سرویس تئاتر هنرآنلاین: تئاتر و نمایش در اصل یک قصه یا داستان عینی و بصری است و خارج از این چارچوب هر آنچه روی سن اجرا شود، سنخیت و جنسیت دیگری دارد، مثلاً میتوان روی سن سخنرانی کرد، موسیقی و آواز اجرا کرد، عملیات شعبدهبازی، آکروباتبازی یا استند آپ کمدی انجام داد؛ همچنین پشت میکروفون به تقلید صدا پرداخت یا به حرکات تمرینی و نمایشی پرداخت و نهایتاً، نمایشی را به اجرا درآورد و... این به معنای آن است که نمایش و تئاتر معنی خاص، مستقل و ترکیب ساختارمندی دارد که با هیچ چیز دیگری جایگزین نمیشود؛ اما در مواردی اجراهایی ترکیبی و همزمان تا حدی ناقص و مخصوصاً نمایشهایی که مستندگونه و یک سویه شدهاند هم به اجرا در میآیند که روی محتوا تاکید دارند و غایتی را پی میگیرند که در آن مقطع زمانی، نمایشهای دیگر به آن بیتوجهاند یا از انتخاب چنین موضوعاتی میترسند؛ آنها محافظهکارانه به موانعی که شاید برای اجرا پیش آید، میاندیشند و البته گیشه را هم در اولویت قرار میدهند.
در نمایش "مثل من، مثل تو" به نویسندگی، کارگردانی و بازیگری یلدا قشقائی که هم اکنون در سالن انتظامی خانه هنرمندان اجرا میشود، برخی از صحنهها صرفاً اتوودیک و شبیه تمرینهای کارگاه بازیگریاند؛ یک مونولوگ یک سویهاند و کارکرد نمایشی تاًثیرگذاری ندارند؛ بعضی هم شبیه صحنهای از یک "مونودرام" هستند و در محدوده این تعریف، کارکرد نمایشی خوبی دارند. در بقیه صحنهها، آنهایی که در اصل دو بازیگر باید حضور داشته باشند، فقط یک بازیگر زن در صحنه است که با بازیگر غایب فرضی حرف میزند: او این کار را با استفاده از ویژگیهای بازیگری به شکل "وانمودهسازی" انجام میدهد، تماشاگر هیچ دیالوگی را هم– ولو به طریق پخش از بلندگو – نمیشنود و همه چیز یک سویه شده است؛ در این صحنهها اگر بازیگر نقش مقابل در صحنه حضور مییافت، از کارکرد اتوودیک و تمرینی کارگاهی به درمیآمد و به یک "دوئودرام" تبدیل میشد؛ در چنین حالتی ایرادی به اجرا وارد نبود و حتی استفاده از آن به عنوان یک صحنه مکمل مستندگونه هم (در رابطه با تصاویر ویدیوئی) کارکرد دراماتیکتری داشت؛ با وجود این، با همین شاکله هم اجرا از جذابیتهای نسبی و زیبائی برخوردار است.
در حال حاضر نمایش ترکیبی چندگانه از صحنههای جداگانه و نیز نمایشهای تک صحنهای کوتاه است که به بهانه و استناد تصاویر ویدیو پروجکشن که بر پرده سفید انتهائی صحنه همانند پرده سینما نشان داده میشوند، وجاهت اجرایی و مستدلی پیدا کرده و میتوان گفت که اساساً مجاز و حقیقت، یا سینما و نمایش به هم مرتبط و مونتاژ شدهاند؛ با این تفاوت که بخش صحنهای و نمایشی همواره انتقادیتر، تحلیلیتر و کاملاً اجتماعی و نیز تلویحاً سیاسی است و اینها ارزش محتوایی و زیبایی شناختی اجرا را از یک پرفورمنس صرفاً اجرایی به یک اجرای ترکیبی نمایشی تبدیل کرده که گرچه تفاوتهایی اساسی با خود تئاتر دارد، اما در کل تا اندازهای از پرفورمنس فاصله گرفته و به یک نمایش نسبتاً مستندگونه تبدیل شده که حرفهای مهمی برای گفتن و نشان دادن دارد: اجرا در اصل ثابت کردن تصویری و مستندگونه چند ادعای انسانی و انتقادی واقعی در زمانهای گذشته و فعلی جامعه ایران است که در آن سوداگری و بیعدالتی در تقسیم ثروت ملی رخ داده و سبب نابسامانیهای فردی و اجتماعی شده است: در دیالوگها و مونولوگها به اختلاسهای هزارهزار میلیاردی، معاملات غیرقانونی سکه و طلا، گرانی، فقر، دربدری، غارت آثار ملی، باستانی و میراث فرهنگی و فروش آنها در بازار عتیقهفروشها و یا فروختنشان به شیوههای شیادانه، بیکاری تحصیلکردههای دانشگاهی و .... اشاره شده: " اگه قانونی است، همه چیز باید عادلانه تقسیم شود، یعنی فقر و دربدری را عادلانه تقسیم کند"، "ما سهممون از این مملکت چیه؟ ما بچگی نکردیم، زندگی نکردیم" ، "هواپیماهای عراقی که میآمدند، نمیدونستیم کجا میرن، کجا رو میزنن"، "سهم ما فقط بدبختیه!" و....
