سرویس تئاتر هنرآنلاین: روی آوردن به الگوهای نمایشی قدیمی که دهها نمونه و بلکه بیشتر از آنها اجرا شده و کاملاً کلیشهای و قدیمی شدهاند، امتیازی مثبت به همراه ندارد و حتی تا اندازهای کاری عبث با امتیاز منفی است، مگر آنکه در آن نوآوری و تغییراتی تاویلدار انجام شود. اکثر علاقمندان به نمایشهای لالهزاری و تخت حوضی میدانند که یکی از تمهای رایج این نوع نمایشها ازدواج است و یا به چنین مقولهای ختم میشود؛ همیشه هم بر سر راه این ازدواجها از قبل موانع و رادعهایی است که یک یا دو پرسوناژ و یا اساساً پرسوناژ "سیاه" (مبارک) موانع را از میان برمیدارد؛ ضمناً دختر مورد نظر هم اغلب دختر پادشاه یا دختر یک حاجی بازاری پولدار است. در بهترین نمونههای این نوع نمایشها وجوه کمیک همواره حاصل حرکات، موقعیتها، حوادث و نیز طنز کلامی، بداههگوییها و بداههنماییهاست. چنانچه نمایش مورد نظر از برخی از این شاخصهها عدول کند، در قیاس با نمونههای خوب اجرا شده قبلی به مراتب ضعیف و حتی تا اندازهای کسل کننده هم خواهد بود.
نمایش "نیرنگ اورنگ" به نویسندگی سید هاشمخان شافع و کارگردانی مرتضی بزرگزادگان که در تماشاخانه سنگلج اجرا میشود، در رابطه با موارد فوق و برخی جزئیات دیگر، اجرایی مثالزدنی است. مضمون و محتوای نمایش همان ازدواج است که در این اجرا مضاعف شده است؛ یعنی تماشاگر با دو زوج عاشق روبهروست که به طور همزمان موضوع گم شدن یکی از این دختران در کودکی و پیدا شدنش در همان زمانی که قضیه عشق و ازدواجش مطرح میشود، به موضوع اصلی اضافه شده است. البته نویسنده یک چاشنی موضوعی هم اضافه کرده: گم شدن این دختر در هندوستان اتفاق افتاده و او به ایران برگشته است و همین بهانه از قبل تدارک دیده شدهای میشود برای استفاده از لباس و ترانههای شاد و موزیکال هندی که به تناوب اجرا میشوند. باید یادآور شد که بازیگر نقش این دختر، نقشش را خیلی خوب بازی میکند و هندی بودن پرسوناژ مورد نظر، حتی به هنگام خواندن ترانههای هندی باورپذیر جلوه میکند. نکته مهم آنکه، همه این ترفندها عملاً حاشیهای و انضمامی هستند، زیرا موضوع اصلی همان ازدواج است.
در نمایش "نیرنگ اورنگ" غیر از دو دختری که عاشقاند و میخواهند ازدواج کنند، حرکات بقیه بازیگران تماماً بر "وانموده سازی" و حرکات اضافی و اغراقآمیز به منظور خنداندن تماشاگران شکل میگیرد و البته بازده کمیک خیلی زیادی ندارد؛ در بعضی از صحنهها تعدادی از تماشاگران را میخنداند، اما این کفایت نمیکند؛ در عوض، حرکات موزون انفرادی و جمعی، ترانهها و موسیقی شاد و ریتمیک سبب شده که اجرا در کل مفرح باشد؛ این در شرایطی است که نمایش از نظر محتوا بسیار ضعیف و کم مایه است: از بداههگوییهای خندهدار کنایی و تلویحی خبری نیست؛ همه چیز مبتنی و متکی بر خنداندن و شاد کردن تماشاگران (به هر طریقی) است که این موضوع در کل، کاملاً محقق نشده است. در اجرا خیلی بر "طنز کلامی" تاًکید شده است.
