سرویس تئاتر هنرآنلاین: نویسندگانی که رویکرد استقرائی دارند، گاهی در محدودترین و سادهترین موضوعات نکاتی را میبینند که بسیار حائز اهمیت و از نظر نمایشی هم جزو دراماتیکترین تمهاست. در وهله نخست چنین به نظر میرسد که آنچه نوشته شده و روی صحنه جریان دارد، هیچ نقطه اوج و یا حادثه کنشزا و دغدغهآمیزی ندارد و حتی تعریف حادثه هم که طرح، متکی بر آن و پرسوناژهاست، بسیار غیرمعمول و کمرنگ است، اما به تدریج که موضوع از سطح به عمق میرسد و موقعیت ضرورتاً تحلیل آمیز و تاویلدار میشود، به طور غیرمنتظره و پارادوکسیکالی از بطن همین موضوع ساده و معمولی با روندی "آشناییزدایانه از موضوع"، محتوائی بسیار مهم و تاثیرگذار شکل میگیرد که دوستداران تئاتر را از بیتفاوتی در میآورد و به تعمق و تامل وامیدارد.
نمایش "خُرده نان" به نویسندگی لوئی کالافرت فرانسوی و به کارگردانی کوروش سلیمانی که هم اکنون در سالن سایه تئاتر شهر اجرا میشود، از نظر ساختار متن و رویکرد خاص نویسنده اجرائی مثال زدنی است. نمایش به یک زوج تنها که فرزند ندارند، میپردازد؛ این زوج چون نسبتاً مسن هستند و راهی به آینده ندارند، ذهنشان را اغلب با یادآوری آنچه قبلاً در قالب زندگی مشترکشان تجربه کردهاند، سرگرم میکنند و البته حادثه مهمی هم در زندگی آرام و بیدغدغه آنان رخ نداده است؛ همین بیحادثهگی و یکنواختی ظاهراً لذتبخش و آرامشدار آنان را آدمهایی آدابته شده با شرایط بار آورده و جایی برای حادثهای- ولو کوچک- هم در زندگی آنان نیست. زمان نمایش، شب است و مرد برحسب عادتش روزنامه میخواند و زن هم بافتنی میبافد. زندگیشان شاکله و محتوایی بسیار حداقلی و ساده دارد که ناشی از نوع رویکرد حداقلیشان به زندگی است. در چنین شبی حادثهای بیرون از آپارتمان آنها و در راهرو رخ میدهد که جزو صحنه نمایش نیست و تماشاگر فقط از طریق شنیدن صدای کوبیدن در آپارتمان همسایه و دیالوگهای پرسوناژهای هراسان روی صحنه به ماجرا پی میبرد؛ از زبان آنها میفهمد که افراد ناشناسی در ورودی آن آپارتمان را شکسته و....
در این گیر و دار قاعدهتاً باید همسایگان بیرون بروند و پی جوی ماجرا شوند، اما هیچکس از جمله زوج نمایش بیرون نمیروند تا از ماجرا کاملاً آگاه شوند و کاری بکنند. آنها فقط هراسان میشوند و نهایتاً به رغم هیجاناتشان، در حادثهای که بیخ گوش آنها اتفاق میافتد، دخالت نمیکنند. حادث شدن اتفاق مورد نظر عملاً از متن و موضوع که تا آن لحظه از ساختار نمایشی و دراماتیک بیبهره است، آشناییزدایی میکند و اثر یکباره به غایت نمایشی، دراماتیک و با محتوا میشود: اولاً ثابت میشود که محیط زندگی اجتماعی مردم ناامن و خطرزاست، ثانیاً خود افراد جامعه هم هنگام مواجهه با چنین تعرض و تجاوزی هیچ تقابل و واکنش مؤثری از خود نشان نمیدهند؛ آنها نهایتاً ساکت میمانند، اما حادثه مورد نظر بر زندگی آنان نیز بیتاثیر نیست و نهایتاً آنها هم آرامش نسبیشان را از دست میدهند و کارشان به عصبیت، مشاجرات لفظی و ناراحتی میکشد.
نمایش "خُرده نان" نشان میدهد که برای اجرای یک نمایش خوب همیشه نیاز به متونی که ساختار و موضوع پیچیدهای داشته باشند، نیست؛ همه چیز به نوع رویکرد نویسنده به جامعه و موضوع و انتخاب کارگردان بستگی دارد.
دیالوگها دقیقاً مرتبط با موضوع و نوع شخصیت پرسوناژها هستند: "من میگم هیچی دلیل هیچی نمیشه"، "اگه قرار باشه انسان از همه چیز بگذره، زندگی زیاد لطفی نداره"، "سگ هم مثل بچه میمونه، جا میگیره"، "ما که به زندگی دونفره عادت کردهایم، نمیتونیم سگ نگه داریم"، "زندگی خوبی داشتیم"، "فقط یه خرده زیادی با هم قاطی بودیم"، "خونه بغلیمون رو دارن داغون میکنند، ما هیچ کاری نمیکنیم!"، "من که داره عقل از سرم میپره با این زندگی بی سر و صدایی که داریم"، "اگه هیچکس کاری نمیکنه به خاطر اینه که کسی نمیتونه کاری بکنه" و....
طراحی صحنه ساده است؛ محیط داخل یک آپارتمان را نشان میدهد، اما این طراحی دو ضعف دارد: اول آنکه استفاده از الوارهای شکیل چوبی که اسکلت و شکل بنا را تداعی میکند، اضافی و مزاحم است؛ سبب شده محیط آپارتمان شبیه کافه رستورانها شود. همان در ورودی و محصور کردن طرفین صحنه، مکان مورد نظر را واقعیتر نشان میداد. دوم آنکه انبوه بستههای روزنامه در گوشه صحنه ترفندی اغراق آمیز و غیرکاربردی است.
بازی بازیگران اغلب "درجا" است و همین کارشان را تاحدی دشوارتر کرده، اما در کل زیبا و پذیرفتنی است. هردو آنها (رضا بهبودی و آناهیتا اقبالنژاد) با همذاتپنداری کامل با نقشهایشان نمایش را گیرا کردهاند؛ آنها تناسب و هماهنگی ظاهر و خلق و خوی مناسبی را که در نقشهایشان به عنوان یک زوج معمولی وجود دارد، به خوبی انعکاس دادهاند.
کاربری نور و صدا، حتی ترانهای که به زبان خارجی پخش میشود با موضوع و زمان و مکان نمایش همخوانی دارد. کارگردانی و شکلدهی میزانسنها به رغم کاستیهای نسبی و محدود اجرا، خوب و متناسب با فراز و فرودهای موضوع است. وجوه مثبت کارگردانی کوروش سلیمانی - از انتخاب متن گرفته تا اجرا و نیز انتخاب بازیگران و میزانسندهی آنان – در کل به مراتب بیشتر است و "دوئودرام" خانوادگی، اجتماعی و تلویحاً سیاسی و انتقادی "خرده نان" را دیدنی و پذیرفتنی کرده است.