سرویس تئاتر هنرآنلاین: رویکرد خلاقانه به متون نمایشی و اقتباس، تنظیم یا آدابته کردن آنها برای مدیوم تئاتر در مواردی متناسب با خلاقیتهای کارگردان منجر به شکلگیری و اجرای یک نمایش زیبا و پذیرفتنی میشود؛ چنین حادثهای معمولاً برآیند تجربیات و ذهنیات خلاقانهای است که به آسانی به دست نیامده است؛ چنین کارگردانی اغلب آثاری را انتخاب میکند که موضوع و تمی تماشاگرپسندانه و البته محتوادار داشته باشند و چنانچه متن به ژانر کمدی مربوط شود، در آن صورت حتی دست و ذهن او باز است تا تغییراتی "نسبی و تماشاگرپسندانهتر" هم در برخی موارد ایجاد نماید و موضوع و متن را جذابتر کند.
نمایش "خرده بیخودیهای همسرداری" به نویسندگی کارل فالنتین و ویکتور فنبیلو به کارگردانی مجید علمبیگی که هماکنون در سالن کارگاه نمایش اجرا میشود، نمونه و الگویی از نگره فوق به متن نمایش و اجرای آن است. مجید علمبیگی قطعاتی نمایشی از دو نویسنده را که علیرضا کوشک جلالی در کتابی ترجمه و اقتباس کرده، براساس سلیقه ذهنی خودش انتخاب کرده و حتی عنوان مناسبی هم که کاملاً به اجرا ربط دارد، برای آن در نظر گرفته است؛ باید یادآور شد که خودش هم به عنوان یکی از بازیگران اصلی در نمایش نقش شوهر را ایفا میکند.
محتوای نمایش همانطور که اشاره شد، برآیند عنوان آن است: یک زن و مرد با هم آشنا میشوند و سپس ازدواج میکنند؛ با شروع زندگی جدیدشان کم کم عیبها و ایرادهایی در رفتار، عادات و خصوصیاتشان هویدا میشود و به تدریج یک "کمدی درام خانوادگی انتقادی" شکل میگیرد که در آن کارگردان برای شادی بیشتر از موسیقی زنده با ریتم مناسب در قالب ترانههایی کوتاه و به جا (آهنگساز: امید اسکندر) استفاده کرده، یعنی تا حدی چاشنی موسیقی و موزیکال بودن به اجرا افزوده شده است.
هر صحنهای با یک ژست نهایی ثابت که مبتنی بر شگفتی و ارایه یک نتیجه مقطعی رفتاری است، خاتمه مییابد؛ این پایانبندیهای صحنهای به آنچه در فیلمهای سینمائی و تلویزیونی کمیک کاربرد دارد، شبیه است و به تماشاگر فرصت ذهنی کوتاهی میدهد که منتظر صحنه بعد و بقیه ماجرا باشد.
نمایش به طور همزمان "تماتیک" و "پرسوناژ محور" است که خصوصیت اخیر الزاماً شخصیتپردازی پرسوناژها را الزامی کرده و این امر مهم به سبب شکل گرفتن مقوله "پرسوناژ" عملاً در حد نیاز موضوع و متن محقق میشود. اجرا از همان آغاز "کمیک بودن"خود را آشکار مینماید: بازیگران با طراحی لباس خاص، چند رنگ و تا اندازهای نامتعارف و کمیک، به نوبت وارد صحنه میشوند و البته به طور همزمان حالات، شیوه گفتار و رفتار "کمیکنمایانهای" دارند و عملاً ثابت میشود که کارگردان عمداً بر کمیک جلوه دادن هرچه بیشتر اجرا تاکید داشته است.
طراحی صحنه بسیار ساده و همزمان کاربردی است و مکان یک کافه معولی را که نوازندگانی هم در گوشه آن مینوازند، نشان میدهد؛ در چنین مکانی زن و مرد با هم آشنا میشوند و سپس با کمی تغییرات جزئی در دکوراسیون، صحنه به مکان خانه هم تبدیل میشود. نکته حائز اهمیتی هم که در اصل ضعف نمایش محسوب میشود، مشهود است: در صحنههایی که مربوط به خانه و محل زندگی زن و شوهر مربوط میشود، به طور متناقضی باز همان دو نوازنده کافه حضور دارند و حضورشان جزو آن صحنه هم است، چون پرسوناژ مرد (شوهر) اغلب با آنها دیالوگ دارد؛ گرچه کارگردان این ترفند را برای ایجاد فرصت به منظور کاربری برخی دیالوگها و حالات کوتاه کمیک انجام داده، اما حس درک زمان و مکان حوادث را زایل کرده است.
دیالوگها اغلب تلویحی، کنایی و در مواردی متناقض و دارای کنتراستی کمیک و هجوآمیز هستند: "این حس، اول خیلی کوچیکه، بعد بزرگ میشه و آماده میشه"، "من تمام شیوههای کلاشی حرفهام رو بلدم، برای همین هیچکس نمیتونه سرم کلاه بذاره"، "سوپ باید داغ باشه، نه این قدر که –شوهر داغ – باشه"، "تا وقتی که تو روزنومه میخونی، منم لاک میزنم"، "یه هورت کشیدن من اذیتت میکنه؟"، "مثل دوتا آدم عاقل و بالغ به هم فحش بدیم" و .....
بازی هر سه بازیگر، یعنی مجید علمبیگی، مریم (معصومه) عسگری و ناهید صاحبی، زیبا و ستودنی است؛ باید افزود مخصوصاً بازی مجید علمبیگی به دلیل استفاده کمیک از حرکات و حالات دهان و تغییرات مناسب دیگر در چهره و نیز به سبب به کارگیری حالات و حرکات بدن واقعاً قابل تحسین است. هر سه بازیگر ظرفیت و قابلیت بازیهای کمیک ادامهدار در تئاتر و حتی در دو مدیوم سینما و تلویزیون را دارند و به جاست که از استعدادهای آنان استفاده شود.
در طراحی خوب لباسها که توسط زهره غلامی انجام شده تا حدی رویکرد کاریکاتوریک هم وجود دارد؛ این طراحی آرایهای لباس، کارکرد فاصلهگذارانهای پیدا کرده است؛ عملاً ثابت میشود که همه چیز صرفاً در اجرای یک نمایش خلاصه شده است. عامل ثانویهای هم در این امر دخالت دارد: چون دیالوگها متناقض و در مواردی نامتعارفاند، بر نمایشگونگی محتوای ذهنی و خاص بودن نوع شخصیت پرسوناژهای نمایش دلالت دارند. کارگردانی نمایش مناسب و به جز مورد فوقالذکر ایرادی وجود ندارد؛ میزانسنها از لحاظ ایجاد موقعیتهای مرتبط عملاً کارکردی و کاربردی از کار درآمده، طوری که در کل، اجرا را از جنس نمایش کرده است؛ ضمناً در نمایش "خرده بیخودیهای همسرداری" به کارگردانی مجید علمبیگی از "وانمودهسازی" به حدی استفاده شده، که در جاهایی گویی اجرا نوعی "نمایش در نمایش" است. این اجرا، همزمان نگاهی انتقادی را توام با برداشتی هرچند محدود، اما هجوآمیز و کمیک از موضوع زناشوئی به نمایش میگذارد؛ این نگرش و مضمون و اجرای خوب آن، نمایش را برای تماشاگران جذاب و دیدنی کرده است.