سرویس تئاتر هنرآنلاین: کوشش برای نامتعارف نمایی و چشم بستن بر راههایی که دیگران رفتهاند و مهمتر آنکه شناخت مدیوم تئاتر و کلاً هنر را مقولهای ساده و آسان پنداشتن، معمولاً سبب میشود کسانی که علاقهمند به هنر تئاتر هستند، به بیراهه بروند؛ این در شرایطی است که خود شناخت این هنر و دنیای نمایش لزوماً نیاز به شناخت هنرهای دیگری، از جمله هنرهای تجسمی هم دارد؛ زیرا ارتباط تنگاتنگی بین این دو ساحت هنری وجود دارد و مکمل یکدیگرند. تاکید بر چنین ذهنیت و برداشتی که عملاً شخصی و فردی است و ارتباطی هم به تجارب هنری ندارد، سبب میشود که تماشاگر با اجراهایی غیرنمایشی نامتعارفی روبهرو شود که هیچ کدام از عناصر داستانی، ساختاری، سبک و سیاق و ژانر را در بر نداشته باشند و عملاً "من درآوردی" جلوه نمایند؛ یعنی به اثبات میرسد که نویسنده، کارگردان و گروه مربوطه به اشتباه خواستهاند ره چندین ساله را یک شبه طی کنند.
اجرای غیرنمایشی و عاری از هویت تئاتری "قطعه کوریوگرافیکِ نبودن"، کاری از امیر امیری که هم اکنون در سالن انتظامی خانه هنرمندان اجرا میشود، نمونه شاخص این نوع رویکردهای غیرهنری، غیرنمایشی و نامتعارف است. در این اجرای غیرنمایشی نشانی از طراحی صحنه، دکور و میزانسنهای تاویلدار و نمایشی خبری نیست. داستان، حادثه و حتی اشاره دراماتیک به یک موقعیت نمایشی، دیالوگ، پرسوناژ، فضاسازی و طرح حذف شدهاند و آنچه روی صحنه به اجرای آن تظاهر میشود، صرفاً حرکات کوریوگرافیک با شکل و حالات آرام رزمی و غیررزمی است که به یک تمرین بدنی تؤام با تمرکز، شباهت زیادی دارد: یکی میآید و به یکی از دونفر روی صحنه به طور مداوم سیلی میزند؛ او دیالوگی هم رد و بدل نمیکند؛ سپس صدایی از بلندگو شنیده میشود که میگوید: "از خودت دفاع کن". بازیگر مورد نظر در داخل یک محدوده مستطیل شکل حالت و ژست دفاعی به خود میگیرد و حرکاتی موزون انجام میدهد. در ادامه، همان صدا از طریق بلندگو با اشاره به یک سری لغات (پیادهرو، رودخانه، مزرعه، خرمنکوب، اسلحه، پشت بام و..!؟) که نهایتاً یک جمله را هم یادآوری میکند، شنیده میشود؛ گفتار شامل فرمانهایی است که به بازیگر روی صحنه داده میشود تا معنی آن واژهها را به نوبت با حرکات موزون نشان بدهد که البته هیچکدام از حرکات بازیگر نشانگر معانی واژههای خواسته شده نیستند و اگر هم ارتباط میداشتند، باز صحنهها جلوهای دراماتیک پیدا نمیکرد؛ معلوم نیست که گوینده حرفها و صاحب صدا چه کسی است. در صحنهای یکی از بازیگران سر در کیسهای سفید، وارد میشود تا حریف تمرینی یا احتمالاً دشمن او تلقی شود که مثلاً باید مجازات شود. آنچه صدای بلندگو طلب میکند عاری از هرگونه معنا و مضمون نمایشی است. باید یاد آور شد نامتعارفگرایی کارگردان و بیمحتوایی اجرای مورد نظر حتی در طراحی نامناسب و غیرکاربردی بروشور هم انعکاس یافته است.
اجرای "قطعه کوریوگرافیکِ نبودن" که کار ساده و سطحی امیر امیری محسوب میشود، از جنس نمایش و حتی نمایشوارگی هم نیست و نشان میدهد که هیچ قصد و هدف هنری و تئاتری در بین نبوده، جز آنکه اقدامی غیرعادی، ظاهراً تحت عنوان نمایش و در اصل به مثابه بدلسازی برای مدیوم نمایش انجام شده است. اجرا حتی در قالب جعلی نمایشواره یا یک پرفورمنس صرفاً اجرایی هم نمیگنجد. بخشهایی از آن با کش دادن زمان پیش میرود، مثل سیلی زدن یکی از بازیگران به دیگری و نیز تاریک و طولانی شدن بیدلیل یکی از صحنهها.
چون داستان و پرسوناژی وجود ندارد، مقوله "نقش" و "بازیگری" منتفی است؛ ضمناً نقد و بررسی کارگردانی هم در این اجرا غیرالزامی و بیمعناست؛ چون کاری غلط و ضد نمایش انجام شده است؛ ضمناً میزانسن در تئاتر با دو روند مقطعی و کلی، انتخاب و شکلدهی میشود: روند مقطعی اول به حادثه و موقعیتی که در همان لحظه روی صحنه شکل میگیرد، بستگی پیدا میکند و کارگردان میکوشد آن را نشانهوار، با معنا و تاویلآمیز ارائه دهد؛ دوم، روند ارتباط ضمنی و محتوایی این میزانسنهای مقطعی با کلیت نمایش است، تا انسجام ساختاری نمایش ضمن تاویلات و تمثیلات کلیتری پیش برود.
به رغم واژههائی که برای مراحل مختلف این "تمرینوارگیها" در نظر گرفته شده، با اغماضی نسبی میتوان آن را در زمره اجرای یک سری حرکات بدون کلام کوریوگرافیک که کارکرد صرفاً اتوودیک دارند و محتوایی عرضه نمیکنند، به حساب آورد؛ موضوع اجرا اساساً "معنا کردن واژگان با حرکات کوریوگرافیک" است. کارگردان از خود نپرسیده است که "معنا کردن لغات با حرکات" چه ربطی به نمایش دارد (هرچند بازیگر مورد نظر هرگز موفق نمیشود که حتی یک واژه را با حرکات موزون معنا کند).
اجرای "قطعه کوریوگرافیکِ نبودن" که به عنوان کاری از امیر امیری ارائه شده، از لحاظ بصری و شنیداری هیچ داشته قابل فهم و قابل ذکری ندارد. عملاً خود مدیوم نمایش همچون ابزاری برای تمرین به کار گرفته شده است؛ این قبیل اجراها با هیچ نوع از شیوهها و سبکهای قدیم، مدرن، جدید و معاصر اجرای نمایش مناسبت و ارتباطی ندارند؛ توسل به آنها نوعی بازیچه قراردادن مدیوم نمایش و نفی همه ارزشهای والای تئاتر است که به طور همزمان، چون به نفی "نقش" و "پرسوناژ" و محتوای داستانی نمایش میانجامد، الزاماً نفی بازیگر و خود کارگردان را هم در بر دارد؛ در این اجرا نه در کلیت، نه از نظر استقرائی (رویکرد جزءگرایانه) عملاً هیچ نموده و حتی نمایهای از مدیوم نمایش ارائه نشده است و دیدن آن واقعاً وقت تماشاگران را تلف میکند.