"اورنگ" سفیدپوست دقیقاً بدلی برای پرسوناژ سیاه (مبارک) در نمایشهای تخت حوضی است. طراحی لباسش هم طراحی لباس ناپلئونی فرانسوی است که هیچ دلیل موجهی برای کاربری آن نیست؛ ضمن آنکه این اجرا بیزمان و مکان است و هویت نمایشی و تاریخی معینی ندارد.
بسیاری از حرکات بازیگران عملاً ادا و اطوار است و کمدی موزیکال "نیرنگ اورنگ" از این نظر در مجموع زیاد موفق نیست. حضور سعید کنگرانی بازیگر فیلم موفق "سرایدار" به کارگردانی خسرو هریتاش و سریال به یادماندنی دائی جان ناپلئون به کارگردانی ناصر تقوائی بعد از چند دهه در چنین نمایشی، به رغم آن که محبوبیتش تماشاگران زیادی را به سالن تماشاخانه سنگلج کشانده، چندان پر رنگ نیست؛ او نقش و بازی مهمی ندارد و از نظر تیپشناسی اساساً تیپاش برای بازی در این نوع نقشها و نمایشها مناسب نیست: این نکته مهم سالها قبل با همان نقشهای جدی و خوب سینما و تلویزیون به اثبات رسیده بود.
بازی بازیگری که نقش پدر دختر گم شده را ایفا میکند، بسیار جذاب و گیراست. ضمناً بازیگر کوچک جثهای هم که در نمایش با حالات و وضعیتهای متفاوت ظاهر میشود، نیز پذیرفتنی و جالب است. بازی بقیه بازیگران نسبتاً افراطی است و گاهی بدون هیچ دلیل و الزام محتوائی، هجوآمیز میشود و عملاً کودکانی را که در سالن هستند، میخنداند. در این اجرا از لهجه یزدی، خوب استفاده شده است. ضمناً حرکات زورخانهای و لافزنی به هنگام بیان برخی دیالوگها و نشان دادن موقعیتهای تقابل آمیز و نیز شیوه نقالی هم به طور محدود کاربری پیدا کرده است.
طراحی لباسهای بازیگران چندگانه و ناجور انجام شده: نیمی فرانسوی و نیمی ایرانی است. در کارگردانی نمایش هم نکته خاصی دیده نمیشود؛ میزانسنها صرفاً به تناسب "صحنهبندی موقعیتها" و پیشبرد موضوع طراحی شدهاند؛ تاویل خاص و ابتکار شاخصی در آنها نیست؛ ضمناً به علت دوگانگی لباسها و پای بند نبودن کارگردان (احتمالاً خود نویسنده هم) به یک زمان و مکان خاص و نیز اغراق و حرکات متفاوت و گوناگون، عملاً در مقاطعی از اجرا تاًکید خواسته یا ناخواسته کارگردان بر "واریتهنمائی" هم مشهود است که اجرا را کاملاً سلیقهای و خارج از چارچوبهای یک سبک تحلیل شدنی خاص، نشان میدهد.
در اجرا به اقتضاء موضوع برخی صحنهها، از نور موضعی به طور درست استفاده شده است. نمایش، داستان محدود و بسیار رونما شدهاش را خوب به نمایش نمیگذارد: گاهی، مخصوصاً در نیمساعت اول اجرا، بعضی صحنهها به هم بیربطاند؛ علتش آن است که نویسنده موضوعهای دو زوج عاشق و ازدواج نهایی آنها را به طور موازی با هم پیش میبرد و این، داستانگویی و داستان نمایی اجرا را نوبتی، جدا از هم و متناوب کرده است.
کمدی موزیکال (شبه تخت حوضی) "نیرنگ اورنگ" به کارگردانی مرتضی بزرگزادگان مثل اغلب ورسیونهای قبلیاش با همان موضوع ازدواج – آن هم دو ازدواج در یک صحنه مشترک – به پایان میرسد و نهایتاً ثابت میشود که نمایش هیچ محتوای قابل تامل تازه و بدیعی ندارد؛ کسی را زیاد نمیخنداند و فقط تا اندازهای مفرح و شاد است.