سرویس تئاتر هنرآنلاین: رویکرد نو به تعزیه، شبیهخوانی و تمثیلی کردن آنها در رابطه با شرایط و حوادث امروزی در همان چارچوب جنگ بین "خیر با شر"، "زیبایی با زشتی" یا "خوبی با بدی" و ارائه نمونههای عینی و واقعی، وظیفه هر نویسنده و هنرمند تئاتر است و بهترین و قابل درکترین شیوه بازخوردی کردن مضمون "اعتقاد، ایمان و عدالتطلبی"است، وگرنه اجرای تعزیه صرفاً تکرار یک مراسم آئینی است و از آن فراتر نمیرود.
ظرفیت و قابلیت محتوایی تعزیه به عنوان یک "تراژدی مذهبی" زیاد است و چنانچه با نگاه امروزی و به منظور انتقاد اجتماعی (در قالبی تمثیلی) و نیز برای تصفیه و تزکیه نفس بدکاران و کژاندیشان جامعه و نیز تحلیلی شدن خود واقعه به آن نگریسته شود، دادهها و داشتههای نمایشی به مراتب بیشتری خواهد داشت و به یک "تراژدی مذهبی– اجتماعی" بسیار تاًثیرگذار تبدیل خواهد شد.
نمایش تعزیهای "خنجرهها" به نویسندگی مهدی پوررضائیان و کارگردانی و بازی امیر آتشانی که در سالن سایه تئاتر شهر اجرا میشود، الگوی خلاقانهای در رابطه با موارد فوقالذکر است. این نمایش اجرای دوم است و قبلاً در سال 1386 اجرا شده است.
معمولاً برای اجرای دوم و تکراری یک نمایش توسط همان کارگردان اولیه، شروطی باید در نظر گرفته شود: اول آنکه عین اجرای اول نباشد و تغییراتی در آن و حتی در مواردی در خود متن هم باید لحاظ شده باشد (بدون آنکه موضوع و محتوا آسیب ببیند). در اجرای فعلی، امیر آتشانی اصول فوق را به طور نسبی رعایت کرده و ابتدا دادههایی به متن افزوده و تغییراتی هم در راستای همان داشتههای غائی و محتوایی اجرای قبلی داده است که همخوانی دارد؛ ضمناً در اجرا هم تفاوتهایی محسوس دیده میشود. امیر آتشانی آوازهایی ایرانی و عرفانی نیز اضافه کرده که خودش آنها را میخواند و نوازندگان یک ارکستر زنده در گوشه صحنه با نواختن سازهای زهی و کوبهای با او همراهی میکنند؛ نمایش در حقیقت با اجرای تصنیف معروف "مرغ سحر" که تناسب محتوایی دارد به پایان میرسد.
موضوع نمایش اساساً اجرای خود تعزیه نیست، گرچه صحنههایی ضمنی هم از آن در اجرا هست، اما نمایش در اصل به زندگی یک تعزیهخوان میپردازد که مشکلات زیاد از جمله، فقر، ظلم و بیداد اطرافیانش، مخصوصاً برادر زن ریاکار، دزد، شیاد و پنهانکارش او را به تنگ آورده و در نتیجه، میخواهد در مراسم اجرای تعزیه که در آن برادر زن "شمر گونهاش" همیشه نقش "اولیاء خوان" دارد، خودش عملاً "شمرخوان" بشود و واقعاً به هنگام اجرای مراسم تعزیه، برادر زن ریاکارش را، عملاً بکشد و انتقامش را از او بگیرد. این تعزیهخوان معصوم که به فلاکت افتاده، آخرش هنگام اجرای تعزیه واقعاً برادر زن ظالماش را میکشد (همه اینها به شکل روایتی مونولوگوار از زبان خودش نقل میشود). در آخر به طور ضمنی در گفتارش نشان میدهد که در صحنه دادگاه و محاکمه است و در همان حال به عنوان دفاع از خود، ذهنیات و احساساتش را برونفکنی مینماید (رو به تماشاگران). او عملاً در یک صحنه ثابت میکند که خودش به مراتب "اولیاء خوان" صادق و ماهرتری بوده و در رابطه با دادن نقش به او در مراسم تعزیه هم ظلم شده است. ضمناً هنگام برونفکنیها نسبت به وضعیت موجود رویکرد انتقادی دارد و با آرزوی عدالتخواهی آخرین لحظات عمرش را سپری مینماید؛ آخرش بر اساس حکم دادگاه به اعدام با طناب دار محکوم میشود و البته به کمک "وانموده سازی" و حالتی فرضی، در پایان آواز ایرانی (مرغ سحر) را هم میخواند که میتوان آن را به زمان بعد از اعدام و نقش فرضی یک بازیگر دیگر نسبت داد.