دو ویژگی تماشای این اجرا را جذاب و انسانی کرده است: اول انتخاب و تهیه تصاویر ویدیوئی مرتبط و گویا و دوم بازی زیبای خود یلدا قشقائی، که در آن "نقش به نقش شدن" زیاد است و او به عنوان یک بازیگر زن نقش چند زن را با ظاهر نسبتاً متفاوت و نیز گاهی با لهجهها، ژستها و حالات مختلف ایفا مینماید.
نمایش تا آخر برای تماشاگران گیرا و پذیرفتنی است، فقط صحنههایی که در آن بازیگر زن با تماشاگران به پرسش و پاسخ میپردازد، از جنبههای نمایشی اثر کاسته و آن را تا حد یک "پرفورمنس گفتمانی" تنزل داده است؛ ضمن آنکه با همین ترفند بخش قابل توجهی از زمان ظرفیت نمایش بدون دلیل پر شده و نشان میدهد که این قسمتها جایگزینی نمایشی برای خود نداشته است: قرار نیست صحنه تئاتر به محلی برای گفتوشنود تبدیل شود، بلکه جای نشان دادن یک داستان با موقعیتها، حوادث و آدمهای معینی است که در چارچوب یک ساختار و محتوایی معین و دراماتیک به هم مرتبط شدهاند و جا، نقش و کارکرد معینی دارند که هر یک به سهم خود به عناصر دیگر مفهوم و معنا میبخشند؛ این ارتباط همیشه دوسویه یا چندسویه است و همواره غایتها، نتایج هنری، فرهنگی، اجتماعی، تربیتی، سیاسی، انسانی و زیبائیشناختی شاخصی دارد؛ طوری که همزمان بر احساس و ذهن تماشگران تاثیر میگذارد.
در این اجرای مستندگونه مضمون تصاویر ویدیوئی کاملاً مرتبط با صحنههای تک نفره اجراست و هر کدام مکمل دیگری است؛ عملاً ثابت شده که طراحیهای معین و هوشمندانهای انجام شده است؛ فقط در مواردی چند تصویر به یک بازیگر تعلق دارد که کارکرد نمایشی چندانی ندارد؛ ضمناً موضوعات اجرا بسیار جسورانه و هنرمندانه است؛ ضمن آنکه اغلب آنها ربط کلی به هم ندارند و به داستانگونگی معینی شکل نمیدهند، اما تک تک تاًثیرگذار و نمایشیاند (از خصوصیات تئاتر مستند) و در خدمت یک انتقاد اجتماعیاند.
نمایش "مثل من، مثل تو" به نویسندگی، طراحی، کارگردانی و بازیگری یلدا قشقائی از ساختاری بسیار ساده برخوردار است و صحنههایش عاری از هرگونه پیچیدگی و تعلیقاند، اما خود موضوع که محوریت دارد، تعلیقزا و تاویلدار است؛ ضمناً به سبب مستندگونه بودن اجرا برای تماشاگر، دیدنی و جالب است. گرچه به اقتضای مستندگونگیاش از یک ساختار تئاتری منسجم و کامل فاصله گرفته، اما انتخاب موضوع، تاکید بر مستندگونگی اجرا به مدد تصاویر زنده و واقعگرایانه و اثبات یک رویکرد انتقادی و اجتماعی به اضافه بازیهای زیبا و قابل قبول خود کارگردان در نقشهای متفاوت سبب شده که این اجرا به "یک گزارش نسبتاً روایی تصویری و شفائی صرف" تبدیل نشود و نهایتاً نمایشی "مستندگونه، تماتیک و انتقادی" از کار در آید که در نوع خودش هنرمندانه و دیدنی است.