سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "دیور" نوشته هاله مشتاقی نیا و کارگردانی آریان رضایی درباره دشواریهای برقراری تعامل میان انسانهای معاصر است که هرچند راههای ارتباطی روزبهروز گستردهتر و متنوعتر میشود، اما افراد همچنان ناتوان از درک متقابل یکدیگر هستند و نمیتوانند با هم گفتوگو کنند و برای مشکلاتشان راه حلی پیدا کنند. از این رو انتخاب رویکرد تعاملی برای چنین تئاتری کاملاً هوشمندانه بهحساب میآید و چنین ایده جسورانهای به مخاطب این فرصت را میدهد تا آنچه را که در صحنه در حال دیدن است، خود نیز تجربه کند و داستان از قالب نمایشی صرف خارج شود و کارکرد واقعی برای زندگی به دست آورد. به همین دلیل همه چیز از متن نمایشنامه تا طراحی صحنه و نحوه اجرای بازیگرها در خدمت بسط و گسترش ایده تمرینی برای تعامل داشتن و برقراری ارتباط متقابل شکل گرفته است.
از همان ابتدای ورود فضای ساده و خالی و لباسهای معمولی بازیگرها فضایی را به وجود میآورد که مرز میان ما و صحنه را برمیدارد و تفاوتها را میپوشاند تا هر یک از ما خود را یکی از افراد در حال بازی ببیند و بتوانیم به آنجا بهعنوان نمونه کوچکی از عرصه واقعی زندگی نگاه کنیم و ببینیم چقدر میتوانیم در موقعیتهای دشوار و چالشبرانگیز روزمرهمان انتخاب و کنش درستی را در پیش بگیریم. نمایش که آغاز میشود، ما با سرک کشیدن به صفحه اینستاگرام پانتی این مجال را مییابیم که وارد زندگی شخصی او شویم و انگار خودش با قرار دادن عکس دونفرهاش با دکتر در یک فضای مجازی مجوز اظهار نظر و قضاوت درباره خود و زندگی خصوصیاش را به مخاطبان میدهد و از همانجا مشارکت تماشاگر در نمایش شروع میشود.
گفتوگوی سرخوشانه زوج در شب سالگرد ازدواجشان بهتدریج به بحث و جدل کشیده میشود و به اختلاف میرسد و درست همان جایی که دعوایشان شدت میگیرد، کارگردان نمایش را قطع میکند و از تماشاگران میخواهد تا با بازی بهجای یکی از شخصیتها راه حلی برای برطرف کردن مشکل در زندگی زناشویی زن و مرد پیشنهاد بدهد. اگر در نمایشها و فیلمهای دیگر مخاطب باید با همذاتپنداری، خود را در موقعیت کاراکترها تصور کند، حالا هاله مشتاقی نیا و آریان رضایی این فرصت جادویی را در اختیار مخاطبان میگذارند تا واقعاً جای شخصیت قرار بگیرند و نقش او را بازی کنند. با چنین رویکردی از یک سو مخاطب خود را در طراحی و پیشبرد داستان مؤثر میبیند و احساس میکند که میتواند سرنوشت شخصیتها را تغییر دهد و روایت را به مسیر دیگری بکشاند و از سوی دیگر انگار وسط صحنه نمایش به واقعیت زندگی روزمرهاش ارجاع داده میشود و خود را در حال کلنجار با یک موقعیت آشنا و تکراری در روابطش میبیند.
با وجود پیشبینیناپذیری طرحی که هر مخاطب با خود به صحنه میآورد و بازیگران را وادار به بازی بداهه میکند، هوش و جسارت و طنز هر سه بازیگر که با هدایت نویسنده و کارگردان برای مواجهه با هر پیشنهاد غیرمنتظرهای آمادگی دارند، باعث میشود که نمایشنامه از مسیر اصلی خود منحرف نشود و با وجود قابلیت انعطافپذیریاش بر درونمایه مرکزیاش متمرکز بماند و آن را بهواسطه اظهارنظرها و پیشنهادهای مختلف تکمیل کند و گسترش دهد. در واقع انگار ما یک موقعیت را از زاویه دیدهای مختلف تماشا میکنیم و شکلها و حالات متفاوتی از یک وضعیت را مورد تحلیل قرار میدهیم تا ببینیم کدام یک نتایج بهتری را در پی دارد. لذتی که مخاطبان از تماشای نمایش دیور میبرند، برآمده از حس خوشایند مشارکت در داستانی است که به آنها این فرصت کمیاب را میدهد تا راه حلهای ذهنی و انتزاعیشان را بهصورت عملی در حال اجرا ببینند و به قضاوتی صادقانه درباره تأثیرگذاری یا ناکارآمدی پیشنهادها و راهکارهای خود برسند.