، نصیریان بیگمان یک اسطوره و اسوه است. اولا بدن بسیار منعطف او که انگار نه انگار یک آناتومی بازیگری دارد، هیچ ندارد، استخوانی ندارد، پوسته و سخته ندارد، هرچه هست نرمش، ایپسهای زیبا، راه رفتن دلربایانه و فن بیان بینظیر است، فن بیانی که از "بلبل سرگشته" شروع میشود و تا کار "هزار دستان" زندهیاد علی حاتمی ادامه میابد. علی نصیریان در عرصه بازیگری بیهمتاست. به اعتقاد من تنها دو نفر در تئاتر ایران درست روی صحنه گام مینهند؛ در رأسشان علی نصیریان و پس از او اسماعیل خلج که بحث دیگری است و فعلا از آن درمیگذریم. علی نصیریان، در جایگاه یک بازیگر، تالی ندارد. بیان محکم، رسا، مرصع و قوی او، از او یک دیالوگنویس طراز اول ساخته است. به یاد بیاورید "هزار دستان" را با آن صدای آذری زیبا. به یاد بیاورید نمایش "آقای هالو" را که در آن علی نصیریان سخت خوش میدرخشد و متن خویش را تا اوج اعتلا و اعلا بالا میبرد. با دریغ بسیار، این بزرگوار هرگز چیزی را به کسی نیاموخت و با آکادمی و آکادمیسینها بیگانه بود و این بر و بچههای تئاترند که باید کمر همت ببندند، قوس عظیمی را طی کنند و با دیدن نمایشها، متون و بقیةالسیف آثارش، راهی به نقبی بزنند و از او بیاموزند. در هر حال، خواستگاه نصیریان در تئاتر این ملک، از مهدی مصریها، ذبیحالله ماهریها و سایر سیاهبازهای معروف این دیار، آبشخور مشترک دارد و آب میخورد و این علی نصیریان است که همچنان علمدار تئاتر این ملک است، به عنوان یک بازیگر برجسته و سرشناس که هرچه بگوییم ادای دین نکردهایم و تنها میتوانیم خاطرههایمان را با یادهایش پاس بداریم و زنده نگه داریم و هرچه هست علی نصیریان در آستانه هشتاد سالگی، در عرصه بازیگری، همچنان بر ستیغ عالم و آدم ایستاده است و با جوانان سر بازی کردن و استادی دارد.
از بازیگری که بگذریم، بزرگترین عرصه هنری نصیریان، درامنویسی اوست. او هنوز زنده است، پابرجا، مستحکم و مینویسد، قوی، پرمایه و خواندنی. آخرین کارش سیاه و جهان او نام دارد که مرحوم زندهیاد محمود استادمحمد نیز آن را بر صحنه اجرا کرد. از زمان نگارش بلبل سرگشته، تئاتر ما تازه دریافت که دیالوگ یعنی چه، دیالوگ چه معنایی دارد، دیالکتیک یعنی چه و ارتباط صوری و درونی این دو، در چه عرصاتی با هم سیر میکند.
در نانسی فرانسه خوش میدرخشد. سال ۳۷ که بسیاری از دوستان ما هنوز پا به کره خاک ننهادند و یا اگر هم زندهاند، سجاف خیابانهای لالهزار را طی طریق میکنند و این نصیریان است که با بلبل سرگشته و کاراکتر ماهگل در این متن تئاتر ایران را نجات میدهد. به راستی اندکی بیندیشیم که اگر نصیریان نبود و بلبل سرگشته را بر صحیفه کاغذ نیاورده بود، عاقبت الامر تئاتر ما به کجا میانجامید؟ زندهیاد جعفر والی، آقای بازیگر (زنده یاد استاد عزت الله انتظامی)، استاد جمشید مشایخی که خدایش تا ابد برایمان زنده بدارد، زندهیاد داوود رشیدی که دستاوردهای مهمی برای ما از تئاتر اروپا به ارمغان آورد و تا لحظه آخر جاودانه ماند و لفظ ماندن را برایمان معنی کرد، همگی در تئاتر ایران جایگاه ویژه دارند و همگی دوش به دوش علی نصیریان، هودج و کجاوه تئاتر ایران را بر مجاب شانههایشان هموار میسازند.
"بنگاه تئاترال" یکی از بهترین های علی نصیریان است که استاد هادی مرزبان در همین سال گذشته بر صحنه آورد که خوش درخشید و دولت مستعجل هم نبود. در هر حال درامنویسی، مهمترین وجه تئاتری استاد علی نصیریان است که متاسفانه هنوز در تئاتر ما آنگونه که باید و شاید به آن توجه نشده و این شاید بخاطر غنای بازیگری و کارگردانی اوست، اما فراموش نکنیم که یکی از اضلاع بزرگ مربع جاودانه تئاتر، نمایشنامهنویسی است و این نصیریان است که مینویسد. لونه شغال چقدر زیباست. آخرین بار آن را در رشت دیدم و حظ وافر بردم. جوانانی قدر نصیریان را پاس میدارند و خوشا جوانانی که این همه ناسپاسی مسئولان را جبران مافات میکنند. در هر حال در خانه اگر کس است یک حرف بس است. نصیریان وقتی بر روی صحنه گام میزند، انگار این سِر لارنس الیویه است که راه میرود. ایپس، تن، زبان، بیان، فن راه رفتنها، دیالوگپردازی، دیالوگ گفتن، همه اینها دست به دست هم میدهند و علی نصیریان را بر اوج چکاد تئاتر این ملک مینشانند.
سخن بس و کوتاه، آخرین وجه کار تئاتری او کارگردانی است. شاید کارگردانی او به پای درامنویسی و بازیگری او نرسد، اما بیاغراق نصیریان هر جا که باشد، فعال ما یشاء است و چقدر بازیگران جوان را راهنمایی میکند، به کارهای تئاتری حال و هوا میبخشد و حس حضور افزایندهاش، همه جا، همیشه، پر، مالامال و زنده است. باش، ای مسلم، همیشه، هماره، تا زمانی که تئاتر زنده است. تو بمان، تئاتر ایران هم در جوار تو میماند، ای بزرگ مرد، غمی نیست اگر جفایی شود. مدعی گر نکند فهم سخن، گو سر و خشت. از این بیدادها بر تو بسیار رفته، اما تو میمانی مثل همیشه، در نهایت سلامت و عافیت و صحت.