وضعیت این تعزیهخوان که مغازه واکسی دارد و طراحی و دکور صحنه آن را نشان میدهد، طوری است که برای پرداختن اجاره بها مغازه هم در تنگنا بوده است. دیالوگهایش وضعیت تنگنائی ذهنی و حسی او را که نشانگر پیروزی زشتیها و نیروی شر است، به خوبی نشان میدهند: "من دلم پر از کینه است، من دلم پر از بغض است"، "چرا نشم شمر؟ مُردم از بس معصوم بازی کردم! بذار اشقیاء بشم، بد بشم!"، "چه بسا با بد بودن، چه بسا با بد شدن، چه بسا با ظالم شدن، زد و بند کردن، لابی کردن و دور کردن مردم ...." و...
نمایش تعزیهای "خنجرهها" به نویسندگی مهدی پوررضائیان و کارگردانی امیر آتشانی در حقیقت تعزیه زندگی خود "تعزیه خوان" است و اساساً یک "تعزیه خاص" (به تعبیری واقعگرایانه "یک تراژدی مذهبی و اجتماعی")، بدیع و امروزی محسوب میشود که در اصل روایت زندگی تراژیک جامعه را به شکلی تمثیلی به نمایش میگذارد که همانند خود تعزیهخوان و اجرای تعزیه (نوعی از تراژدی مذهبی) قربانی نابسامانیهای شرایط اجتماعی شدهاند.
این اجرا در حقیقت به صورت یک "مونو تراژدی" ساختاردهی شده و به همان شکل هم اجرا میشود، زیرا فقط یک بازیگر دارد؛ اما در اصل و در خود روایت چند پرسوناژ دیگر هم هستند که ضرورت حضور صحنهای نداشتهاند و حتی دیالوگی هم از زبان آنان نقل نمیشود: مثل آدمها، رئیس دادگاه و نیز برادر زن و حتی همسر خود پرسوناژ اصلی.
این اجرا یک "مونو تعزیه" هم است، چون روی صحنه بخشی از تعزیه به شکل "تک نفره" به شیوه "وانمودسازی" و نیز نقش طرف مقابل هم توسط همان بازیگر به طور ضمنی اجرا میشود. نمایش در کل به رغم سادگی ظاهریاش، ساختاری بسیار تاویلآمیز و پیچیده دارد: در جاهایی عملاً به شکل "نمایش در نمایش" اجرا میشود و از نظر موضوعی هم مشحون از تناقضات و پارادوکسهای تاملبرانگیز و اندیشمندانه است که به متن و اجرا گیرایی و جذابیت دراماتیکی درخوری بخشیده است: جای خوبی، زیبائی، خیر و نیکویی با بدی، زشتی، شرّ و پلشتی عوض میشود و تماشاگر هم آن را باور میکند، زیرا به سبک واقعگرایانه نشان داده میشود.
متن نمایش به قلم مهدی پوررضائیان یکی از بهترین، با محتواترین و ساختارمندترین متون نمایشی مذهبی، اجتماعی و انتقادی است و انتخاب آن توسط امیر آتشانی برای اجرا، جزو امتیازهای کارگردانی به حساب میآید.
طراحی صحنه و دکور ساده است و نسبتاً همخوانی دارد. نور موضعی قرمز بجا و اصولی به کار گرفته شده، زیرا با محتوای صحنه مورد نظر جور درمیآید. موسیقی و گروه نوازندگان سهم قابل توجهی در جذابیت حسی و محتوایی نمایش دارند.
بازی بسیار حسی امیر آتشانی و هم موقعیت شدن او با وضعیت تراژیک پرسوناژ تعزیهخوان و ستمدیده، ستودنی و شیوه "خود اظهارانه" او زیبا و نمایشی است؛ او با بیان خوب، استفاده از حالات متغیر چهره، حرکات بدن، رعشههای ناگهانی حسی ناشی از فشار زیاد روحی و جابهجاییهای زیاد که ناآرام بودن و در تنگنا قرار گرفتنش را انعکاس داده و به او موقعیتی عصیانگرانه بخشیده، همواره تماشاگر را به خود او و نمایش مجذوب میکند. در حقیقت اجرا با حضور و بازی درخشان او شکل نمایش به خود میگیرد.آتشانی در نمایش "خنجرهها" بازی خودش را خیلی خوب کارگردانی کرده و نوع حضورش در اجرای هر شب هم به دلیل آنکه اجرا "تک بازیگر" است و او همه صحنه را در اختیار دارد، این امکان را برای او فراهم کرده که نوع بازیاش تغییر هم کند و اختیاریتر شود.
نمایش "خنجرهها" به کارگردانی امیر آتشانی به عنوان یک "مونو تعزیه اجتماعی" یا "مونو تراژدی مذهبی و اجتماعی" از آغاز تا پایان به طور همزمان و افزون بر دادههای تاویلآمیز و پارادوکسیکالاش، به شدت انتقادی است و این بر محتوا و غایتمندی اجرا افزوده و آن را زیباتر و تحلیلیتر از آنچه هست، کرده است؛ این نمایش کوتاه، بسیار دیدنی، موجز و زیبا یک سر و گردن از همه تعزیهها یا نمایشهای مذهبی معمولی بالاتر قرار میگیرد، زیرا متن آن، موضوع، محتوا و ساختاری نو، بدیع و جذاب دارد و اجرای آن هم به دلیل بازی خوب و کارگردانی هنرمندانهاش، واقعاً دیدنی است.